بهرام توکلی در آثارش در ثبت روایتهای ذهنی و دغدغههای درونی شخصیتها موفق بوده است.
سوره سینما- علی رضایی: فیلم سینمایی «بیگانه» ساخته بهرام توکلی که اکران عمومی شده، مانند اغلب آثار او واگویههای درونی شخصیتهایی را بازتاب میدهد که تعادل روانی ندارند و اندوهی درونی را با خود حمل میکنند. توکلی در اغلب آثارش کوشیده این جهان درونی را تصویر و تصور کند و از کشمشهای درونی شخصیتها با جهان بیرون، درام بسازد.
در «پابرهنه تا بهشت» نخستین فیلم سینمایی این کارگردان، شخصیت اصلی یک طلبه جوان است که برای تهذیب نفس وارد یک بیمارستان شده و با بیمارانی همنشین میشود که از بیماری لاعلاج رنج میبرند.فضای سرد و غمبار و نگاه غیرانسانی پزشک مسئول آسایشگاه (امین تارخ) به بیماران در تقابل با روحیه حساس و عطوفت بی شائبه طلبه جوان (هومن سیدی) است. فیلم در نزدیک شدن به شخصیتها و نمایش اندوه آنان موفق است و بدون شعارزدهی راه رسیدن به کمال را در خدمت به خلق معرفی میکند. شخصیت اصلی فیلم پس از به تماشا نشستن معرکه مرگ و زندگی در بیمارستان و شنیدن قصه مردانی که تسلیم مرگ میشوند، تصمیم میگیرد به قرنطینه برود و به بیماران خدمت کند. این نوع نگاه در آثار بعدی توکلی تکامل یافته و تقویت میشود.
در «پرسه در مه» که بهترین فیلم این فیلمساز است، رنج هنرمند برای خلق اثر هنری به تصویر کشیده میشود و اضطراب درون او از محدود بودن و ابتر ماندن به شکلی دراماتیک در فیلم بروز مییابد. فیلم با نمایش کابوسهای هنرمند، تخیل او و عشقی که بی حاصل مانده آغاز میشود. «پرسه در مه» از دل یک قصه عاشقانه از دشواری هنرمند زندگی کردن سخن میگوید، فضای ملتهب درونی هنرمند را تصویر و اضطراب جهان تب آلود ذهن و اندیشه او را به تماشاگر منتقل میکند. در «اینجا بدون من» یکی دیگر از آثار پخته و دوست داشتنی فیلمساز، توکلی به سراغ پروژه ای دشوار رفت. اقتباس از اثری شناخته شده و جهانی، شاید حاصل جاهطلبی حرفهای بوده که البته با توجه به شخصیت محجوب و دوست داشتنی توکلی رنگ و بویی ویژه یافته است. اثری کاملا ایرانی و گرم، که البته به اصل منبع وفادار است و ارزشهای آن را مضاعف کرده است.
«اینجا بدون من» مانند فیلمهای قبلی جهان پرآشوب شخصیتها را به تصویر میکشد. نریشن وسیلهای است تا این دنیای مضطرب را برای مخاطب روشن کند، توکلی از خلال زندگی ویران شده یک خانواده عریانی تنهایی و سرنوشت شوم آنها را به ما نشان میدهد. فیلم در عین حال که در خانه کوچک و قدیمی و میان چهار شخصیت، محدود شده اما فراتر از این رفته و قصه تنهایی یک نسل است که رویاهایش به تاراج رفته است. سکانس رویایی خوشبختی خانواده هم که ربطی به جهان واقعی فیلم ندارد، میتواند رویای شخصیتها باشد که البته به جهان زندگی محقر و به آخر رسیده آنها، راه نیافته است.
در «آسمان زرد کم عمق» زن (ترانه علیدوستی) گویی از جهانی دیگر آمده، آن عمارت قدیمی و اشرافی هم اقامتگاهی است برای آن روح ناآرام. فیلم موفق میشود جهان مشوش ذهنی زن را به تماشاگر منتقل کند و رابطه او با اطراف را به شکلی باور پذیر به تصویر بکشد. در «بیگانه» که باز هم اقتباسی از یک اثر شناخته شده و جهانی است، توکلی موفق شده خانوادهای ایرانی را به تصویر بکشد. خواهر (پانتهآ بهرام) میهمان ناخوانده یک زندگی است که زیر ظاهر آرام آن، اضطراب و ناامنی وجود دارد و ورود خواهر که خود نامتعادل و ناآرام است، این تشویش را علنی میکند. توکلی مانند «اینجا بدون من» در عین حال که به اصل اثر وفادار است، عناصری از جهان مورد علاقه خود را به فیلم وارد کرده است. رنگهای سرد، فضای بیروح، جهان ناامن و آرامش ظاهری حاکم بر زندگی مشترک زوج اصلی فیلم (مهناز افشار و امیر جعفری) نشانههایی است که پیشتر در فیلمهای توکلی دیده بودیم.
او که از معدود سینماگران بی حاشیه و محجوب نسل جدید است، با آثاری که ساخته سبک و نگاه خود را وارد سینمای ایران کرده. فیلمسازی بهرام توکلی امضا و هویت دارد. دلبستگی او به دنیای ادبیات، توجه به واقعیات زندگی اجتماعی و فردی، تمرکز بر روابط افراد و نمایش جهان درونی شخصیتها در همه آثارش متجلی شده است. توکلی شاید به مفهوم کلی فیلمسازی اجتماعی نباشد، اما همه آثارش وجهی اجتماعی دارند که شعاری و مستقیم نیست. فیلمهای توکلی یادگارهایی درخشان در سینما هستند، نگینهایی که پیوند سینما و ادبیات از مهمترین مولفههای آن است. سینمای توکلی، عاری از ابتذال و نشان روشنی از بروز و ظهور اندیشهای خلاق و هنری پویا است که برای درک و فهم امتیازهایش سلیقهای سالم و ذهنی آزاد لازم است.