بازیگر فیلم «حراج» تاکید کرد بازیگری برای او راهی است تا انعکاس وضعیت زنان امروز جامعه باشد.
سوره سینما- محیا رضایی: نسیم ادبی از چهره های پرکار بازیگری در تئاتر سال های اخیر است. به کارنامه اش که نگاه بیندازیم شخصیت هایی به یادماندنی و ویژه را بازی کرده و این تنوع غبطه برانگیز است. از زن جنوبی جنگ زده، تا دختری معصوم که درگیر بازیهای سیاسی میشود. زنان مقتدر و جذاب، دختران شکست خورده و آسیب پذیر و انبوهی نقش رنگارنگ که به یمن بازی خوب او در یادمانده اند. در فیلم «حراج» ساخته حسین شهابی ادبی بازهم یکی از بهترین بازیهایش را ارائه کرده. این بار روی پرده نقرهای سینما. جایی که هنوز استعداد این بازیگر را کشف نکرده است.
شما در نمایش «دورهمی زنان شکسپیر» باز هم نماینده قشری دیگر از زنان بودید. به نظر خودتان این شخصیت چند درصد زنان جامعه را تشکیل می دهد؟
نسیم ادبی: کاترین در دورهمی این زنان تنها کسی است که زندگی زناشویی متفاوتی را تجربه کرده است. او برخلاف دوستانش که روحیه ای لطیف و زنانه دارند آن بُعد شخصیتی یک زن سرکش و در عین حال درون گرا را بروز میدهد که با وجود قدرت و صلابت مثل سایر دوستانش دچار روزمرگی شده. کاترین تراژدی زنان زیادی است که هر روز با آنها در ارتباط هستیم. زنانی که در دور همی ها لبخند می زنند و جمله «ما خوبیم» را زیاد از آنها میشنویم در حالی که در دلشان آتشی برپاست. او دختری است سرکش که تنها به واسطه عشق رام شده اما عمیق که مینگرد مثل همه دوستانش زندگی می کند. این دسته از زنان را فیلم سینمایی «هیس دخترها فریاد نمیزنند» به خوبی به تصویر درآورد. آنها اگرچه دچار رنج عمیقی شده اند اما سکوت را تنها چاره آبروداری میدانند.
یکی از ویژگی های مهمی که در کارنامه بازیگری تان وجود دارد بازی های متفاوت و جذاب و در عین حال زنانه است. برای رسیدن به هر نقش چه نکاتی مد نظرتان است؟
برای رسیدن به این نقش و به طور کل هر کاراکتری که بازی میکنم هیچ چارچوبی برای خودم قائل نیستم. گاهی از تجربیات شخصی و اطرافیانم الهام میگیرم و گاهی آنقدر نقش را تحلیل می کنم تا به کشف و شهودی برسم که مرا برای بازی قانع کند. همیشه سعی می کنم با نقشهایی که به من واگذار میشود زندگی کنم. اساسا بازیگری از نظر من زندگی کردن، پیدا کردن و کشف و شهود است. وقتی این سه باهم ترکیب شود نقش از درون بازیگر بیرون میزند و خود را آشکار می کند. بیشتر سعی می کنم به آنچه خودم می رسم توجه کنم تا تصویری که دیگران از نقش من دارند.
یکی از بازیهای درخشان شما را در نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» دیدیم. حضورتان بازی دیگر بازیگران را کاملا تحت تاثیر قرار میداد. از بازی در نقش شهلا جاهد با آن همه حاشیه نترسیدید؟
ماجرای شهلا جاهد قصه عشق و زنانگی بود. وقتی قرار بود این نقش را بازی کنم تنها ۳ روز فرصت داشتم دیالوگهایم را حفظ کنم. زمان آنقدر کم بود که وقتی برای تحلیل نمیماند. یکی از دوستانم به من پیشنهاد دیدن فیلم «کارت قرمز» را داد که درباره این شخصیت ساخته شده بود با دیدن دقایقی از آن حالم بد شد و کلا کنارش گذاشتم. همانجا به خودم گفتم من نمی خواهم تقلید کنم و قضاوت دیگران را روی صحنه نمایش دهم . به خودم اعتماد کردم و گفتم من بازیگرم و اگر برای این نقش انتخاب شدم پس حتما میتوانم آن را بدون قضاوت و داوری روی صحنه ببرم.
به عنوان بازیگری که همیشه بخشی از تفکر زنانه را جان میبخشد کدام بعد شخصیتی برایتان اهمیت دارد؟
همیشه دوست دارم نقش زنان قوی را بازی کنم. اعتقاد راسخ دارم که زنان بسیار توانا هستند. آنها از لحاظ درونی هرچقدر هم شکننده باشند اما این قدرت را دارند که به دنیا بیاورند، پرورش دهند و زنان و مردان تاثیرگذاری به جامعه تحویل دهند. درون هر زن یک مرد بزرگ است من در نمایش «با من بستنی میخوری» نقش یک دختر ساده لوح کم سواد را بازی میکردم که در دنیای خودش فکر می کند مرد مقابلش او را عاشقانه دوست دارد. یکی از دغدغه های من بیرون کشیدن این بخش از شخصیت زنان است. حتی اگر زنان ضعیف را روی صحنه ببرم سعی میکنم درونیات پیچیده شان را بازگو کنم. این شخصیتها به خاطر اختلافات فکری که با ذهنیات من دارند باعث کامل شدن من و نقش میشوند و از این جهت برایم جذابند.
نقش ها چقدر روی خودتان تاثیر میگذارند؟
شاید یکی از دلایلی که باعث شد بازیهای من روی صحنه واقعی به نظر برسد نوعی همزات پنداری من با نقشهایم است. به نظر من هر کدام از ما می توانیم شخصیتهایی که روی صحنه می بینیم باشیم. نباید فکر کنیم نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» زنانی جدا از ما بودند. هر کدام از ما بر حسب شرایطی که در زندگی و جامعه خود داریم ممکن است یک روز قاتل باشیم. وقتی نقش یک دکتر را روی صحنه میبریم نباید اورا مرد اتوکشیده موقر نشان دهیم. اوهم قطعا در کودکی اش سرخوردگیهایی داشته که باعث عقده های دیگری شده. شاید همان سرخوردگی ها اورا امروز به این جایگاه رسانده است. من با این ها زندگی می کنم.
«دورهمی زنان شکسپیر» تازهترین نمایش شما است. از زمانی که با بهاره رهنما «این تابستان فراموشت کردم» را روی صحنه بردید هربار با خلق موقعیتی جدید مخاطبانتان را متعجب کردید. این رفاقت و همکاریاز کجا شروع شد و به کجا میرسد؟
«دورهمی زنان شکسپیر» را پیمان قاسمخانی و بهاره رهنما باهم نوشتند. به همین خاطر نگاه صرف زنانه ای که در نمایش های قبلی رهنما میدیدیم اینجا کمتر به چشم میخورد. اتفاق جالبی که در این نمایش میافتد دور همی زنانه ای است که اتفاقا مردان را توصیف میکند. برای اولین بار ما از مردان گله نمیکنیم بلکه تنها شخصیت مردانه شان را توصیف و بررسی میکنیم. زمانی که با مونولوگ در نمایش «این تابستان فراموشت کردم» اولین اجرای عمومی را آغاز کردیم خودمان هیچ تصویری از آینده نداشتیم که به چه سمتی پیش می رویم. بعد از آن نمایش «غبار» تاثیر را دوچندان کرد و با اینکه اصلا ایده ای برای کار بعدی نبود، اما هرچه جلوتر میرفتیم حرف های تازه بیشتر داشتیم. خوشبختانه مردم از دیدن هر نمایش خوشحالتر میشدند. این استقبال برای خودمان هم جالب بود و نشان داد مردم از ما راضی هستند. ولی باز هم برای کار بعدی ایده ای از قبل نداریم و خودمان را میسپاریم به زندگی، تا ببینیم چه می شود.
کمی هم به فعالیت های سینمایی تان بپردازیم. شما در سینما اگرچه کمتر از تئاتر حضور دارید اما باز هم به جای قبول نقش های مکمل سعی دارید نماینده یک نوع تفکر باشید. این روزها «حراج» بهترین گواه این نوع تفکر است.
فیلم سینمایی «حراج» از این جهت برایم جالب بود که بعد از صحبت های اولیه با خودم گفتم یک مرد چطور می تواند به این دقت دنیای زنانه را وصف کند؟ من بعد از نمایش «کوکوی کبوتران حرم» علیرضا نادری مردی ندیده بودم که بتواند حتی جزئی ترین خصلت زنان را با نگاهی درست و دقیق ارائه دهد. حسین شهابی برای اینکار میخواست از بازیگران تئاتر استفاده کند که برایم خیلی ارزشمند بود و نشان می داد کار برایش اهمیت دارد. نگاه کارگردان مبین این نکته بود که او به زندگی واقعی اهمیت میدهد ما در بیان دیالوگ آنقدر راحت بودیم که گاهی یادمان می رفت تماشاچی داریم . «حراج» هیچ کدام از ادا و اصول های سینمایی را نداشت زمانی که فیلمنامه را خواندم با دو شخصیت از دو دنیای متفاوت زنانه مواجه شدم. یکی فروغ کاراکتری فداکار و مطیع و دیگری نسرین زنی سرکش که ایستادگی میکند و زیربار حرفی که حقش نیست نمی رود آنها اگرچه بخشی از زندگی شان مشترک بود اما برخوردهای متفاوت با حقایق زندگی شان اساس شکل گیری قصه است. در گذشته نسرین به نوعی حال فروغ را می بینیم . او سعی دارد به هر ترتیب که شده ناکرده های گذشته اش را در زندگی فروغ جبران کند. این تضادی که بین دو دوست وجود دارد برایم جالب بود. آنها در عین اختلاف نظر که گاهی منجر به بحث و دعوا هم می شود، صمیمیتی بین شان وجود دارد که همدیگر را کامل می کنند و هر دو سعی دارند دو بعد متفاوت از زنانگی را به تصویر بیاورند .
نسیم ادبی شاید بیش از هر بازیگر دیگری این شرایط را داشته که روی صحنه تئاتر بازیگر نقش های تاثیر گذار و اصلی باشد. در سینما همیشه نقش های کوتاه از شما دیدیم. دلیل خاصی دارد؟
من در بیش از ۴۵ تجربه ای در صحنه تئاتر داشتم اغلب بازیگر نقشهای اصلی بودم و شاید در پنج یا شش کار نقش محوری نداشتم، اما در سینما انتخابم متفاوت است. اتفاقا بیشتر نقش های کوتاه را بازی کردم چون معتقدم سینما با تئاترفرق میکند. در سینما بازیگر می تواند تنها یک سکانس بازی کند و تاثیرش را برای همیشه بگذارد. این دقیقا همان اتفاقی است که رویا نونهالی در فیلم سینمایی «خانه روی آب» رقم زد. البته به طور کل کار تصویر ترجیح من نیست ولی اگر شرایطی پیش بیاید که بتوانم حرفی برای گفتن در فیلم داشته باشم قطعا کوتاه و بلند بودن نقش برایم اهمیت ندارد.
در اولویت های شما تلویزیون چه نقش و جایگاهی دارد؟
به نظر من اینکه یک بازیگر هم در صحنه تئاتر باشد هم سینما و هم در قاب تلویزیون همیشه هم خوب نیست. فکر می کنم برای من صحنه تئاتر از هرجایی مناسبتر است و من اینجا می توانم درونیاتم را بیرون بکشم پس لزومی ندارد بخواهم وارد تلویزیون شوم. جنس کارهایی که من بازی می کنم چندان با تلویزیون همخوانی ندارد. من با تجربه «حلقه سبز» ساخته ابراهیم حاتمی کیا دنیای جدیدی را تجربه کردم. ولی معتقدم هرکس که جایگاهش را پیدا میکند باید برای بهتر نگهداشتن آن تلاش کند. تلویزیون برای بازیگرانی است که سالها زحمت کشیدهاند و خود را در این عرصه ثابت کردند. وظیفه من خدمت به مردم است و فکر میکنم روی صحنه تئاتر میتوانم به مردمم ادای دین کنم.
با نگاهی به اجراهای صحنهایتان میتوان بازیگری شما را به دو دوره زمان همکاری با پری صابری و بعد از آن تقسیم کرد. البته دو فضای کاملا متفاوت از نظر شکل بازی و بازیگری در این دو مقطع میبینیم.
من تئاتر را با کارگردان زن قدرتمندی چون پری صابری شروع کردم. کسی که در این سن و سال نمایش «باغ دلگشا» را روی صحنه می برد و ۵۰ نفر را همزمان کارگردانی می کند. این اقبال من بود که پری صابری از همان ابتدا که تازه کار بودم اعتماد کرد و نقشهایی چون شاخه نبات در «رند خلوت نشین» و فروغ در «من از کجا، عشق از کجا» را به من واگذار کرد. شاید حاصل اعتماد او همین شد که امروز نقش هایی به من پیشنهاد میشود که هر کدام نماینده ای از طیف های مختلف زنان جامعه هستند.
تاثیرگذاری بازی شما روی مخاطب امری انکارناپذیر است. این ویژگی از کجا نشات می گیرد؟
اینکه مردم نقش های من را دوست دارند تنها یک دلیل دارد و آن هم سپردن خودم به کائنات است. من معتقدم هر نقشی اگر به من پیشنهاد میشود از قبل برنامه ریزی شده. پس من حتما می توانم از عهده آن بر آیم. تنها به شرط اینکه به خودم اعتماد کنم. دغدغه فکری من بیشتر از آینده است. در دنیای هنر هیچ کس از فردای خود باخبر نیست. بزرگان زیادی بودند که سالها تلاش و زحمت شان با یک کار کوچک به باد رفت یا کسانی که انقدر ایده آلیست بودند که نتوانستند آنچه درون شان بود را بیرون بکشند و خودشان را راضی کنند. امیدوارم حساسیتی که در کارهایم دارم آینده روشنی داشته باشد و مسیری روبه جلو داشته باشم. من امروز تلاش می کنم صدای زنان سرزمینم را به دیگران برسانم. زنانی که هر کدام دردی از جنس همین مردم دارند، من بسیار ازآنها تاثیر میگیرم و از رنجشان واقعا اذیت میشوم.
به نظر میرسد در جشنواره سی و سوم فیلم فجر پرکارتر از قبل هستید.
من سینما را با فیلم «دویدن در میان ابرها» تجربه کردم که متاسفانه در ایران اکران نشد. اما امسال با سه فیلم سینمایی «ارغوان» ساخته امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، «ذوب شدن پادشاه» به کارگردانی هوتن زنگنه و «خانه دختر» ساخته شهرام شاه حسینی در جشنواره فیلم فجر حضور دارم.