به نظر میرسد سینمای کودک جز نوستالژی و خاطره نیست و فیلمهای امروز با کودکان ارتباط برقرار نمیکنند.
سوره سینما- میثم محمدی: این روزها و با افزایش بیش از حد سرعت پیشرفت بشر ، دلیلی ندارد قناعت کنیم به وجود چیزی که در عمل ، کمترین سرعت در پیشرفت ، فایده و سودی را برای جریان سینمایی کشور ندارد . جشنواره ای که هر مدیری وقتی از راه میرسد با همان الگوهای کهنه پیشین و با لباسی تازه تر و منقش به کلمات و شعارهای جدید ، نونوارش کرده و آن را برپا می کند . این کهنه رویداد سینمایی که همیشه در کلام پر طمطراق دوستان قد برافراشته ، جشنواره ای است به نام فیلم های کودک و نوجوان که سالهاست زیر بغلهایش را می گیرند تا فقط چند روزی سرپا باشد و با لبخندی به لب عکسی در برابر رسانه ها بگیرد و دوباره به بستر بیماری و فراموشی برود.
هر چقدر تامل و تحمل کردم که بی تفاوت از کنار آن عبور کنم نشد تا اینکه دوباره و پس از گذشت چند روز از پایان بیست و هشتمین سال برگزاری ، نگاهی به این جشنواره داشته باشم . وقتی ابتدا نگاهی به سینمای کودک و نوجوان می اندازیم ، چیزی جز تکه پازل های غبار گرفته در بایگانی نوستالژی جامعه سینما دوست سالهای گذشته نمی یابم که توان رویارویی و انطباق با کودک عصر حاضر را ندارد. همیشه باید با آه و افسوس و لبخندی تلخ دلمان هوای « گلنار» را بکند و یا نگران «دزد عروسک ها» با شیم و با «پاتال و آرزو های کوچک» به اعماق روزهای گذشته سفر کنیم . جایگاه نوستالژیک سینمای کودک و عبور سهل انگارانه از این دوران جریان ساز و مقطع سنی که مبنای آغاز روشنگری و حضور موثر انسان ها در مسیر آینده و در مقاطع سنی بعدی خواهد بود ، بی شک یک اشتباه استراتژیک و غیرکارشناسانه از سوی دست اندرکاران سینما و مسئولانی است که امروز با ذوق زدگی مفرط از اکران فیلم سینمایی «شهر موشها ۲» بعنوان سندی مبنی بر حیات دوباره سینمای کودک یاد می کنند و آن را اعتباری برای حضور موثر خود در این عرصه تلقی می کنند.
نفس تولید و اکران آثاری مانند «شهر موشها ۲» بی تردید مفید است، اما هیچ تغییری در نگرش مسئولان به جایگاه اجتماعی کودکان ایجاد نمی کند و گواه این امر هم بی توجهی به زیرساخت های اساسی برای برپا داشتن جریانی موسوم به سینمای کودک است ، نه اینکه خاطره بازی های کودکانه خود را به حساب قدرتمند شدن این جریان بگذاریم . زیرساخت هایی که باید در یک چارچوب سیستماتیک و نظام مند و با تصمیم گیری ها و آینده نگری های بلند مدت همراه باشد و امکانات و سرمایه های لازم برای پرداختن به این دنیای گسترده و اعجاب آور را فراهم کند و آن را به جایگاهی کاملا مستقل در سینما برساند . نه اینکه فقط به جشنواره کودک و نوجوانی بسنده کنیم که خود در اساس و برگزاری با حفره ها و سوالات اساسی مواجه است . جشنواره ای که سالهاست چهره هایی را به خود می بیند که با آن بزرگ شده اند و در عین تاثیر گذاری مقطعی برای خودشان ، هیچ افزونه ای بر ماهیت سینمای کودک و نوجوان نداشته اند.
جشنواره ای که خروجی آن در خوش بینانه ترین حالت تعدادی فیلم با درجه های کیفی متوسط است که بسیاری از همین آثار هم فرصت اکران ندارند و فقط برای چند روزی و از سر دلسوزی میهمان هستند و بعد کسی سراغی از آنها نمی گیرد. جشنواره ای که در این شرایط اسفناک اقتصادی سینمای کشور به گواه بسیاری از حاضران هزینه های میلیاردی را می تراشد که می توانست باز هم در زیر ساخت ها کمک کند. با این اوضاع و کالبد نحیف و بیمار جشنواره کودک ، الصاق عنوان بینالمللی به این رویداد هم از نکات غم انگیزی است که نشان از همان دیدگاه نمایشگرانه ای دارد که سالهاست از میان برداشته نمی شود.
نگاههایی که فقط و فقط برای منفعت های مقطعی ، کودک و سینمای آن را دستاویز قرار میدهند و غیر طبیعی است اگر فکر کنیم درد را نمیدانند ، اما اینکه چرا در پی درمان نیستند سوالی است که سالها در پی آن بوده ایم و شاید در خلوت خودمان هم پاسخی برای آن یافتیم، اما هیچ عزم و اراده ای برای درمان وجود ندارد. شاید در این هیاهوی دنیای بیرمق و ظاهربین و انسان های محافظهکار ، کودکان و ذهن آگاه آنها هم ترسی بر جان مدعیان میاندازد تا مبادا که شیطنت های آنان جامه پر زرق و برق آنها را نخ نما کند.