فیلم سینمایی «پرویز» با توجه به امتیازهایی که دارد، نقطه درخشانی در کارنامه سازندهاش است.
سوره سینما – میثم محمدی: نتیجه اعمال فردی یک شخص در جامعه می تواند ویرانگر باشد و به همان میزان نیز اثرگذار باشد و در نقطه مقابل هم نتیجه واکنش های جامعه به فردیت قوام یافته ای که نظام روزانه حیات ما را هدایت می کند، می تواند دو چندان ویرانگر جلوه کند و فقط در وسعت عمل و نتیجه متفاوت خواهد بود. اینکه به نقاط تاریک و روشن کنش فرد در جامعه و همچنین تاثیر بر شبکه و طبقه خاص اجتماعی او و همچنین میزان شکل دهی جامعه در قبال او اشاره کردم ، بدلیل ارتباط با فیلم سینمایی «پرویز» به کارگردانی مجید برزگر است که به خوبی در خصوص همین موضوع با تصویری صد البته هولناک را از غفلت انسان نسبت به همنوع خود به تصویر کشیده است.
مجید برزگر در اثر پیشین خود، «فصل باران های موسمی» نیز سوار بر شخصیت اصلی داستان و متکی بر کنش های او بنای داستان و درام خود را شکل داد و فیلم سینمایی «پرویز» نیز با تبعیت از همان الگو به همان میزان شخصیت محور است و نمی توان نقشه راه بهتری برای مواجهه با دنیای اثر پیدا کرد. این شخصیت محور بودن خیلی آگاهانه طراحی و دقیق اجرا شده است تا نتوان از دنیایی که پرویز در آن نفس نفس می زند غافل شد.
پرویز مرد ۵۰ ساله و آرامی است که هنوز با پدرش زندگی می کن . یک شخصیت سمپات با ویژگی های مشخصی که او را از لحاظ دراماتیک تبدیل به ستون اصلی فیلم مجید برزگر کرده است. شخصیتی که به نظر می رسد باید او را فارغ از یک کالبد متحرک دانست. پرویز یک جغرافیای انسانی نمادین از جامعه ای است که هوای ذهن و دلشان آلوده شده و نفس های آنها به شماره افتاده است. پرویز ابتدای فیلم یک انسان نرمال است که به روزمرگی و حیات ویژه و منحصر به فرد خود میرسد.
او به تنهایی خرید می کند ، ظرف می شوید ، غذا درست می کند و امورات خود را با کار در یک خشکشویی و سرویس مدرسه می گذراند و ما هیچ تاثیر منفی از او نسبت به محیط پیرامونش نمی بینیم . فیلم برزگر به دو قسم متضاد از هم تبدیل می شود. ما این تضاد و تغییر را در پرویز حس می کنیم و میبینیم ، اما او فقط معلول یک شرایط اجتماعی تاسف بار است. تعرض جامعه و اطرافیان با او منجر به یک طغیان تدریجی و لجام گسیخته میشود. مساله فیلم مجید برزگر هم می تواند بی اعتنایی به انسان های پیرامون باشد و هم می تواند تضعیف جایگاه آنها با نگاهی از موضع بالا و کدخدامنشانه و فیلسوف مابانه باشد.
نگاههای بسیاری که بی شک دنیای آرام و بی دغدغه پرویز را با تمام کاستی ها تبدیل به یک ویرانه ای کرد که گرد آن بر سیمای اطرافیان نیز نشست . شخصیت پرویز با تمام جذابیت ابتدایی که برای مخاطب دارد ، طبق یک بک گراند فرضی از گذشته اش می تواند در انزوای فعلی خود سهم بسیاری داشته باشد ، اما پرداختن به گذشته این شخصیت نقطه توجه داستان نیست . از سویی پدر بعنوان تنها فرد از خانواده ، با شمایلی که از خود به نمایش می گذارد ، آغازگر ورود پرویز به یک تلاطم اجتماعی هراس آور می شود که با ذات فردیت او در تضاد و ستیز است . باز هم پرویز برای گریز از تسلط قوای قهری و بی توجهی های مدنی تلاش می کند ، اما گویی چاره ای ندارد جز اینکه زبانی دیگر بیاموزد و خود را گونه ای دیگر بسازد تا دوامی نسبی داشته باشد. نکته دیگری که هم در اثر پیشین برزگر وجود دارد و هم در «پرویز» قابل تامل است، آغاز بحران فرد در تنهایی است و در اصل فرد در موقعیتی قرار می گیرد که باید دوباره با تکیه بر فردیت خود و این بار با گسست مطلق از پشتوانه های سایه وار اطراف مسیر را مشخص کند که در اینجا نتیجه ای خوشایند ندارد.
امروزه پدیده تنهایی بیش از گذشته زندگی افراد در شبکه ارتباطات میان فردی را متاثر کرده است و یکی از فاکتورهایی که پرویز را به سمت چنین سرنوشتی هدایت میکند، تنهایی است که بی شک بیش از اینها می توان نگاه جامعه شناسانه عمیقی بر این موضوع و در قالب چنین اثری داشت که تلنگری جدی بر بخشی از یک تفکر و اندیشه خود برتر بینانه و از طرفی هم تحت الشعاع قرار گرفتن حیات جمعی و سوق یافتن به کنج عزلت در میان هجوم دنیای مدرن است . ضرب آهنگ و میزانسن ها و همچنین رنگ و لعاب صحنه بی تردید مخاطب فیلم بین را به سمت سینمای شاخص و روشنفکرانه اروپا سوق می دهد که البته این به منزله ضعف و یا فضیلت مطلق برای فیلمساز نیست، اما به هر ترتیب فارغ از این شباهت یک توازن منطقی و ملموس میان ذات روایت اثر و شکل بیرونی آن از جنبه ظاهری بوجود آمده که در دستیابی کارگردان به هدف مورد نظرش موثر است.
ورود به چنین فضایی با مشخصه های یک الگوی آشنا در بخشی از سینمای اروپا خطراتی همچون اطوارهای فرمیک و تجربه های بدون پشتوانه را به همراه دارد ، اما در طول این کار ما با چنین پدیده ای مواجه نیستیم و اثر در فرم با یک پختگی منطقی پیش رفته است .دوربین بدون اینکه حضور خود را به رخ بکشد ، اغلب شخصیت اصلی را دنبال می کند تا این نزدیکی و نظارت ، مجرایی ایجاد کند میان مخاطب و جهان داستانی مورد نظر که به نوعی از منظر پرویز روایت می شود و به هیچ وجه در ورطه ملال و کسالت فرو نمیرود. پرویز با این ویژگیها نقطه درخشانی در کارنامه مجید برزگر است که نشان داده موتیفها و دغدغه های مشخص اجتماعی و بیشتر ناظر بر طبقه متوسط جامعه دارد که حاصل کارهای او نشانگر یک نگاه واقع بینانه در لایه ای از اجتماع است . اما نکته دیگری که «پرویز» را به تجربه ای به یاد ماندنی تبدیل می کند، بازی بسیار هوشمندانه و سرشار از ظرافت لوون هفتوان است که انتخابی دقیق برای نقش مورد نظر محسوب می شود که با تسلط بر ابعاد شخصیت پرویز به خوبی توانسته هر دو روی آن را به اجرا درآورد. چهره ای که می توانست با کوچکترین عدولی از فضای مورد نظر داستان از مخاطب دور شود، اما کنش های بدنی و همچنین نگاههای عمیق و مکث های زیرکانه این بازیگر توانسته نقش پرویز را قوام و دوامی اثربخش و به یادماندنی ببخشد.