«تراژدی» نتوانسته موقعیتها را براساس یک قاعده درست تدوین کند و با زبان و روایتی متناسب آن را به تصویر بکشد.
سوره سینما – میثم محمدی: وقتی که نام یک فیلم قرار است تم اصلی فیلمنامه را برای ما بازگو کند، براساس آن بافت ذهنی و تحلیلی ما شکل میگیرد . ما قرار است در فیلم سینمایی «تراژدی» با ایدهای هولناک، تلخ و البته بکر مواجه باشیم . هر چند که به عقیده من این ایده آنچنان هم بکر نیست، اما در معدود و مکرر اتفاقاتی که با کمترین اختلافی در اصل جریان در جامعه افتاده است، هولناک و غم انگیز است. حالا وقتی با این ایده مواجه میشوید باید یک دستور زبان منطبق و مناسب برای مواجه کردن مخاطب با این فضا را ایجاد کنید. دستور زبانی برگرفته از زبان کلی سینما که رسالت اصلی آن برقراری ارتباط از طریق اجزاء بصری با تماشاگر است.
فیلمنامه «تراژدی» به طرز مشهودی مغلوب ایده خود شده و نتوانسته به درستی داستانی قابل باور و تاثیرگذار را تعریف کند . البته اگر قرار باشد با عبور از تمام ظرافتهای فیلمنامهنویسی فقط چند داستان فرعی را درکنار هم چیده و به یک پایان دست پیدا بکنیم و نام آن را داستان گویی بگذاریم که تکلیف روشن و تاسف بار است .«تراژدی» در همین شرایط قرار گرفته است و با توجه به مفهوم و ایده ای که در ذهن فیلمنامه نویس شکل گرفته بدون توجه به منطق حدوث وقایع پیش رفته است تا به نقطه غایی مورد نظر برسد.
«تراژدی» با تمام اینکه در ساختار و بطن خود ادعای یک فیلم در ژانر اجتماعی را دارد، اما به شدت خارج از این قاعده حرکت میکند، فقط نمیتوان صرف پرداختن به یک موضوع اجتماعی و بی توجهی به شخصیت ها ، موقعیت ها و فضاهای موجود آن را بعنوان یک اثر در ژانر اجتماعی پذیرفت. این فیلمنامه با اتمسفر به شدت تصنعی و غیرواقعی در بسیاری از صحنهها ، حتی پتانسیل غلتیدن در فضای یک کمدی اجتماعی را دارد و ناخواسته به یک خودزنی دراماتیک دست میزند.
این فیلم توهم جدی حرف زدن دارد ، اما در اصل کنش و واکنش های غیرمنطقی در قبال جریان اصلی داستان و شخصیت های کاریکاتور گونه ای که برگرفته از یک شناخت ناقص از طبقه مورد نظر هستند ، بسیاری از مخاطبان را ناخواسته به خنده وا می دارد . به خاطر بیاورید صحنه التماس حبیب به پژمان در یک چرخش ناگهانی و غیرطبیعی و افتادن به پای او در موقعیتی که حبیب با توجه به روند ترسیم شده از شخصیتش دستاویزهای دیگر و همچنین قدرت بیشتری دارد تا از پژمان پول دریافت کند تا التماس حقیرانه . هر چند که از اساس فاش کردن نقشه برای پژمان هم دور از منطق بود . از این دست موقعیت ها در فیلمنامه بسیار است ، از رابطه موسی و زینت که بیشتر شبیه عشق اساطیری و افسانه ای بود که باز هم مساله در دوام بیست ساله آن به شکلی است که در داستان تراژدی روایت میشود. در کنار تمام این بیدقتیها و عبور ساده انگارانه از داستانکهایی که هر کدام نیاز به یک ساختار مستقل و در اصل یک جایگاه منطقی داشتند ، عناصر زاید نیز چه از لحاظ شخصیت ها و چه از لحاظ صحنه های اضافی در اثر به شدت به چشم میخورد . عناصری مانند خواستگار زهرا و یا شخص طلبکاری که عنایت شفیعی نقش آن را بر عهده داشت.
«تراژدی» به عنوان نخستین فیلم سینمایی آزیتا موگویی به قول خودش شدیدا ادعای یک فیلم اصیل را دارد، اما نمیتوان ضعف های روایی و منطقی فیلمنامه آن را در پس واژه هایی همچون شریف و اصیل پنهان کرد ، چرا که قرار نیست فقط یک سری صحنه هایی را که فقط یک آغاز و یک پایان دارد را در کنار هم بچینیم و مفهومی را نیز در لایه های آن در نظر بگیریم و مدعی فیلمسازی باشیم. تمام اینها لازمه کار است، به شرطی که با شناخت بیشتر بر جهان داستانی مورد نظر و شخصیت شناسی صحیح و منطبق با یک منطق اصولی اجزای مختلف فیلمنامه را پدید آورده و در نهایت به یک ساختمان متناسب برسیم.
مشکل اصلی «تراژدی» در فیلمنامه مغشوش آن است که زبان الکنی دارد و شخصیت های آن از لحاظ دراماتیک بلاتکلیف هستند و فقط آمده اند که یک داستان را به پایان برسانند، حالا اینکه در این ارکستر ناهمگون آنها هم فالش بزنند تفاوت آنچنانی ندارد . شخصیتهایی که گاهی در تضاد با ذات جایگاه طبقاتی خود عمل می کنند و بیشتر آنها منتظرند که نوبت به آنها برسد و وظیفه خود را که همان نواختن بدون منطق و ناشی از ضعف شخصیت در فیلمنامه است را به انجام برسانند . فارغ از تمام تعصبات و نگاههای مغرضانه مثبت و منفی ، بیشک باید پذیرفت که فیلم سینمایی «تراژدی» تجربه ای ناموفق است و به شدت با یک حس ذوق زدگی نسبت به هسته اصلی و به قولی حرف بزرگ اثر ، دچار یک تعجیل شده است و نتوانسته موقعیتها را براساس یک قاعده درست و دور از حس شورانگیزانه متاثر از دستیابی به حرفی برزگ، در کالبد یک فیلمنامه اصولی تدوین کند و سپس با زبان و روایتی متناسب آن را به تصویر بکشد.