تورج منصوری زندگی عظیم جوانروح را شبیه یک فیلم درام دانست که اواخر آن در سختی گذشت.
منصوری به سوره سینما گفت: من عظیم جوانروح را از زمانی که در تلویزیون فعالیت میکرد قبل از اینکه بازنشسته شود می شناختم و به او ارادت داشتم. او از جمله فیلمبردارانی بود که پیگیر کارهایش حتی در تلویزیون بودم و همیشه نامش را در تیتراژ فیلم و سریال ها رصد میکردم. بعدها که انجمن فیلمبرداران شکل گرفت او جزو اولین اعضای انجمن بود و فعالیتهایش را هم در حوزه صنفی هم حرفه ای دنبال میکرد. اگرچه در کارنامه فعالیتش فیلم های سینمایی به چشم میخورد اما تمایلش همچنان به سمت کار در تلویزیون بود.
وی افزود: کار در تلویزیون را بیشتر به جهت اینکه شناخت بیشتری از او داشتند قبول می کرد و انصافا بسیار حرفه ای هم عمل میکرد. همانطور که شاهدید آخرین کارش در تلویزیون «مختارنامه» بود که به حق کاری دشوار بود، اما بسیار تمیز و یکدست در آمد که از آدمی چون عظیم انتظاری جز این هم نبود. من از زمانی که در جریان بیماریاش قرار گرفتم بسیار متاسف شدم. امیدوار بودم مساله جدی نبوده و رفع شود. ولی داستان ما آدم ها هم مثل هر اثر دراماتیک سینمایی اول و وسط و پایانی دارد، با این تفاوت که عمر ما مثل فیلم سینمایی دو ساعته نیست.
منصوری گفت: متاسفانه زندگی عظیم پایان غمانگیزی داشت. در این مدت تنهایی دوستانش مدام به او سر میزدند و همکاران نزدیک و دستیارانش کنارش بودند. عبدالله اسکندری که به تازگی به سفر خارج رفته از همان اول بیماری همیشه کنارش بود. متاسفانه در دوره بیماری سرطان عظیم عمل قلب هم داشت و آقای اسکندری این مدت تنهایش نگذاشت. قطعا افرادی چون داود میرباقری هم با او در تماس نزدیک بودند. از آنجا که زمان بیماری چندان تمایلی نداشت که به عیادتش بروند و او را در این حال ببینند، من بیشتر از طریق عبدالله اسکندری جویای حالش بودم.
وی افزود: عظیم روزهای آخر عمرش را به اجبار از خانواده دور بود، اما مدام باهم در تماس بودند. او فرزندانش را برای تحصیل به خارج از کشور فرستاده بود و این هم از ضرورتهای تلخ زندگی است که زندگی را مثل فیلم میکند . در فیلم در دو ساعت همه چیز اتفاق میافتد و ماجراها قابل رویت است، اما در زندگی ماجراهای ریز و درشتی دخیل است که در طی زمان دیده نمیشود. او هم مانند هر پدری بهتر خواستن برای فرزندان و به جان خریدن شرایط بد برای خود را به جان خرید و برای آینده آنها تنهایی را انتخاب کرد. این بود قصه عظیم جوانروح.