بازیگر «شیار ۱۴۳» تاکید کرد نخستین بار برای بازی در نقش شهید رد شده است.
سوره سینما- محیا رضایی: فیلم سینمایی «شیار ۱۴۳» که این روزها روی پرده رفته، یک بازیگر خوب دارد که کمتر دربارهاش صحبت شده است. طبیعی است در فیلمی زنانه و مادرانه، کمتر کسی به سراغ بازیگر جوان و خوشچهرهای برود که نقش شهید را بازی کرده است. بازیگر نقش یونس میرجلیلی که بخشی از قصه «شیار ۱۴۳» درباره او است، خیلی کم در محافل رسمی دیده شده. سامان صفاری حتی در نشست جشنواره فیلم فجر هم پشت تریبون نرفت. در آن جلسه که فضایی ویژه داشت، خبرنگاران و روزنامهنگاران هم فراموش کردند درباره این بازیگر جوان صحبت کنند. با این همه به نظر میرسد در سالهای آینده سامان صفاری در حوزه بازیگری حرفهای بسیار برای گفتن داشته باشد.
فیلم پر مخاطب «شیار ۱۴۳» اکرانهای اصلی و جنبی، مراسم و نشستهای زیادی داشته، اما شما خیلی کم در آنها حضور داشتید. چرا؟
سامان صفاری: من خیلی در محافل حضور ندارم و اگر هم شرکت داشته باشم به خاطر تفاوت بارزی که چهره ام با گریم در فیلم «شیار ۱۴۳» دارد معمولا شناخته نمیشوم. شاید اصلا همین تفاوت ظاهر من در پوششی که همیشه دارم و مدل مویی که انتخاب میکنم باعث شده بود بار اول برای این نقش انتخاب نشوم. ضمن اینکه به هر حال در این پروژه پیشکسوتانی حضور داشتند که به خاطر محبوبیت و شناختی که مردم از آنها دارند وقتی در مراسمی وارد میشوند بیشتر از من توجه مردم را به خودشان جلب میکنند.
سامان صفاری بازیگری را از ابتدا تاکنون چگونه تجربه کرده؟
هفت سال پیش در کلاس های بازیگری حضور پیدا کردم . کار حرفه ای من از سال ۸۹ با حضور در دو قسمت از سریال «سقوط آزاد» به کارگردانی علیرضا امینی آغاز شد. البته قبل از آن قرار بود در یک سریال دیگر بازی کنم . یک کار ۹ قسمتی که من نقش اول را به عهده داشتم، اما قسمت نبود ساخته شود تا اینکه حضور در فیلم نرگس آبیار پیش آمد.
«شیار ۱۴۳» فرصت خوبی برای دیده شدن بود، شما و خانم گلاره عباسی تقریبا همزمان به دنیای هنر پیوستید. اما من همچنان از شما میپرسم چرا حضورتان نسبت به سابقه بازیگریتان کمرنگ است؟
من چهره نیستم و باید این مساله را قبول کنم. اصولا برای حضور در مراسم قطعا مردم از بازیگری که خاطراتی از او دارند بیشتر ابراز احساسات خواهند کرد. خانم گلاره عباسی هم زودتر از من بازیگری را شروع کرده و اخیرا هم با حضورش در سریال «مدینه» بیشتر در یادها مانده است. به هر حال من در فیلم «شیار ۱۴۳» نقش اول داستان بودم و داستان بر اساس کاراکتر من نوشته شده بود و خوشبختانه دوستان کارگردان و تهیه کننده هم بازی من را تایید کردند. حتی مردمی که مرا به درستی نمیشناختند می گفتند آن پسر کرمانی خیلی خوب بازی کرد در حالیکه بازی در این فیلم اولین بهانه من برای سفر به کرمان بود و پیش از آن هیچوقت من به این شهر سفری نداشتم و در حال حاضر همین برای من کافی است.
اولین همکاری با نرگس آبیار در دومین فیلم این کارگردان چگونه رقم خورد؟
قبل از «شیار ۱۴۳» روزبه سجادی حسینی به عنوان دستیار کارگردان یک سریال با من تماس گرفت و برای همان مجموعه ای که پیش از این گفتم قرار بود نقش اصلی را به عهده بگیرم ما تقریبا ۲ماه هم دورخوانی داشتیم اما به هر دلیل ساخته نشد و بعد از آن هم هرکاری که قبول می کردم به تولید نمی رسید تا اینکه آقای سجادی حسینی با من تماس گرفت و از من خواست بروم تا عوامل فیلم «شیار۱۴۳» مرا ببینند. دوستانی که آن روز حضور داشتند همه مرا رد کردند چون می گفتند این قیافه شیطنتی دارد که اصلا به چهره یک شهید نزدیک نیست اما خانم آبیار گفت یک ماه پیش تولید داریم این مدت به ریش و صورتت دست نزن . من هم بعد از ۲۵روز به همان شکلی که خواسته بودند رفتم و بین گزینه هایی که در نظر داشتند مرا انتخاب کردند.
تاثیری که فیلم روی مخاطبان داشت بر کسی پوشیده نیست. خودتان فیلم را چگونه می بینید؟
زمانی که فیلمنامه را برای اولین بار خواندم هرچه جلو تر می رفتم ببیشتر تحت تاثیر قرار می گرفتم. اصلا دلم نمیخواست آن را زمین بگذارم ، تا رسیدم به سکانسی که برادر یکی از آزادگان به الفت خبر میدهد یونس را دیده و از او خبر دارد. الفت از شنیدن این خبر جیغ میکشد و … اینجا که رسید بغضم گرفت و بسیار متاثر شدم به خصوص که بیشتر خواندم و متوجه شدم خبر اشتباه بود و آن دگرگونیها پیش آمد. فیلمنامه واقعا قوی و تاثیرگذار نوشته شده بود. قطعا داستانی که در متن اینقدر قدرت تاثیر گذاری دارد وقتی به تصویر می آید اصلا دور از انتظار نیست که اشک مردم در سالن سینما جاری شود. این فیلمنامه فارغ از هر دیدگاه و جناحی یک قصه کاملا انسانی است و همه با آن ارتباط میگیرند.
سامان صفاریان برای اینکه به شهید یونس میرجلیلی نزدیک شود چه مسائلی را مد نظر داشت؟
من در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم. وقتی قرار شد این نقش را بازی کنم اولین کسی که در ذهنم نقش بست پسرعموی یکی از همسایگان بود که زیاد میدیدمش. او از جانبازان جنگ بود و من با دقت رفتارش را زیر نظر داشتم. لبخندی که یونس بر لب دارد وام گرفته از این شخصیت است. علاوه بر آن فیلم های زیادی دیدم و آنچه برایم بیش از هر چیز جلب توجه میکرد صحبت و لبخند و چشمان بی ادعایشان بود. همه شان در عین سادگی آدم های سخت و محکمی بودند و من همه تلاشم را کردم بتوانم این مقاوم بودن در عین سادگی را به درستی نشان دهم.
اگرچه بازی کمی در فیلم داشتید اما حس مادر و فرزندی در بعضی سکانس ها خیلی خوب درآمده بود. به خصوص سکانسی که نردبان را از زیرپای الفت می کشید.
تجربه همکاری با مریلا زارعی خیلی خوب بود. زارعی بازیگری با تجربه است و از نقش کم نمی گذارد. زمانی که سر صحنه رفتیم استرس زیادی داشتم چون او در وهله اول بیشتر تمرکزش بر ادای درست لهجه بود و ارتباط مادر و فرزندی درست بین مان برقرار نشده بود اما وقتی گریم شدیم و خواستیم تمرین را آغاز کنیم همان سکانس اول با رفتارش آرامشی به من داد که تمام ترس هایم از بین رفت. خانم زارعی حتی جاهایی که بازی نداشت در صحنه می ماند و شاید حس رابطه مادر و فرزندی که شما در فیلم مشاهده کردید از همین فرصت ها برایم ملموس تر شد. ایشان گاهی وقتها پشت صحنه هم مرا یونس صدا می زد و مطمئنا اگر این ارتباط، درست پشت صحنه شکل نمی گرفت جلوی دوربین هم خوب در نمی آمد. این ارتباط آن زمان باعث شد در لحن ادای من هم تاثیر بگذارد و صدا کردن الفت را آنگونه که می گفتم الان نمیتوانم ادا کنم.
برای ایفای نقش یونس چالش هم داشتید؟
یکی از سختی های این بازی بحث لهجه بود. به خصوص در کشور ما که مردم بومی استان های مختلف حساسیت زیادی روی این مساله دارند و البته محق هستند چون ظرافت های لهجه انقدر زیاد است که اگر فتحه را کسره ادا کنیم جنبه طنز پیدا می کند و قطعا مردم را ناراحت می کند، ولی خوشبختانه اولین بار که فیلم را در کرمان دیدم خیالم راحت شد . جالب اینکه بعضی از من می پرسیدند اهل کجای کرمانی؟ بحث دیگر اینکه مادر یونس پیرزنی روستایی بود و باید غلیظ تر از یونس ادای لهجه میکرد چون یونس به عنوان یک جوان امروزی که دانشجوی معدن است باید کمی عامیانه تر صحبت کند.
پس همه جوره سعی داشتید جزئیات را از یاد نبرید.
بله اما اتفاق دیگری که بعد از فیلم افتاد سوال دوستانی بود که پرسیدند چرا وقتی به خواب سرباز تفحص آمدی بدون لهجه حرف میزدی؟ منطق من از این صحبت کردن این بود که من خودم وقتی در کودکی بازیکن خارجی فوتبال مورد علاقه ام را در خواب میدیدم بامن فارسی حرف میزد. آن سرباز که کرمانی هم نبود اصلا مرا نمیشناخت و طبیعی بود در خواب صدای مرا بدون لهجه بشنود. فکر می کنم منطق خواب دیدن همین باشد.
این فیلم این روزها در گیشه موفق است و اقبال عمومی را دارد. خودتان چه نظری دارید؟
«شیار ۱۴۳» اگر امروز این قدر مخاطب دارد نتیجه زحماتی است که نرگس آبیار و سایر عوامل کشیدند. کارگردان حتی از یک سکانس ساده هم به راحتی نگذشت و بعضی مواقع و بیشتر به خاطر ادای صحیح لهجه که یدالله شادمانی نظارت بر این امر را به عهده داشت برداشت های زیادی میگرفت، اما خوشبختانه این وسواس نتیجه داد. فیلم خوب واقعا نتیجه زحمات تک تک عوامل است و خیلی از کسانی که هیچ وقت نامی از آنها برده نمیشود، اما در موفقیت یک اثر تاثیر فراوانی داشتند. وظیفه خودم میدانم از همه تشکر کنم.
در حال حاضر به کار خاصی مشغول هستید؟
به تازگی یک فیلم کوتاه در نقش یک روحانی بازی کردم که کاراکتری خاص و متفاوت از همه روحانیانی است که تا الان به تصویر آمده است. این نقش فارغ از همه کلیشههایی که پیش از این به نمایش آمده یک روحانی دهه هفتاد را تصویر میکند. علاوه بر آن در یک فیلم سینمایی هم نقش یک لات جنوب شهری را ایفا خواهم کرد. این فیلم در مرحله فیلمبرداری است و امسال به جشنواره فجر نمیرسد.