سازندگان فیلم «چند متر مکعب عشق» لزوم تغییر نگاه به مهاجران را یکی از پیامهای فیلم خود میدانند.
سوره سینما- محدثه واعظیپور: در بخش دوم گفت و گوی سوره سینما با نوید و جمشید محمودی این دو سینماگر جوان درباره مضمون فیلم و انتخاب آن برای حضور در اسکار از سوی کشور افغانستان صحبت کردند.
از انتخاب ساعد سهیلی و حسیبا ابراهیمی بگویید. زوج خوبی برای فیلم هستند. با توجه به این که سهیلی جوان، بازیگر حرفهای است تناسب درستی بین او و ابراهیمی دیده میشود.
جمشید محمودی: حسیبا کودک کار است، البته ما او را در خیابان پیدا نکردیم. کلاس تئاتر رفته، عشق به بازیگری داشته و تست هم داده بود. یکی از دوستان ما آقای وحید نگار، برای انتخاب بازیگر به ما مشاوره داد. من و نوید هم تعداد زیادی دختر نوجوان در مناطق مختلف تهران دیدیم. حتی میان آشنایان هم سعی کردیم به چهره مناسب برای فیلم برسیم. اما نتوانستیم بازیگر پیدا کنیم. شما اگر بخواهید یک دختر نوجوان ایرانی برای بازیگری پیدا کنید، کافی است در روزنامه آگهی بدهید، اما انتخاب بازیگر زن افغان ساده نیست.
خانواده های افغان مشکل دارند؟
جمشید محمودی: بله. تمایلی برای بازیگر شدن دختران افغان وجود ندارد. بعضی مواقع ممکن است لهجه آنها ایرانی شده باشد. خیلی از آنها زود ازدواج میکنند. در «چند متر مکعب عشق» دختر فیلم ویژگیهایی دارد و ما باید آن را در بازیگرمان پیدا میکردیم.
نوید محمودی: ممکن است خیلی از دختران افغان عاشق بازیگری باشند، اما اصلا از این عشق صحبت نمیکنند، شوهر کرده و زندگی معمولیشان را دارند. خانواده های افغان، سنتی هستند.
جمشید محمودی: برایم مهم بود که بازیگر دختر فیلم شیرین و دوست داشتنی باشد. مطمئن بودم اگر بازیگر دختر در فصل عاشقانه فیلم همدلی مخاطب را برانگیزد، تماشاگر اشک او را هم دوست خواهد داشت و در نیمه دوم فیلم با او همراه میشود.
و بعد ساعد سهیلی به گروه اضافه شد.
جمشید محمودی: حسیبا را که پیدا کردیم، با او تمرین کردیم و بعد ساعد به ما ملحق شد. او بسیار پرانرژی است و حضورش در فیلم دوست داشتنی است. خدا را شکر بازی حسیبا دیده و نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد. حق ساعد سهیلی و نادر فلاح بود که دست کم نامزد سیمرغ بلورین بشوند. اما پارسال در بخش بازیگری رقابت سخت و نزدیک بود.
کارگرهای فیلم نابازیگر هستند؟
جمشید محمودی: بیشتر آنها کارگر ساختمان هستند. نوید دستمزد کارگر را که خیلی بیشتر از هنرور بود به آنها داد و آوردیمشان در آن محیط و فیلمبرداری انجام شد. برای من مهم بود که بازیها یکدست شود که خوشبختانه این اتفاق بین همه گروه بازیگران «چند متر مکعب» افتاد. هم بازیگری که در سینما حضور داشته، هم بازیگری که تجربه تئاتر دارد و بقیه بازیگرها و هنرورها.
احتمالا کارگرها با قصه و فضای فیلم همدل بودند. به هر حال بخشی از حال و هوای زندگی آنها را روایت میکردید.
جمشید محمودی: در فصلهای تعقیب و گریز واقعا کارگرها و هنرورها فرار میکردند، بازی نمیکردند، تجربه زندگیشان را دوره میکردند. دختر بچهای سر صحنه بود که هر وقت پلیسهای فیلم را میدید، گریه میکرد. به او میگفتم این ها بازیگرند، برای فیلم آمده اند. او ترسیده و مضطرب میگفت: نه، اینها من را برمیگردانند افغانستان. هنرورها با این باور که فیلم تلخیها و خوشیهای زندگی مهاجران افغان را نشان میدهد، کنار ما بودند و این همدلی و همراهی در فیلم نمود دارد. خوشبختانه همه گروه این پروژه، این همدلی را داشتند و این امتیاز به بهتر شدن فیلم کمک کرده است.
یکی از امتیازهای فیلم پایان آن است. سرنوشت تراژیک و تلخ دو شخصیت اصلی گریزناپذیر به نظر میرسد. به هر حال آنها در این جهان نمیتوانند کنار هم زندگی کنند.
نوید محمودی: فیلم این را به من و شما میگوید که رفتاری با عشق میکنیم، که لیاقتش این نیست. ما در آموزههای دینیمان توجه به عشق و محبت داریم، اما این توصیهها را رعایت نمیکنیم. در یک رابطه عاشقانه، دو طرف واقعا حساب و کتابی برای کارشان ندارند، به نژاد و سن و تفاوتهایشان فکر نمیکنند. ممکن است فرسنگها بین آنها فاصله وجود داشته باشد، اما این تفاوتها محبت را از بین نمیبرد. دو شخصیت اصلی فیلم ما عاشق هستند و در این جهان، جز همان فضای محدود برای آنها وجود ندارد. «چند متر مکعب عشق» این تلنگر را به مخاطب میزند که بدانیم چه بلایی بر سر عشق میآوریم و جهان را به چه محیطی برای زندگی تبدیل کردهایم.
در فصلی از فیلم فرصت حرف زدن به پدر میدهید. پوسته خشن او کنار میرود و درد یک مرد افغان را از زبان او میشنویم.
جمشید محمودی: نگاه کلی به مهاجران در ایران و در همه جهان تصحیح میشود اگر فکر کنیم، مهاجر به این دلیل به کشور دیگری میرود که حداقل های زندگی در کشور خود را ندارد. هیچ کس دوست ندارد خانه اش را ترک کند، مگر امنیت و آرامش در آن نداشته باشد. افغانها به دلیل جنگ به ایران آمده اند، از ترس طالبان، آمریکا و شوروی. بعضی ایرانیها نگاه از بالا به افغانها دارند. عبدالسلام در «چند متر مکعب عشق» یکی از انبوه مردانی است که همه زندگیاش را در این مهاجرت از دست داده و فیلم به او فرصت میدهد نگاهش را به این موضع و این تفکر نشان دهد. من البته نمیخواستم فیلم را دو قطبی کنم، همان فصل ایرانی جواب عبدالسلام را میدهد که این طور که تو میگویی نیست و …اما مهم این است که تماشاگر بعد از دیدن «چند متر مکعب عشق» با مهاجران همدلی کرده، شرایط آنها را درک کند. ایرانیهایی که تجربه سفر یا مهاجرت دارند با افغانها مهربانترند، گویی حس غربت و نگاه از بالا را درک میکنند.
نوید محمودی: ما باید با هم مهربان تر باشیم، نه به خاطر پیوند خویشاوندی یا نژاد. مهربان تر باشیم چون همه انسان هستیم و در این موضوع برابریم.
برف آخر فیلم ناگهانی بود یا دربارهاش فکر کرده بودید؟ بهترین تصویری که میتوان برای پایان «چند متر مکعب عشق» داشت همین برف است. پوششی زیبا و سفید روی حادثهای تلخ و تراژیک.
جمشید محمودی: ما منتظر برف بودیم، اما نه برای فینال و به این شکل. به این فکر میکردم اگر لوکیشن با این عظمت زیر برف برود چه تصویری خواهیم داشت؟ وقتی فیلم را تدوین کردیم حس کردم این برف، پایان خوبی برای فیلم است.
ماجرای ارسال فیلم از طرف افغانستان به اسکار هم اتفاق خوبی برای سینمای ایران و افغانستان است. حتی اگر «امروز» و «چند متر مکعب عشق» بین ۵ فیلم نهایی نباشند باز هم نمایندگانی از سینمای ایران هستند که فرصت دیده شدن در ویترینی جهانی را به دست آوردهاند.
جمشید محمودی: این ماجرا به این دلیل نیست که ما دوست نداشتیم فیلم از ایران به اسکار برود، ما محصولی مشترک ساختهایم و خوشحال میشویم اتفاق خوبی برای این فیلم بیفتد. ما فیلم را با پروانه ویدئویی ساختیم و نمی توانستیم شش ماه آن را اکران کنیم. پس گزینه ایران را از دست میدادیم. به این که فیلم به عنوان نماینده افغانستان به اسکار برود، فکر کرده بودیم. اگر برای این فیلم اتفاق خوبی بیفتد و ثمراتی برای سینمای افغانستان داشته باشد، ارزش سینمای ایران کمرنگ نمیشود. این فیلم در ایران با عوامل ایرانی ساخته شده است.
نوید محمودی: قبل از این که فیلم از طرف افغانستان معرفی شود، با آقای ایوبی در اینباره صحبت کردیم و ایشان استقبال کرد. «چند متر مکعب عشق» را در افغانستان اکران کردیم و فیلم از آنجا معرفی شد. دوست دارم در ملاقاتی با آقای ایوبی این نکته را به ایشان بگویم چه اشکالی دارد ما از الان برای اسکار ۲۰۱۶ برنامهریزی کنیم؟ آثاری در کشورهای همسایه یا کشورهای دوست با مشارکت سینماگران ایرانی تولید شوند و به اسکار بروند. کشورهایی مثل ایران که در هنر، سیاست، اقتصاد و … در منطقه موثر هستند، باید از طریقی این قدرت را به جهان نشان بدهند. چه ایرادی دارد یکی از این محلهای قدرتنمایی سینما باشد؟ در آسیا سینمایی بلندمرتبهتر از ایران وجود ندارد. جایزهای نبوده که سینماگران ایرانی دریافت نکرده باشند. ما این سرمایه را داریم، میتوانیم از لبنان، بحرین، عراق، افغانستان و … فیلمساز بیاوریم، فیلم بسازیم و در اسکار نمایندگانی داشته باشیم که به ایران ربط دارند. این موضوع آکادمی اسکار را هم مجاب میکند که سینمای ایران قدرتمند و موثر است.
جمشید محمودی: این ماجرا در ایران کمی تازه است. در جهان بسیاری از فیلمها توسط چند کشور ساخته میشوند. «گذشته» آقای فرهادی هم این ویژگی را دارد و محصول ایران و فرانسه است. نزدیکی فرهنگی اتفاق خوبی است، نباید فرصتش را از دست داد.
پیشبینیتان برای اکران عمومی چطور است؟ فیلم را با مردم دیدهاید؟ واکنشها چطور بوده؟
نوید محمودی: سینمایی نبوده که مردم را فیلم را دیده باشند و واکنش منفی نشان بدهند. در جشنواره فیلم فجر «چند متر مکعب عشق» پنجمین فیلم انتخاب تماشاگران بود. به نظرم بسیاری از تماشاگران به دلیل فضای عاشقانه، این فیلم را دوست دارند. خوشبختانه خدا به ما از زمان تولید فیلم کمک کرده و مطمئنم این کمک و توجه، باعث میشود اکران خوبی داشته باشیم. دوستان بزرگواری که به عنوان سینماگر سالها است در این سینما فعالیت میکنند هم پیشبینی کردهاند که فیلم اکران خوبی خواهد داشت.
جمشید محمودی: شما نمیتوانید تاثیر جوایز جشنواره فیلم فجر یا جشن منتقدان سینمایی در اکران عمومی یک فیلم را نادیده بگیرید. امیدوارم موجی که در رسانهها و مطبوعات درباره فیلم ایجاد شده، به مردم برسد.
پایان