سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱ شهریور ۱۳۹۳ در ۹:۱۱ ق.ظ چاپ مطلب

«حراج» شبیه «سگ‌کشی» نیست/ بازیگر درست انتخاب شود، نیمی از راه را رفته‌ایم

haraj1

کارگردان و بازیگر فیلم «حراج» هر نوع شباهت بین این فیلم و «سگ کشی» را رد کردند.

کارگردان و بازیگر فیلم «حراج» هر نوع شباهت بین این فیلم و «سگ کشی» را رد کردند.

سوره سینما- در بخش سوم گفت و گوی مفصل سوره سینما با حسین شهابی کارگردان و فریبا خادمی بازیگر «حراج» درباره شباهت‌های قصه این فیلم با «سگ کشی» ساخته بهرام بیضایی صحبت شد. شهابی و خادمی با اشاره به جهان بینی متفاوت سازندگان هر دو فیلم، هر نوع شباهت فرمی و محتوایی را رد کردند.

یکی از وجوه جذاب شخصیت فروغ به عنوان نقش اصلی فیلم ایستادگی و قدرت او است. ما عجز و لابه این زن را نمی بینیم. برخوردش در حراج هم خوب است، تخفیف نمی دهد، کنار نمی‌آید. فریب نمی‌خورد.

فریبا خادمی: فروغ زنی است باهوش و در عین حال مقتدر و بخشنده. می بینید بعد از برگشت از زندان، لباس آراسته می پوشد سعی می کند ماجرای حراج را خوب مدیریت کند. با مردم درست برخورد می‌کند، در عین حال که تخفیف نمی دهد و فریب نمی خورد، به آن پسر جوان تخفیف می‌دهد. فروغ اهل ستیزه نیست، با همسایه هم برخوردی دارد که خواسته او تامین می‌شود.

خانم خادمی به عنوان یک زن انگیزه و تلاش فروغ برای سامان دادن به زندگی مشترکش با مشکات را باور دارید؟ در فیلم سکانسی هست که فروغ لباس‌های مشکات را برای فروش می‌گذارد و بعد پشیمان می‌شود. گویا در تصمیم برای قبول مرد مردد است.

خادمی: نشانه‌هایی در فیلم وجود دارد که اگر مخاطب دقت کند، متوجه تصمیم مشکات برای بازگشت به زندگی با فروغ می‌شود. این که او و ساغر اواخر رابطه شان جر و بحث و درگیری داشته اند. مدت ازدواج موقت آنها تمام شده، اما این مدت تمدید نشده است و این‌ها به فروغ انگیزه می دهد که مشکات را ببخشد و به او فرصت دوباره بدهد. در آن صحنه که اتفاقا مهم هم هست، روی نگاه فروغ به مرد تاکید داریم. آیا این لباس می تواند به تن مرد دیگری برود؟ آیا فروغ می تواند زندگی مشترک را با فرد دیگری تجربه کند؟ فروغ زنی نیست که بتواند با مرد دیگری وارد زندگی شود.

haraj2

«حراج» فیلم ارزانی به نظر می‌رسد. درباره روند تولید آن صحبت کنید.

حسین شهابی: اتفاقا فیلم‌های من فیلم های ارزانی نیستند و پیش تولیدی طولانی دارند. برای «حراج» از بهمن ۹۱ تا بهمن ۹۲ مشغول کار بودیم، سه ماه این زمان را با بازیگران تمرین کردیم و دورخوانی داشتیم. اما همه روند تولید این فیلم به سه ماه ختم نمی‌شود. من اگر فیلمی را با ۳۰۰ میلیون تومان ساخته باشم، مطمئن باشید برایم حدود ۷۰۰ میلیون تومان هزینه داشته. این هزینه ممکن است در نگاه اول دیده نشود. اما به این دلیل است که پیش از ساخت فیلم من و گروهم از مدت‌ها قبل در یک دفتر درگیر پروژه می‌شویم و همه این‌ها هزینه دارد. من نمی توانم در ۱۵ روز پیش تولید را تمام کنم، برای فیلم جدیدم که به دنبال چند بازیگر جوان می‌گردم، با بسیاری از ستاره‌های سینمای ایران وارد بحث شده‌ام، تعداد زیادی تست بازیگری داشته‌ایم. بالای ۱۰۰۰ نفر بازیگر تئاتری را دیده ام و با آنها صحبت کرده‌ام. فکر می‌کنم با توجه به بازیگرانی که در آموزشگاههای مختلف بازیگری دیده‌ام نزدیک به ۲۰۰۰ بازیگر را تست کرده‌ام، اما هنوز این جستجو ادامه دارد.

پس خیلی سخت گیر هستید.

شهابی: این سخت گیری نیست. اگر بازیگر درست انتخاب شود، شما مشکل کمی در کار دارید. به نظرم فیلم‌هایی مثل آثار من که سر و شکلی ساده دارند، اگر عناصر و اجزایش درست انتخاب نشوند، از دست می‎‌روند. من معمولا با بازیگرهایم یک مشکل دارم و این که بعضی از آنها از این که خیلی در کارشان سر صحنه دخالت نمی‌کنم، ناراحت می‌شوند. من اعتقادی به هدایت بازیگر سر صحنه ندارم. پیش از آغاز فیلمبرداری جریان شخصیت پردازی و نحوه اجرای نقش مشخص می شود و با بازیگرم به نگاه و درک واحد می‌رسیم، بنابریان نیازی نمی‌بینم سر صحنه او را کنترل یا هدایت کنم. در همان پیش تولید طولانی همه گروه به کارشان وقوف پیدا می کنند، زمان فیلمبرداری در گرما و سرما، شلوغی و ترافیک و میان مردمی که همیشه در حال نظاره گروه هستند، زمان خوبی برای کار و تمرین با بازیگر وجود ندارد. ۸۰ درصد از کار برای من با بازگیر در مرحله انتخاب اتفاق می افتد و ۲۰ درصد هم تلاشی که برای تحلیل و پردازش نقش با هم داریم.

پس بازیگرهای فیلمتان به درکی مشابه شما درباره شخصیت و روند قصه می‌رسند؟

شهابی: بله. من با بازیگرم صحبت می کنم و ذهن او را درباره شخصیت دلایلش و جایگاهی که در قصه دارد روشن می کنم. در چنین شرایطی بازیگر با درک هوشمندانه و ارتباطی که با نقش برقرار کرده آن را درست بازی می‌کند. بازیگر حتما باید شخصیت را باور کند تا بازی‌اش واقعی به نظر برسد. مخاطب اگر بازیگر را باور کند، فیلم واقعی تر و باورپذیر تر به نظر می رسد.

بعد از موفقیت «روز روشن» نگران نبودید فیلم بعدی را چطور شروع کنید؟ انتظار از شما بالا رفته بود و ممکن بود تجربه قبلی را دوباره تکرار کنید و این خوب نبود.

شهابی: سعی داشتم فیلم بعدی شبیه «روز روشن» نشود. این را هم خودم می دانستم، هم دوستانم. اما آن تم در ذهنم بود، یک فیلمنامه نوشتم و از خانم پانته آ بهرام دعوت کردم تا آن را بخواند و با هم دوباره کار کنیم، بعد هر دو به این نتیجه رسیدیم که فیلم شبیه «روز روشن» شده و ترجیح دادیم برای این که حس نشود ما در حال تکرار خودمان هستیم، بروم سراغ موضوع و فضایی دیگر. قصه فیلمنامه «حراج» کامل در خانه شخصیت فروغ و فضای داخلی می‌گذشت، اما بعد ترجیح دادم او را وارد جامعه کنم، شاید اگر فیلم فقط در خانه می‌ماند، فیلم بهتری بود. اما به نظرم غیرواقعی می‌شد.

تماشاگر را هم خسته می‌کرد.

شهابی: بله، این خطر هم وجود داشت. حس کردم بیننده به دلیل موضوع بسیار زیر فشار است، اگر از نظر بصری هم او را زیری فشار بگذاریم، خسته شده و آزار می‌بیند. البته من دارای یک جهان بینی (فارغ از خوب یا بد بودنش) هستم و موضوع‌هایی دغدغه من است، شما در هر فیلم ردپای این باور، گرایش و دغدغه را خواهید دید.

خیلی عجیب نیست که «حراج» در این شرایط اکران شده. سرنوشت بسیاری از آثار سینمای مستقل همین است. اما اکران شدن در میان فیلم‌های پرفروش گاهی معایب و گاه محاسنی دارد. رقابت با آنها البته دشوار است. اما از یک سو شاید زمانی که سینما رفتن رونق دارد، بخشی از توجه مخاطبان به «حراج» جلب شود.

شهابی: من هم به این وجوه ماجرا فکر کردم، کاملا به شرایط و فضای رقابت آشنا بودم و می‌دانستم چه اتفاقی می‌افتد. اما بخشی از کار از عهده من خارج است. فیلمی با مختصات «حراج» هر وقت اکران می‌شد همین وضع را داشت. به نظرم بیش از آن که دولت در پدید آوردن این وضع مقصر باشد، مافیای تهیه‌کنندگان و پخش کنندگانی که سال‌ها است در این حوزه فعالند و در همه دولت‌ها هم فعالیت می‌کنند، اجازه نفس کشیدن به دیگر فیلم ها را نمی‌دهند.

این امکان وجود نداشت «حراج» را در گروه هنر و تجربه اکران کنید؟

شهابی: برای این موضوع با آقای علم الهدی مدیر این گروه سینمایی صحبت کردم، اما سینمادارها برای اجرای این طرح همکاری نمی‌کنند. روند رسیدن به اکران طولانی می‌شد و ما باید صبر می‌کردیم که خب، من این را نمی‌خواستم. بلاخره درخواست پروانه دادیم و اتفاقی فیلم در اکران عید فطر روی پرده رفت.

احتمالا «حراج» در شبکه نمایش خانگی بیشتر دیده می‌شود. برای عرضه آن فکر کرده‌اید؟

شهابی: به دلیل عرضه گسترده فیلم‌ها در شبکه نمایش خانگی دسترسی مردم به فیلم‌ها بیشتر و راحت تر است.  من هم فکر می‌کنم «حراج» در شبکه نمایش خانگی مخاطب بیشتری خواهد داشت. به نوعی می‌شود گفت مردم فیلم را در آن شکل کشف می‌کنند.

مردم چقدر برایتان مهم هستند؟ فروش فیلم و جذب مخاطب بیشتر چقدر اهمیت دارد؟

شهابی: مخاطب برایم مهم است، اما نه به این معنا که با هر فیلم مخاطب بیشتری جذب کنم. فکر می کنم اگر من حرف درستی بزنم، عاقبت مخاطب خواهد یافت. روحیه من طوری نیست که بخواهم خیلی درباره خودم و فیلمم تبلیغ کنم یا دیده شوم. ترجیح می‌دهم فیلم راه خودش را به مرور پیدا کند. هنرمند حسابگر ماندگار نیست. فیلم خوب اما به هر حال کشف می‌شود و در تاریخ می‌ماند.

خودتان چه نمره‌ای به «حراج» می‌دهید؟

شهابی: (می‌خندد) به این موضوع فکر نکرده‌ام و اصلا به ماجرا این طور نگاه نمی‌کنم.

خانم خادمی شما چطور؟

خادمی: شاید بهتر باشد این سوال را این طور طرح کنید که نسبت به آثار قبلی چقدر از «حراج» راضی هستید؟ نمره به نظرم بی رحمانه است.

haraj3

پس آقای شهابی «حراج» را در مقایسه با دیگر فیلم‌هایتان چطور ارزیابی می‌کنید؟

شهابی: حسم این است که «حراج» فیلم صادقانه‌تری است. برخورد فیلمساز در این فیلم با جامعه شفاف تر است. شاید کمتر کسی جرات کند، این را بگوید، اما من شجاعت عنوان کردنش را دارم. در «روز روشن» شما قصه ای دارید که در زمانی محدود می‌گذرد، به واسطه شرایط قصه مخاطب را در فشار می‌گذارید و فرصت فکر کردن را از او می‌گیرید اما در «حراج» فضا شاعرانه‌تر و آرام‌تر است.

خانم خادمی شما هم نویسنده هستید، هم شاعر و بازیگر. بازیگری برای شما در چه مرتبه‌ای است؟

خادمی: بازیگری را هنر می دانم. خلق و درک یک شخصیت برایم دلنشین است. تجربه زندگی آدم های مختلف چه در ذهنم باشد، چه بیرون از ذهنم برایم جذاب است. هنر در خانواده ما به شکل های مختلف وجود داشته. پدرم در سال های جوانی تعزیه خوانی می‌کرد و اهل شعر بود. مادرم اهل نقاشی. خواهرم در نقاشی شاگرد استاد آیدین آغداشلو بود. ساز و موسیقی در خانه ما وجود داشته و با آن بیگانه نبوده ایم. گرایش من بازیگری بود. اگر چه از اول به دنبال این حرفه نبودم. به ادبیات هم علاقه فراوان داشتم. از نوجوانی با حافظ، سعدی و مولانا مانوس بودم. اما نمی‌توانم بگویم رفتن به سمت بازیگری و ادبیات ارادی بود. هر کدام از این هنرها و هنرهایی که ممکن است در آینده تجربه کنم، امتیازها و شرایطی دارند که البته به تعادل رساندن آنها در شرایطی که مادر هستی، اهل خانواده ای و هزار مشغله شخصی داری ساده نیست.

موقع انتخاب پیشنهادهای بازیگری، تئاتر اولویت دارد یا سینما؟

خادمی: سال ها پیش که در «ابجد» با آقای ابوالفضل جلیلی همکاری کردم، دوستانم راهکارهایی داشتند که مبادا این تجربه مخدوش شود. حالا این نگاه را ندارم. فکر می کنم کتابی که نوشتم، یا نقشی که بازی کردم تمام شده و باید به سراغ تجربه بعدی بروم. ممکن است شما نقشی کوتاه در یک سمفونی بزرگ باشید، این تجربه را نباید از دست داد. فروغ در «حراج» نقشی است که با من خواهد ماند، مثل بعضی شخصیت‌هایی که نوشته‌ام. اما این تجربه‌های خوب باعث نمی‌شود در تصمیم گیری محدود شوم. الان آماده‌ام برای بازی در نقشی که با فروغ کاملا متفاوت است. پیشنهاد تئاتر و سینما داشته‌ام و در حال فکر کردن هستم.

به کارگردانی فکر کرده‌اید؟

خادمی: من سه فیلم کوتاه ساخته‌ام و فیلمسازی کرده‌ام اما خیلی به این موضوع فکر نکرده‌ام. در نوشتن بیشترین ارضای روحی را دارم. الان روی این موضوع کار می‌کنم که تجربه‌های داستان نویسی را در قالب فیلمنامه پیاده کنم. به بازی‌های ذهنی در روایت علاقمندم.

شما «سگ کشی» ساخته بهرام بیضایی را دیده‌اید. مسیری که فروغ طی می‌کند تا به انتهای ماجرا برسد شبیه گلرخ نیست؟ آنجا هم یک زن تلاش می‌کند مشکل مالی شوهرش که در زندان است، حل کند.

خادمی: اولین بار است چنین چیزی را می‌شنوم و به آن فکر می‌کنم. اما به نظرم فروغ و گلرخ کمالی (مژده شمسایی) با هم تفاوت دارند. گلرخ در مسیری که طی می‌کند به شناخت می‌رسد اما فروغ همه چیز را می‌داند و انتخاب می‌کند. 

الگویی در بازیگری دارید؟

خادمی: هرگز در زندگی ام الگو نداشته ام. من آمده ام که خودم باشم. اما در حوزه های مختلف هنرمندانی هستند که اندیشه و سبک کاری شان را تحسین می‌کنم. بازی خانم فاطمه معتمد آریا را دوست دارم. در «گیلانه» خانم معتمدآریا ستایش برانگیز است. نمایش رنج و درد مادر یک جانباز در این فیلم دریادماندنی است. بازی بهرام رادان را در این فیلم دوست دارم و فکر می کنم ایشان به اندازه بازی کرده است. به بسیاری از بازی‌های تئاتر خانم گلاب آدینه و تعدادی از تجربه‌های سینمایی ایشان علاقمندم. آثار خانم رخشان بنی اعتماد و اصغر فرهادی را هم دوست دارم. سلیقه و دیدگاه آقای شهابی را هم می پسندم و تجربه مشترکی که با هم داشتیم، دوست دارم.

آقای شهابی برای پایان بحث، شما هم اگر توضیحی درباره شباهت وضعیت فروغ در «حراج» با گلرخ در «سگ کشی» دارید، می‌شنویم.

شهابی: من برای آقای بیضایی احترام قایلم اما «سگ کشی» و شخصیت گلرخ کمالی با دیدگاه و جهان بینی من همخوانی ندارد. به نظرم بازی‌ها در «سگ کشی» نمایشی و گلرخ غیرقابل باور است. گلرخ در پایان فیلم اسلحه را برای شوهرش پرت می‌کند که خودش را بکشد، عمل او با فروغ کاملا متفاوت است. فروغ از ابتدا می‌داند مشکات چه کرده و آگاهانه او را می‌بخشد، اما گلرخ باید مسیری را طی کند تا واقعیت را متوجه شود. جدا از فرم و ساختار متفاوت هر دو فیلم، جهان‌بینی سازندگان این اثر و روح حاکم بر دو فیلم کاملا متفاوت است.