رد پای علاقه به سینمای کوئنتین تارانتینو را میتوان در آثار شهرام مکری دید.
سوره سینما- ایمان لطفیان: شهرام مکری فیلمساز مطرح فیلم کوتاه، تحصیلات سینمایی خود را از انجمن سینمای جوان کرمانشاه آغاز کرد. اولین فیلم کوتاه خود را به نام «جذابیت پنهان زمان» در سال ۷۷ ساخت که اولین بار به صورت رسمی در سال ۹۳ جشنواره فیلم کوتاه تهران آن را در کنار بقیه آثار مکری به نمایش گذاشت. از همین فیلم اول مکری نشان داد که تلاش دارد با ذهن خلاق و ریاضی دان! خود، شکستن زمان و یا به تعریفی دیگر بازی کردن با زمان را در آثار خود نمایش دهد.
«طوفان سنجاقک»، «محدوده دایره»، «آندوسی» و «خام، پخته، سوخته» فیلمهای کوتاه برجسته مکری هستند که هر کدام در جشنوارههای فیلمکوتاه تهران، فجر و جشن خانه سینما جوایز بسیاری گرفتهاند. صحبت درباره آثار کوتاه شهرام مکری بسیار است اما برای بررسی فیلم «ماهی و گربه» بیشتر میتوان روی «محدوده دایره» متمرکز شد. فیلمی ۱۵ دقیقهای که همانند «ماهی و گربه» به صوت پلان سکانس ساخته شده و برای ساخت آن مکری از نقاشیهای موریس اشر الهام گرفته است. دوربین به دنبال کاراکترهای فیلم میرود و داستان هر کدام را روایت می کند و دوباره هر کدام را به نقطهای که از آن شروع کردهاند، بازمیگرداند تا جایی که فیلم در نقطهای به پایان میرسد که داستان شروع شده بود (هر چند که این روایت را نمیتوان داستان نامید و تنها مسیری است برای ثبت کردن فرمی که خالق اثر در ذهن خود داشته)
«ماهی و گربه» برداشتی درست تر و تا حدی منطقی تر از «محدوده دایره» است. خط اصلی داستان فیلم (حضور ﮔﺮوھﯽ از داﻧﺸﺠﻮﯾﺎن و ﺟﻮاﻧﺎن ﮐﻪ در ﺟﺮﯾﺎن ﺳﻔﺮ ﺷﻤﺎل ﮐﺸﻮر و شرکت در اردوی دانشجویی بدلیل نزدیک بودن به رستورانی که صاحبان آن از گوشت انسان غذا تهیه می کنند، اتفاقاتی برای آنها میافتد) که بسیار جذاب هم به نظر میرسد همگی برای فرم فیلم خلق شده اند و به همین دلیل نیز خلاصه یک خطی فیلم بسیار تاثیرگذار تر از داستان پردازی تمام فیلم است، و هنگام تماشای فیلم بیشترین چیزی که مخاطب را درگیر می کند فضا سازی و فرم عجیب و بسیار درخشان آن است.
برگ برنده فیلم همین ویژگی ساختاریاش هست، چیزی که مخاطبین عام سینمای ایران تا بحال نمونه آن را ندیده اند و اگر هم زمانی فیلمی شبیه آن را ببیند «ماهی و گربه» را همچنان در این زمینه شاخص میدانند. تصور اینکه ۱۳۰ دقیقه بدون قطع فیلمی با چنین لوکیشنی ساخته شود نه فقط برای مخاطب بلکه برای سینماگران حرفه ای هم کار سختی است و قطعا شهرام مکری موفق شده به نحو احسن این کار را انجام بدهد… اما ذهن ریاضیدان کارگردان باعث شده بعضی از بخشهای فیلم که به اندازه ساختار مهم هستند ناقص به نظر بیایند.
تاکید بر روی واژه ریاضیدان به این دلیل است که مکری چه در فیلمهای کوتاهش و چه در اولین فیلم بلند خود با نام «اشکان و انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» قدرت ذهن خود را برای به بازی گرفتن زمان و نوع بیان داستان نشان داده اما به گفته منتقدین و مخاطبین تنها به این بسنده کرده و در عوامل مهمی مثل داستان و بازی گرفتن از بازیگران متاسفانه ضعیف عمل کرده است. شهرام مکری در مصاحبهای درباره «ماهی و گربه» به داستان فیلم اشاره کرده: ﻣﻦ اﺑﺘﺪا ﻓﺮم را اﻧﺘﺨﺎب ﮐﺮدم و ﺑﻌﺪ ﺑﺮای آن داﺳﺘﺎن طﺮاﺣﯽ ﮐﺮدم .در ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﮑﺘﻮب ﺳﯿﻨﻤﺎ ھﯿﭻ وﻗﺖ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ اﯾﻨﮑﮫ ﻓﯿﻠﻤﺴﺎز ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺨﺴﺖ داﺳﺘﺎﻧﯽ داﺷته ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﻌﺪ ﺑﺮای آن ﻓﺮﻣﯽ ﺟﺴﺖ و ﺟﻮ ﮐﻨﺪ، نداشتهایم. این مسیری است که من برای «ماهی و گربه» طی کردهام ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﯾﮏ ﻣﺴﯿﺮ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻦ ﻗﺒﻞ از ﺳﺎﺧﺖ ﻓﯿﻠﻢ ﺣﺘﯽ در اﯾﻦ ﻣﻮرد ھﻢ اﻧﺪﯾﺸﯿﺪم ﮐﮫ ﻣﺎ در ھﻨﺮھﺎی دﯾﮕﺮی ﻏﯿﺮ از فیلمسازی، چطور از این مسیر عبور کردهایم.” این صحبت ها کاملا نشانگر هدف فیلم هستند و خود دلیل مشکلات داستان را تا حدودی بیان می کنند. اما هنوز نمیتوان از ضعف بازیگران جوان فیلم چشمپوشی کرد. مکری در تجربههای قبلی خود نشان داده که نمیتواند به آنصورتی که شایسته فیلماش هست از بازیگران بازی بگیرد و یا شاید هم علاقه ای به حضور بازیگران حرفه ای ندارد ولی حضور بابک کریمی در «ماهی و گربه» و یا سیامک صفری و علی سرابی در «اشکان و …» خلاف این موضوع را نشان میدهد. هر چقدر هم که فیلم داستان درست و محکمی داشته باشد و از کارگردانی و تصویرهای خوب بهره ببرد بدون بازی های قابل قبول ( و نه حتی درخشان! ) کار خود را ضعیف نشان خواهد داد و لازم است که مکری در کارهای بعدی خود دقت بیشتری نسبت به بازیگران خود خرج کند.
خرده داستان هایی که در طول فیلم شاهد آنها هستیم همگی به جای این که پیرو خط اصلی داستان باشند در خدمت فرم آن هستند هرکدام داستانکهایی ناپیوسته و مستقل از داستان دو خطیاند که تماشاگر را جذب خود می کنند. مسئله اینجاست که فیلم از ابتدا و با توضیح مستقیم مخاطب را توجیه میکند، این فیلمی که به تماشای آن نشسته اید دربارهی افرادی است که در رستوران سر راهیشان غذاهایی با گوشت انسان درست میکنند، اما مخاطب عام آن چیزی را که انتظار دارد نمیبیند. البته نمیتوان از فیلم ایراد گرفت، مخاطب ایرانی عادت به فیلمهای آسان کرده که از نقطه A شروع شده و داستان سرراست در نقطهی B به پایان میرسد و حتی فیلمهایی مثل «جدایی نادر از سیمین» را هم در این دسته قرار نمی دهند و با پایان آن مشکل دارند. خرده داستان های «ماهی و گربه» در بعضی مواقع بی ربط به داستان اصلی فیلم هستند و همین موضوع مخاطب را اذیت و سردرگم می کند.
شهرام مکری از فیلمسازان بسیار آگاه سینمای ایران است که تماشای فیلمهایش به غیر از اینکه معلومات سینمایی او را نشان میدهد از علاقه شدید او به کوئنتین تارانتینو (کارگردان محبوب سینمای آمریکا که بسیاری شروع سینمای پست مدرن را از فیلم «داستانهای عامهپسند» میدانند) خبر میدهد که البته تاثیر تارانتینو در این فیلم بسیار کمرنگ تر از «اشکان و …» است. طنز گروتسکی که مختص خود مکری است و از «طوفان سنجاقک» شروع شد و نمونه کامل این طنز را در «اشکان و …» شاهد بودیم در «ماهی و گربه» نیز یافت میشود.
«حمید گفت جمشید هشت تا گلوله خورده تو چهار نوبت. شیش تا گلوله رو تو یه نوبت خورده. اینجوری میمونه دو تا گلوله. بگیم هر گلوله تو یه نوبت میشه سه نوبت. دقت کردی؟؟ حمید جدیدا زیاد دروغ میگه» تکرار این دیالوگ به غیر از آنکه باعث طنزی از جنس فیلم های تارانتینو میشود در کنار تکرار هایی از فریاد شخصیتها تا دیالوگ هایی که در پس زمینه میتوان شنید، بیننده را نسبت به گردش زمان توجیه و درک فرم فیلم را برای آنها آسان میکند.
«میگن امشب دنیا تموم میشه، نشنیدین؟» در دنیایی که هیچ وقت به پایان رسیدنش و یا سادهتر از آن به شب رسیدنش ممکن نیست، شنیدن چنین جملهای مخالف فضای تعریف شده نشان دهنده دقت در فیلمسازی کارگردان است و نمیتوان آن را بیدلیل دانست. امیدواریم که این دسته فیلمها و اینگونه فیلمسازی هیچگاه به پایان خود نرسند تا بتوانیم به آینده سینمای ایران امیدوار باشیم.
سلام و سپاس از یادداشتتان
چیزی که توجهم را جلب کرد نقد در مورد بازی ها بود که در این جا به بازی خوب و استفاده از بازیگران حرفه ای در نقش های غیرجوان اشاره نشده بود
و این که کاش در مورد ایرادات داستانی بیش تر توضیح می دادید
سپاس از نقد متفاوت و مفیدتان