سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱ مرداد ۱۳۹۳ در ۱۱:۲۸ ق.ظ چاپ مطلب

خالق سه‌گانه‌ای در ستایش خانواده

tala-hoz-fereshte

سه فیلمنامه «طلا و مس»، «حوض نقاشی» و «فرشته ها با هم می‌آیند» در ستایش احترام و عشق به خانواده است.

سه فیلمنامه «طلا و مس»، «حوض نقاشی» و «فرشته ها با هم می‌آیند» در ستایش احترام و عشق به خانواده است.

سوره سینما- علی رضایی: آنچه حامد محمدی فیلمنامه نویس جوان سینمای ایران در این سال‌ها انجام داده، هم متنوع است، هم مشابه. تنوع از نظر قصه ها، شخصیت‌ها و موقعیت‌های داستانی و مشابه از نظر مضمون و توجه به مفاهیمی که جامعه امروز به شدت نیازمند توجه به آن است.

محمدی در «طلا و مس» که یکی از بهترین فیلمنامه هایی است که درباره زندگی خانوادگی یک روحانی نوشته شده، در پس داستانی به ظاهر ساده درباره بیماری زن جوان (نگار جواهریان) و دوری موقت او از خانواده اش، آشکارا از اهمیت حضور زن و عشق در خانواده سخن می گوید. عشقی زمینی که روحانی جوان (بهروز شعیبی) را برآن می دارد تا برای سلامتی همسرش تلاش کند، ساعت ها پشت دار قالی بنشیند و حتی آشپزی کند.

فضایی که بین زهرا سادات و سیدرضا وجود دارد، ایرانی، سنتی و مذهبی است. اما این فضای عاطفی قابل درک و دوست داشتنی است. به این دلیل که از جنس واقعیت و زندگی طبقه ای است که نویسنده در «طلا و مس» به سراغ آن رفته. سکانس تعارف زهرا سادات درباره ازدواج دوم سیدرضا و شوخی مرد جوان با همسرش، فصل قرآن خواندن مرد برای همسرش یا شوخی پدر جوان با دختر وجوه مختلف زندگی این قشر را که هنوز توام با حجب و حیای شرقی و پاکی است، عیان می کند.

نکته قابل توجه در «طلا و مس» در بخش فیلمنامه تلفیق مایه های مفهومی با بخش دراماتیک است، نویسنده بدون آنکه گرفتار شعارزدگی بشود، سیر و سلوک سیدرضا را به تصویر می‌کشد، طلبه‌ای که در فصل زیبای پایانی فیلم پشت در کلاس اخلاق کفش‌های خلق خدا را جفت می‌کند تا به خداوند تقرب جوید. این پیام پنهان، زیبا و متعالی «طلا و مس» است که در هر بار دیدن این عاشقانه خانوادگی رخ می‌نماید و البته هنوز زنده و دوست داشتنی است.

hamed-mohammadi

در «حوض نقاشی» محمدی دو زوج غیرمتعارف را شخصیت‌های اصلی فیلم قرار داده. زن و شوهری جوان که مبتلا به بیماری نادری هستند که آنها را از دیگران متمایز می‌کند. سهیل (سپه رام فرزامی) فرزند آنها تاب تحمل این تفاوت را ندارد و بر سادگی فضای خانه و روابط کودکانه مادر و پدرش می‌آشوبد. فیلم مسیری را که سهیل باید برای درک جایگاه خانواده بپیماید، درست طی می‌کند و با جذابیت و طنز قصه جدایی این زوج از فرزندشان را به تصویر می‌کشد. محمدی در «حوض نقاشی» موفق شده از موقعیت‌های آشنای چنین قصه‌هایی فاصله بگیرد و مانند «طلا و مس» فصل‌هایی بسازد که عمق روابط خانواده را نشان می‌دهد. فصل گفتگوی زن و شوهر روی بام خانه درباره عشق و وفاداری‌شان به یکدیگر و یا فصلی که همراه خانم ناظم (فرشته صدرعرفایی) آلبوم عکس‌ها را می‌بینند وجوه شخصیتی این زوج را که در عین تفاوت، شبیه بسیاری از زوج‌های عادی روزگار می‌گذرانند، موکد می‌کند.

«حوض نقاشی» نامی پرمعنا و مناسب با فضای قصه دارد، شاید فیلم آرزوی همه ما برای رسیدن تمام فرزندان به دامن خانواده ها است، فارغ از آنکه در جامعه چه خطرهایی برای سپهرها وجود دارد و زرق و برق زندگی مدرن و مرفه فرزندان را از خانواده‌ها دور می‌کند. پایان فیلم و سکانسی که دوربین از خانه و خنده‌های اعضایش دور شده و به دل شهر می رسد، اگرچه یک پایان خوش تمام عیار است، اما به تماشاگر نهیب می‌زند که زندگی در دل شهری با ویژگی‌های تهران چقدر دشوار است. «فرشته‌ها با هم می‌آیند» نخستین فیلمنامه حامد محمدی است که توسط خود او کارگردانی شده و این فضا برای فیلمنامه نویس مهیا بوده تا ایده‌های نوشتاری اش را به مرحله اجرا برساند. به همین دلیل جایگاه فیلمنامه «فرشته ها…» در کارنامه این فیلمنامه نویس و کارگردان معنایی ویژه می‌یابد.

«فرشته‌ها ..» شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با «حوض نقاشی» و «طلا و مس» دارد. خانواده و توجه به حفظ آن عنصر مشترک این آثار است و در «فرشته‌ها» مانند «طلا و مس» یک شخصیت روحانی در داستان حضور دارد که در موقعیت بحرانی است و تلاش می‌کند خانواده‌اش را به سلامت از دل بحران عبور دهد. فیلم روی رابطه عاطفی زن (نازنین بیاتی) و همسرش (جواد عزتی) تاکید می‌کند و مانند فیلم‌های پیشین این فیلمنامه نویس قادر است نقاطی متفاوت و متمایز از این رابطه را به مخاطب نشان بدهد. یکی از وجوه بارز فیلمنامه‌های محمدی که در «فرشته‌ها…» متبلور شده، توجه به ساده زیستی است. عنصری که در فرهنگ امروز غایب است. او این ساده زیستی و قناعت را که از ارکان فرهنگ ایرانی و اسلامی است، مانعی برای خوشبختی، عشق و رفاه نمی‌داند و می کوشد با نمایش ارزش‌های انسانی، نقش مادیات در زندگی را کمرنگ کند.

«فرشته‌ها…» تصویری دیگر از یک طلبه جوان نشان می‌دهد. جواد عزتی در این فیلم می‌توانست تداعی کننده بهروز شعیبی «طلا و مس» باشد، اما با وجود بستر فرهنگی، عقیدتی و حرفه‌ای یکسان روحانی جوان «فرشته‌ها…» با روحانی «طلا و مس» تفاوت دارد. این تفاوت در شخصیت‌پردازی و جنس بازی عزتی عینیت یافته و از امتیازهای این فیلم است. حامد محمدی فیلمساز و فیلمنامه نویسی جوان است اما به استناد سه فیلمنامه ای که از او ساخته شده می توان عناصری مشترک و مولفه هایی آشنا را در اثرش دید. به نظر می رسد در روزگاری که ارزش های اخلاقی و انسانی کمتر بدون شعار و ذوق زدگی مطرح می شوند، بیان این مسائل در قالب اثری داستانی و جذاب برای نسلی که در خطر فراموشی ارزش‌های دینی و ملی خود است، امتیازی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت.