کارگردان فیلم «حراج» تاکید کرد نقش زنان در جامعه ایرانی اگرچه موثر و پررنگ است، اما حقوق واقعی آنها احیا نشده است.
سوره سینما- «حراج» بعد از فیلم موفق «روز روشن» ساخته شده. فیلمی که به معرفی حسین شهابی به سینمای ایران کمک کرد و بسیار تحسین شد. «حراج» به نوعی ادامه همان نگاه و سلیقه است. یک فیلم اجتماعی درباره زنان. فیلمی که بخشی از واقعیتهای جامعه امروز و زندگی زنان را روایت میکند. با حسین شهابی و فریبا خادمی بازیگر نقش اول این فیلم که مهمان سوره سینما بودند، درباره این فیلم، شخصیتهایش و جهانبینی سازنده آن صحبت کردیم.
در «روز روشن» و «حراج» یک ویژگی مشترک وجود دارد. در هر دو فیلم حضور زنان پررنگ است. در «روز روشن» موتور حرکت درام زنی (پانتهآ بهرام) است که برای رهایی یک مرد تلاش میکند و در «حراج» هم فروغ (فریبا خادمی) همین کار را به نحوی دیگر انجام می دهد. هر دو فیلم تم اجتماعی دارند اما شما جامعه را از دید زنان دیده اید. انتخاب این موضوع و پرداختن به زنان آگاهانه بوده یا شرایط باعث شده دو فیلمنامه ای که درباره زنان نوشتید امکان ساخت پیدا کنند؟
حسین شهابی: من ۱۵ فیلم بلند ساختهام، از این تعداد ۱۳ فیلم درباره زنان است. این توجه کاملا خودآگاه بوده، در زنان جامعه ما انرژی و پتانسیلی نهفته است که آزاد نشده، شاید از طریق این فیلمها، شعرها و نوشتهها این انرژی رها شود. جامعه مردسالار است و البته قرائت نادرست از مذهب به این مشکلات دامن میزند. نگاه سیاست زده به مسائل زنان، باعث میشود آنها محدودتر شوند. در جهان من و با توجه به دیدگاهی که دارم (فارغ از ضعف یا قوت آن) نگاه جنسیتی به زن وجود ندارد. زنهای فیلمهای من به ویژه در «حراج» آن تصور کلیشه ای از زن را نمایندگی نمیکنند. اگر برای زن (پانتهآ بهرام) در «روز روشن» آن اتفاق ناگوار می افتد، دوربین و تماشاگر به آن نزدیک نمیشوند. می شد به این ماجرا نزدیک تر شوم، اما تعمدا از پرداختن به جزئیات آن پرهیز کردم. برای قهرمان فیلم در «روز روشن» این اتفاق میافتد چون فیزیک او به گونهای است که چنین حادثهای برای او رخ میدهد.
وقتی شما به آگاهی می رسید مرز بین زن و مرد بودن برایتان از بین میرود. نگاهی به چهره و عملکرد زنهای بزرگ و قهرمان در طول تاریخ بیاندازید، حاصل کارشان با میلیون ها مرد برابری می کند، آن ظرافت و زیبایی ظاهری که از زن انتظار داریم در آنها نیست. هر چقدر نگاهتان به زن عمیق تر باشد، نگرش ابزاری به زن را فراموش میکنید.
ممکن است شما به تفکیک جنسیتی قایل نباشید، اما آنچه شخصیتهای این دو فیلم انجام می دهند برگرفته از روح زنانه آنها است.
شهابی: فیلمهایی که درباره زن ها ساخته میشوند، یا فیلم هایی سطحی و پیش پا افتادهاند، یا آثاری درخشان و قابل توجه. چون نمایش پیچیدگی و رازآلودگی شخصیت و دنیای زنان ساده نیست. زنان بازیگر ما هم این ویژگی را دارند، بعضی از آنها که هوش بالایی دارند به چنان جایگاهی در بازیگری میرسند که مردان بازیگر نمیتوانند با آنها رقابت کنند. بعضی در این فضا نمیتوانند به آنچه استحقاقشان است برسند، حس میکنم سینمای ما این انرژی را در آنها هدر میدهد.
خانم خادمی شما بازیگری گزیدهکار هستید که دلمشغولیهای دیگری هم دارید. در مواجهه با فیلمنامه «حراج» چه وجهی از فیلمنامه و نقش شما را برای همکاری مجاب کرد؟
فریبا خادمی: فیلمنامه و اساس قصه، زن محور بودن آن و نمایش ابعادی ناشناخته از شخصیت زن برایم جذاب بود. پرداختن به زندگی زنان در فیلم های متعدد هنری و تجاری اتفاق افتاده و موضوعی تازه نیست. شخصیت زن به دلیل رازآلودگی و پیچیدگیاش جذاب است، رازآلودگی و پیچیدگی از عناصر دارم است، بنابراین میتوان بر اساس شخصیت زنان صدها قصه نوشت. فیلمنامه «حراج» چراغی بود بر دالانی تاریک تا رمزها و رازهای شخصیت زن را بشناسیم. این وجوه برای من هم مهم و جذاب است و به آن فکر میکنم.
شما نویسندهاید، برایتان جالب بود که یک مرد به زندگی زنان توجه کرده؟
خادمی: بله. به ویژه از این منظر که در این فیلم به وجوه پنهان و ارزشهای متعالی زن توجه شده. فارغ از جذابیتهای ظاهری آنها. فیلم «حراج» به موضوع بخشش توجه دارد، آن هم در این شکل و شمایل که یادآور صفت بخشندگی خداوند است.
و چه چیز شخصیت فروغ دشوار بود؟
خادمی: شخصیت فروغ ویژه است و از نظر درام خطرناک است، در زندگی او چالشی وجود ندارد. شما با زنی مواجه هستید که آدم عکسالعمل است، کنش کم دارد. نوعی پذیرش و سکون در او میبینید که شاید از جنس واکنشهای دنیای امروز نباشد. به نظر من بازی کردن این نقش و درگیر شدن از نظر ذهنی با روحیه و رویه ای که فروغ دارد، چالش برانگیز بود. سینما زبان تصویر است که در آن حادثه و تعلیق وجود دارد، آقای شهابی در «حراج» به سراغ قصه ای رفته که به شکل کلاسیک در آن حادثه نمی بینیم. فروغ در بن بست گرفتار شده، در یک موقعیت بحرانی که از جنس جامعه و زندگی امروز است، هم در ایران و هم در جهان. به همین دلیل تماشاگری که به سینما می رود در فروغ و نسرین (نسیم ادبی) خودش را میبیند. جالب است که بعضی تماشاگران مرد که «حراج» را دیده بودند به من می گفتند: کاش همه زنان اشتباههای کوچک شوهرانشان را میبخشیدند. آنها این اشتباه را کوچک میدیدند.
فیلمساز تلاش کرده قضاوتی درباره شخصیتها نداشته باشد. اما با نشان ندادن مشکات و نزدیک نشدن به او، او را دور از قضاوت ما قرار داده. تصویر منفی و سیاه از مشکات در فیلم ارائه نمیشود.
شهابی: من همان قدر که زنها را میشناسم، مردها را میشناسم. بسیاری از مردانی که دست به چنین کاری میزنند دنبال یک نوع کودکی کردن هستند. در فیلمهای غربی چنین صحنهای زیاد دیدهاید، مرد به همسرش خیانت کرده، به خانه میآید و توضیح میدهد که رابطه برایش یک تفریح بوده و تمام شده است. زن هم توضیح او را میپذیرد. البته من این را میدانم که در همه آن فیلم ها هم کارگردان به این نکته اشاره دارد که زخم این بیمحبتی و خیانت به سادگی ترمیم نمیشود و در روح زن باقی میماند. من هم این را قبول دارم. برای فروغ هم این اتفاق افتاده، روی لب او لبخندی نمیبینید چون روح و غرورش لطمه دیده است.
به نظر من فروغ آگاه است به مسیری که طی میکند. در سکانسی به نسرین میگوید که حفظ یک زندگی بد بهتر است تا خراب کردنش. او نمی خواهد خانوادهاش متلاشی شود.
دقیقا فروغ زن معمولی نیست، تحصیل کرده است، ویژگیهای ظاهری قابل قبول دارد، هنرمند است و زندگیاش نشان می دهد که از طبقه مرفه است. اما دیدگاه او حفظ زندگی و خانوادهاش است.
آقای شهابی در «روز روشن» و «حراج» مرد اصلی قصه را نشان نمیدهید. چرا؟
شهابی: در «حراج» شاید من تنها تماشاگری هستم که به مشکات فکر میکنم، بیشتر مخاطبان فیلم تحت تاثیر زنهای قصه به ویژه فروغ هستند. اما من به فرجام مشکات فکر می کنم، به این که او بعد از آزادی چه فرجامی دارد؟ ساغر را که از دست داده و جایی در کنار فروغ ندارد. بخشی از زندگی او را ساغر تاراج کرده و بخش دیگر را فروغ به ناچار از دست او خارج میکند. مرد در «روز روشن» هم همین است. با کدام زن باید برود؟ کدام زن را نادیده بگیرد؟ و شما فکر میکنید آن زنها به سادگی او را میپذیرند.
در «حراج» آنچه برایم مهم بود رسیدن به بخشش و پذیرش بود، چیزی که خودم این روزها به دنبالش هستم و آن را کلید رهایی خودم و جامعه می دانم. البته می دانم جامعه پذیرش این گذشت و این سلوک را ندارد.
به نظرم «حراج» به مخاطبش پیشنهاد میدهد که برای رسیدن به آرامش باید ببخشد و گناههای دیگران را نادیده بگیرد.
شهابی: نادیده گرفتن نه. بخشش. بخشش واقعی با تحمل و پذیرش پس از بخشش. «حراج» یک فیلم مردانه است که زنها نقش اصلیاش را بازی میکنند، به بهترین شکل و با رفتاری موقر رفتارهای حیوانی مردان را سرکوب میکنند. البته اشکال زنان را هم در فیلم میبینیم، مثلا شخصیت نسرین را داریم و ساغر را که آنها هم ایرادهایی دارند. بازی به نظر من کوچکتر از آن است که شخصیتی در حد فروغ به آن بها دهد.
و این نگاه، البته میتواند این برداشت را ایجاد کند که شما همان نگاه سنتی و مردسالار را ترویج میکنید که زن را به پذیرش وضع موجود و همه ظلمهایی که بر او میشود وامیدارد.
شهابی: فروغ آگاه است، شرایط را درک میکند، هوشمند است و میتواند جور دیگری واکنش نشان بدهد اما تصمیم میگیرد و بخشش را انتخاب میکند. وقتی ما زنان را محدود میکنیم، آزادی عمل را از آنها میگیریم و نمیگذاریم اشتباه کنند عملا بخشش درباره آنها اتفاق نمیافتد. قدرت تصمیمگیری هم از آنها سلب میشود. بیشترین نقش برای تغییر تصور درباره زنان و تغییر شرایط زندگی آنها را زنانی برعهده دارند که فعالیت فرهنگی انجام میدهند. بخششی که یک زن معمولی، سنتی و خانهدار انجام میدهد از جنس بخشش آگاهانه و همراه با بزرگواری و درک فروغ نیست.
در «روز روشن» و «حراج» دو زنی که انتخاب کردهاید تا رودروی هم باشند، نقطه مقابل هم هستند. به عنوان مثال فروغ و ساغر (نسیم آبیز) هیچ شباهت ظاهری و رفتاری ندارند.
شهابی: این انتخابها دقیقا آگاهانه اتفاق افتاده است. تماشاگر متوجه تفاوت ساغر و فروغ میشود و شاید این ویژگیهای ظاهری او را راحت تر به این نتیجه برساند که رابطه ساغر و مشکات در چه حدی است. ما در «حراج» کاملا عمدی فروغ و ساغر را از نظر شخصیتی و ویژگیهای ظاهری در دو قطب مخالف گرفتیم. وقار و آرامش فروغ، در کنار پرخاشگری ساغر.
و البته ساغر هم تغییر میکند. به نظرم ساغر تحت تاثیر فروغ و برخوردش آرام میشود.
شهابی: بله. دقیقا…
ادامه دارد