سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۹ شهریور ۱۳۹۳ در ۸:۴۰ ق.ظ چاپ مطلب

«خانوم» درباره عشق و ایثار زنانه است/ سنت‌های نیک ایرانی را از یاد برده‌ایم

tina-pakravan

کارگردان «خانوم» تاکید کرد در این فیلم مبارزه کردن زنان برای حفظ زندگی‌شان را نشان داده است.

کارگردان «خانوم» تاکید کرد در این فیلم مبارزه کردن زنان برای حفظ زندگی‌شان را نشان داده است.

سوره سینما- محدثه واعظی‌پور: «خانوم» اولین ساخته کارگردان جوانی است که سال‌ها است پشت صحنه سینما فعالیت می‌کند. فیلم نگاهی ویژه و ستایش‌آمیز به جایگاه زن در خانواده دارد و تصویری از زن ایرانی ارائه می‌دهد که در این سال‌ها کمتر در فیلم‌ها دیده‌ایم. «خانوم» نوید حضور یک کارگردان بااستعداد و خوش قریحه را می‌دهد. کارگردانی که برخلاف بسیاری از فیلمسازان اول درگیر بازی‌های فرمی و گفتن حرف‌های فلسفی نشده. قصه‌اش را ساده و روان روایت کرده و تصویری از جامعه امروز برایمان ساخته است.

شما سال‌ها است پشت صحنه سینما فعالیت کرده‌اید، طبیعی است از مدت‌ها قبل به این فکر افتادید به شکل جدی فیلمسازی را شروع کنید. ایده ساخت «خانوم» از چه زمانی در ذهن شما شکل گرفت؟

تینا پاکروان: من فارغ التحصیل رشته کارگردانی هستم و از همان زمان که این رشته را انتخاب کردم به دنبال فیلمسازی بودم. ۱۲ سال پیش می‌خواستم اولین فیلمم را بسازم اما پروانه ساخت به من ندادند و سرنوشت کاری‌ام عوض شد.

دلیلش را عنوان کردند؟

نه. من شرایط لازم را هم داشتم، اما توضیح ندادند که چرا به من پروانه نمی‌دهند. من آن زمان سابقه دستیاری آقای بهرام بیضایی را در کارنامه داشتم. یک فیلم کوتاه ساخته بودم که در جشنواره باران نامزد دریافت جایزه شد. سرمایه‌گذار، تهیه‌کننده و فیلمنامه خوب هم داشتم. آن زمان باید کانون کارگردانان متقاضیان کارگردانی را تائید می‌کرد و این اتفاق برای من نیفتاد.

ناامید نشدید؟

نه. حیطه کاری ام را عوض کردم تا شرایط فیلمسازی برایم فراهم شود. شروع کردم به دستیاری و فعالیت در حوزه تولید. پارسال به این فکر کردم که می‌توانم فیلم اولم را شروع کنم. من در این سال‌ها برای فیلمسازان دیگر سرمایه‌گذار پیدا می‌کردم، به عنوان مجری طرح و مدیر تولید کار می‌کردم. حس کردم زمان آن رسیده به عنوان کارگردان و تهیه کننده فیلم خودم را بسازم.

از اول به دنبال فیلمی درباره زنان بودید؟

برای من سه موضوع جنگ، کودک و زنان در اولویت است. پیشتر فیلم جنگی کوتاه «اینجا شهر من بود» را کارگردانی کردم که در ۲۲ فستیوال روی پرده رفت. فیلم کوتاه کودک و فیلم ۹۰ دقیقه ای کودک برای تلویزیون ساخته‌ام. تصمیم گرفتم درباره زنان فیلم بسازم. در جلسه‌ای با حضور آقای فریدون جیرانی، رحمان سیفی آزاد و خانم لاریجانی به این نتیجه رسیدیم که درباره زنی فیلم بسازیم که در موقعیت بحرانی زندگی ایستادگی و با مشکلات مبارزه می‌کند. من فکر کردم می‌شود این موضوع را بسط داد و به چند زن رسید.

نوع نگاهی که در فیلم شما به شخصیت زن وجود دارد، تداعی کننده نگاه خانم رخشان بنی اعتماد و بهرام بیضایی است. همان نگاه تحسین آمیز و توام با احترام به زنان. نگاهی که زن را قوی و موثر در خانواده و جامعه می‌داند. حتی زن فرودست در اپیزود سوم مثل زنان فیلم‌های خانم بنی اعتماد مقتدر، آگاه و ایثارگر است.

من فکر می کنم اگر فیلمساز قصه ای را روایت کند که با شخصیت ها و فضایش آشنا است، موفق تر است. من زنان قوی بسیاری در زندگی ام دیده ام. خودم هم هرگز تسلیم شرایط یا اتفاق‌های ناگوار حرفه ای نشده ام و از مبارزه کردن برای رسیدن به هدف نمی‌ترسم. پس طبیعی است برای صحبت کردن از زنان امروز جامعه، این نگاه را در فیلمم جاری کنم. در زندگی خانوادگی بسیاری از دوستان و نزدیکان دیده‌ام که زنانی موفق به حفظ کانون خانواده و زندگی مشترک شده‌اند که ایثار کرده و انتخاب کرده‌اند تا منجی زندگی شان باشند. این زنان دوام زندگی زناشویی شان را تضمین کردند.

با این نگاه متهم نمی‌شدید به حمایت یکجانبه از زنان. مثلا متهم نمی‌شدید به فمنیست بودن؟

من این نگاه را ندارم، به جنبش فمینیسم هم علاقمند نیستم. این نوع تفکر زنان را دوگانه سوز کرده است. ما با این نوع نگاه و تفکر مجبوریم همپای مردان در جامعه کار کنیم، حتی در رقابت با آنها سخت تر کار کنیم، تفاوت‌های بنیادین و غریزی بین زن و مرد را نادیده بگیریم که اشتباه است. از یک سوی دیگر باید وظایف همسری و مادری را انجام بدهیم. به سر و سامان رساندن این دو نقش دشوار با موفقیت کار ساده ای نیست. وقتی من هم همسر و مادر هستم، هم وظایف اجتماعی دارم کمبودهایی در هر دو نقش خواهم داشت. طبیعی هم هست، هر انسانی توانایی و انرژی محدودی دارد. زنان باید در جامعه فعال باشند، اما نباید از زنانگی‌شان کم بگذارند.

یعنی اگر در جامعه فعال باشند، نقش مادری و همسری را نمی‌توانند ایفا کنند؟

طبیعی است که خلل ایجاد می‌شود. این که آمار طلاق در جامعه رشد دارد، این که سن ازدواج بالا می‌رود و تعهد نسبت به حفظ زندگی زناشویی کمرنگ شده به دلیل مشکلات فرهنگی است و نیاز به راهکار فرهنگی دارد. زمانی جامعه ایرانی سمبل خانواده سالم بود، اما امروز در بعضی موارد بنیان خانواده در ایران سست تر از جوامع غربی است و کیفیت روابط عاطفی پایین آمده. زنان دیگر مانند گذشته ستون اصلی خانواده نیستند، به این دلیل که مجبورند در جامعه حضور پررنگ داشته باشند. ما باید به یاد خودمان و نسل امروز بیاوریم که جامعه ایرانی چه شکلی داشت. چه معیارهایی بر آن حاکم بود. من و شما از مادر و مادربزرگمان زندگی کردن را یاد گرفته‌ایم، باید آن را به نسل امروز یادآوری کنیم. همه آن آیین‌ها و دورهمی‌ها قشنگ بود، اما امروز همه روابط ما در یک گوشی تلفن همراه، در تبلت، تلویزیون، ماهواره و شبکه‌های اجتماعی خلاصه شده است.

به نظر می‌رسد مراقب بودید مردهای فیلم منفی و سیاه از کار درنیایند. با مرد قصه سوم همدلی می‌کنید و مرد قصه اول و دوم هم کاملا مستاصل و درمانده‌اند. اما هیچ یک خبیث نیستند.

بعضی می‌گویند «خانوم» فمینیستی است. به نظر من فیلم فمینسیتی نیست. اگر مردان قصه منفی بودند موضع فمینیستی بر «خانوم» حاکم بود. مردان این فیلم درگیر مشکلات و بحران‌ها هستند. وقتی مردی فلج شده و گوشه خانه اسیر شرایط نامطلوب است همسرش ناچار باید جور زندگی را بکشد. من نگفته ام مردهای ایرانی بد هستند، من قصه سه زوج را روایت کرده‌ام که در شرایطی سخت هستند و این زن است که ذاتا می تواند کیان خانواده را حفظ کند، اصلا مردها برای این ماجرا ساخته نشده‌اند و نمی‌توانند ستون اصلی خانه باشند. در خانه زن مدیر است.

چطور به سه قصه رسیدید و به فرم اپیزودیک؟

اول قرار بود یک قصه داشته باشیم درباره زنی که در زندگی به مشکل برمی‌خورد و ایستادگی می کند. فکر کردم چرا چند زن را انتخاب نکنیم؟ اگر یک زن داشتیم، تماشاگر او را که از یک طبقه و موقعیت خاص بود قضاوت می کرد و می‌گفت خب این زن می تواند خانواده اش را حفظ کند. اما من نگاهم این است همه زنان ایرانی می‌وانند این نقش سازنده را در زندگی داشته باشند. پس از سه موقعیت مختلف صحبت کردم و به سراغ سه زوج در شمال تهران، مرکز شهر و پایین شهر رفتم. به من توصیه شد فیلم های اپیزودیک نمی فروشند، اما فکر کردم شخصیت های فیلم را به شکل تحمیلی بهم وصل نکنم. تهران شد خط رابط قصه ها و ضلع چهارم قصه. «خانوم» درباره زنانی است همنسل من، که گاهی بهم ربط پیدا می‌کنند، گاهی بر زندگی هم اثر می‌گذارند و خیابان این شهر حلقه رابط میان آنها است.

به نظرم بعد اجتماعی فیلم هم برایتان مهم بوده.

بله. فیلم در تهران امروز روایت می‌شود و درباره دهه ۵۰ ای‌ها است. این زن ها آخرین نسلی هستند که واقعا برایشان مهم است خانوم خطاب شوند. من انتقادی به دهه ۶۰ ای‌ها و نسل های بعد ندارم. اما دهه ۵۰ ای‌ها، سلوک و رفتاری دارند که منحصر به فرد است. من از این نسل هستم، این نوع زندگی کردن را بلدم و آن را از مادر و مادربزرگم آموخته‌ام.

مهاجرت و فاصله گرفتن از هویت ایرانی هم یکی از معضل های جامعه امروز است که در «خانوم» دیده می‌شود.

در طبقه مرفه جامه چند شاخه و گروه وجود دارد. مهاجرت در بسیاری از خانواده های طبقه مرفه به جدایی انجامیده، به این دلیل که یک زوج مخالف رفتن بوده. آقای اصغر فرهادی به بهترین شکل این بحران را در «جدایی نادر از سیمین» نشان داده است. خیلی از زنان و مردان بهشت موعود را خارج از ایران جستجو می‌کنند و بار سفر می‌بندد. در قصه اول «خانوم» اما مرد به دلیل فرار از مشکلات و واقعیت  قصد مهاجرت دارد. من با مردهای زیادی صحبت کردم و توضیح دادم اگر قرارباشد به دلیل مشکل مالی زندانی بروید، اگر امکان مهاجرت داشته باشید، کدام را انتخاب  می‌کنید؟ ۹۰ درصد گفتند مهاجرت. نمی‌دانم آن ۱۰ درصد چقدر راست گفتند یا با من صادق بودند. من زندان رفتن مرد برای حفظ خانواده‌اش را می‌فهمم، اما فرار کردن او را درک نمی‌کنم.و این را در «خانوم» می گویم. برای من مبارزه کردن مهم تر است تا فرار. اما بسیاری از مردان طبقه مرفه جامعه امروز ما فرار را بر مبارزه کردن و ایستادگی ترجیح می‌دهند.

tina-pakravan2

 و اعتیاد به الکل در مرد دوم قصه هم نوعی فرار است.

بله. او هم نمی‌خواهد مبارزه کند، ترجیح می‌دهد به الکل پناه ببرد که مشکلاتش را حل نمی‌کند اما او را از واقعیت دور می‌کند. در این قصه برایم مهم بود که آسیب های ناشی از اعتیاد را نشان بدهم. در بیشتر فیلم های ما اعتیاد به مواد مخدر مطرح شده، اما کمتر از اعتیاد به الکل صحبت شده. در حالی که به همان اندازه ویرانگر است. پدیده ای که راه حل هیچ مشکلی نیست و مسائل را وخیم تر می کند. یلدا (اندیشه فولادوند) به همسرش (اشکان خطیبی) می گوید برو کار کن. من صحبت کرده‌ام که موسیقی یک فیلم را بسازی. حتی وقتی ساز مرد را می‌برند، زن به کارگرها می گوید فردا آن را برگردانید. زن به فکر سامان دادن به زندگی مشترکشان است و مرد هم بد نیست. در اوج خشم و استیصال دست روی همسرش بلند نمی‌کند و نمی‌خواهد او را آزار بدهد.

مرد سوم (امین حیایی) مرگ را به عنوان یک راه حل انتخاب می‌کند. البته او می‌خواهد همسرش کمتر آزار ببیند، واقعا حضورش باری بر دوش زن است.

در آن طبقه زن و شوهر بیشتر پای هم می ایستند و عمق روابط بیشتر است. خانواده و سنت در این طبقه هنوز احترام دارد. در این قصه تماشاگر هم با زن ارتباط برقرار می‌کند، هم با مرد. چون دل هردوی آنها برای زندگی مشترکشان می‌تپد. مرد می‌خواهد بچه‌ها را پرستاری کند، اما شرایط جسمی‌اش اجازه این کار را نمی دهد. زن می‌خواهد کنار فرزندانش باشد، اما مجبور است از نوزادان و فرزندان دیگران مراقبت کند. در این قصه مرد به ته خط رسیده. سربار خانواده است و مشکل ساز شده. حالا تکلیف او چیست؟ این خیلی تراژیک است. نمی‌خواستم فقط مشکل فقر را در جنوب شهر نشان بدهم. این را بارها در فیلم های مختلف دیده‌ایم. به این فکر کردم که در هر سه قصه استیصال شخصیت مردها را در موقعیتی بحرانی نشان بدهم. اگر قرار شود زنان مثل بسیاری از زنان تهران امروز با مردشان خداحافطی نکنند. در روزهای سخت کنارش می مانند و با او مشکلات را حل یا کمرنگ کرده و زندگی مشترکشان را نجات می دهند.

به عنوان یک خانم جوان در حوزه مردانه ای کار سینما را شروع کردید. بخش تولید کاملا در تسلط مردان است. آشنا یا رابطه خاصی برای ورود به سینما داشتید؟

نه. اصلا.

چطور در این فضای مردانه دوام آوردید؟ برخورد همکاران خوب بود؟ شما را تشویق کردند یا سد راه می‌شدند؟

کار در سینما خیلی سخت است. من ۱۵ ساله و عاشق سینما بودم که «نرگس» ساخته خانم بنی‌اعتماد را دیدم و یک مطلب نوشتم که حالا می‌فهمم اسمش نقد بوده، آن را برای مجله گزارش فیلم فرستادم. حتی یادم رفته بود شماره تلفنم را در نامه بنویسم. آنها از من برای نوشتن دعوت کردند و وقتی دیدند ۱۵ ساله‌ام تعجب کردند. ورودم با سینما از حوزه نقد فیلم شروع شد. همکاری با مجله گزارش فیلم باعث شد فیلمسازهای خوب را بشناسم و متوجه شوم که برای یاد گرفتن رازها و رمزهای سینما باید با چه کارگردان‌هایی کار کنم. اولین بار به عنوان منشی صحنه وارد یک پروژه شدم. البته همسایه ما لطف کرد و من را برای حضور در فیلم «یاس‌های وحشی» معرفی کرد و بعد از آن هم دانشگاه و ادامه مسیر.

کار با آقای بیضایی چطور پیش آمد؟

دوستانی که در گزارش فیلم من را می‌شناختند، به ایشان گفتند من می توانم در آن پروژه کمکشان کنم. قرار بود آقای بیضایی «افرا» را بسازد، اما شرایط فراهم نشد و بعد «سگ کشی» پیش آمد. من در آن فیلم هر وظیفه ای که می شد برای راه انداختن فیلم انجام دادم برعهده گرفتم. تدارکات، تولید، حسابداری، منشی صحنه و… همه این‌ها آموزش سینما و فیلمسازی بود. هنوز نمی دانستم حیطه فعالیت مدیر تولید یا مجری طرح چیست. فقط می‌خواستم کار سریع، درست و ارزان انجام بشود. در این سال‌ها سختی‌های زیادی کشیدم، خیلی از پروژه ها دستمزدم را پرداخت نکردند، بعضی زیرآبم را زدند و مشکلاتی از این دست. اما من مبارزه کردم.

پس عشق به سینما با «نرگس» شروع شد؟

من پیشتر لذت سینما را با «گوزنها»، «سوته دلان»، «باشو غریبه کوچک» و «دونده» تجربه کرده بودم و با این فیلم‌ها بزرگ شده بودم.«نرگس» آغاز یک راه تازه بود.

شما سابقه کار با آقای بیضایی دارید. نگاه ایشان هم به زن ستایش آمیز است، چقدر در «خانوم» تحت تاثیر این نگاه بودید؟

به نظرم بهترین فیلم ها درباره زنان را در سینمای ایران آقای بیضایی ساخته‌اند، قطعا لذت درک و کشف فیلم‌های ایشان و همکاری در «سگ کشی» روی من تاثیر داشته است.

ادامه دارد