نمایش «زورو محاکمه میشود» به کارگردانی شایان افکاری تصویری دردمندانه از قهرمانان فراموش شده و تلنگری برای تمجید از عدالتخواهان تاریخ است.
سوره سینما – میثم محمدی: این روزها نمایش «زورو محاکمه میشود» با بازی احسان کرمی در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه است.
۱- قرار بود زورو محاکمه شود و ما هم با هزار اندوه و تعلق خاطر به این قهرمان عدالت خواه سیاهپوش ، راهی سالن گوشه نیاوران شدیم و در گوشه ای از سالن نشستیم، در حالی که زورو در سلول انفرادی به ما پشت کرده بود و گیتار مینواخت. قهرمان که به ما پشت میکند یعنی اندوه، یعنی دلتنگی برای روزهایی که حکایتی شگرف را در تاریخ به ثبت رسانده و الفبای حق جویی را فارغ از هر شعاری و با شمشیر عدالت طلبش بر صفحه سیاه اندیشه متعارضان به تعقل و تفکر و معیشت مردم رسم کرده تا تیزی این هجوم قهرمانانه شکافی عمیق در تیرگی ها ایجاد و روشنایی را به ارمغان آورد. اما با تمام این تفاسیر دون دیهگو دلاوگا به ما پشت نکرده و نخواهد کرد، بلکه زورو در تطابق با جامعه امروزش که لحظه به لحظه آن آبستن انحطاط و سقوط اخلاق است ، به نفس وجود خود تردید دارد و جایگاه خود را بعنوان یک قهرمان ، رو به زوال و انحطاط میبیند. پس ما زودتر به او پشت کرده بودیم و حالا قرار بود او به خاطر نسیان و غفلت مردمی که قهرمانشان را قدر نشناختند، محاکمه شود.
رنگ سیاه بر فضا غلبه کرده بود و فضای بسیار محدود صحنه در ناخودآگاه انسان سلولی را تصویر می کرد که می توان در تاویلی انتزاعی آنجا را گوشه ای تاریک از ذهن ما و در واقع فراموشخانه ای دانست که حالا خود ما را به آنجا خوانده و در واقع امروز گوشه تاریک ذهن ما در سیمای یک صحنه نمایش تیره ، با مواضعی گاه و بیگاه از نور ظاهر شده تا تلنگری از جنس فراموشی به دستمان بدهد . زورو دلخور از غفلت مردمی که شمشیرش برای آزادگی آنها در هوا رقصیده بود ، حالا چشم در چشم آنها دوخته و کنایه های تیزتر از شمشیرش را آغشته به زبان طنز کرده و پرتاب می کند و هنوز هم تردیدی در استواری اش در برابر پدرو فاگس ندارد و به جهل و حماقت های گروهبان گارسیای خودباخته و منفعل می خندد و چشم امیدش به برنارد و لولیتا و ترنادویی است که هنوز سایه ای از وفاداری در وجود آنها مانده است. در لایه هایی دیگر می توان به بحرانی دیگرگون در جهان داستانی این اثر رسید و آن هم عدم برقراری گفتمان صحیح میان قهرمان و جامعه و صاحبان قدرت است که این جریان در بازجوییها و گفتگوهای زورو با دشمنان و حتی از سویی با برنارد لال و بی زبان است کهبا نقصان و معلولیت مواجه می شود و بی شک همین امر عاملی در جهت زایش تیرگی و انزوا در درون قهرمان خواهد شد. قهرمانی که نماد ایستادگی در برابر استعمار ذهن و خاک و مال انسان است و حالا جسم او به دار عناد و منفعت طلبی و کین خودکامگان آویخته می شود، در حالی که هنوز هم هستند قهرمانانی که در میان سکوت محافظه کارانه مردمی که روزی نام آنها را با شکوه به زبان می آوردند، کنج تنهایی گزیدهاند . اکنون ما با خندههای سرخوشانه این تراژدی نهفته در فضای داخل سلول را به روی خود نمی آوریم و غافل از آنیم که در واقع امروز زورو محاکمه نمی شود ، بلکه ما هستیم که در فراخوان دردمندانه یک قهرمان تکیه به صندلی زده ایم و محاکمه می شویم .
۲ – انتخاب شخصیت زورو از سوی نویسنده این اثر در میان بسیار قهرمانان افسانه ای از این دست ، شاید از این منظر هوشمندانه باشد که او اشراف زاده ای بوده که چشم به ظلم و ستم خودکامگان علیه طبقه فرودست نمی بسته و با این ویژگی خود را مبرا از هر طبقه ای کرده و انسانیت را سرلوحه خود قرار می دهد و از منظری دیگر بازی دلنشین احسان کرمی هم در باور این شخصیت بسیار موثر است ، اجرایی که مطابق با نوسانات حسی درون متن و با توجه به یکه تازی در صحنه نه چندان مناسب نیاوران و همچنین تمرکز برای برقراری ارتباط دراماتیک و حسی با صدابازیگر این کار که مجید حبیبی اجرای آن را بر عهده داشت ، سهل به نظر نمی آمد ، اما کرمی با تکیه به توانایی های فیزیکی و تحلیل صحیح ابعاد شخصیت و انطباق آن با اتمسفر حاکم بر روایت بخوبی از پس موقعیتهای کمیک و جدی اثر برآمد و در واقع به راحتی تماشاگر را با کمترین ابزار ثانویه به حلقههای روایت گره زد، هر چند در این میان نباید از میزانسنهای موثر کارگردان اثر در خلق فضایی دینامیک برای این نمایش که میتوانست با تمرکز بر محتوا کسالت بار باشد، نیز گذشت.