بنیامین بهادری در برنامه شب یلدای «بعضیا» حضوری متفاوت داشت و ستاره برنامه بود.
سوره سینما- محدثه واعظیپور: علی ضیا چهره جوانی است که در سالهای اخیر به عنوان یکی از مجریهای شناخته شده و محبوب تلویزیون مطرح بوده است. او برنامههای پرمخاطبی اجرا کرده، به واسطه آنها به شهرت رسیده است. ضیا از همان آغاز کارش و در گذشتهای نه چندان دور فاصلهاش را با مجریهای تثبیت شده نشان داد تا به اعتبار و موقعیتی مختص خود دست یافت. برای یک مجری این مهمترین ویژگی برای ادامه حیات حرفهای است. این که فارغ از جذابیتهایی که رقبا دارند، نام خود را ثبت کند و تواناییهایش را در معرض دید بگذارد. علی ضیا نیاز نداشت شبیه فرزاد حسنی یا احسان علیخانی باشد، نوع بیان، حرکات و جنس شوخیهایش نوعی صمیمت و سادگی داشت که بکر مینمود و جذاب بود.
اما در مسیری که ضیا این روزها ادامه میدهد رشدی دیده نمیشود. به نظر می رسد او هنوز مجری کاملی برای اجرای برنامه گفت و گو محور نیست. دیشب در برنامه «بعضیا» او مقابل بنیامین بهادری خواننده جوان موسیقی پاپ نشست، اما برنده و اداره کننده گفت و گو بهادری بود. علی ضیا اگرچه آیتمهای مکمل خوبی برای گفت و گویش در نظر گرفته بود و با نشان دادن پدر بنیامین و مادر همسر او، فضایی خانوادگی به برنامه داد اما در گفت و گوی رو در رو با بنیامین نکته ای برای عرضه نداشت. بنیامین بود که خونسرد و آرام، بحث را آن طور که میخواست پیش میبرد و از پاسخ دادن به سوالاتی که حریم شخصی او محسوب میشد بدون آنکه تندخویی کند، هیجان زده شود یا تحت تاثیر فضا قرار بگیرد طفره میرفت.
بنیامین جوان بود که به عنوان ستاره موسیقی روی آنهایی که برای نخستین بار او را می دیدند تاثیر گذاشت، آنهایی که طرفدار نوع موسیقی اش نیستند و حتی ترانههایش را دوست ندارند، با خوانندهای متین و باهوش مواجه شدند که برای کارنامهاش تحلیل داشت و هیچ پرسشی او را مقهور مجری نمیکرد. این یکی از کارکردهای برنامههای زنده و گفت و گو محور است. این که شخصیت افراد میتواند فراتر از آنچه در ذهن وجود دارد عیان شود. تواناییها، اعتقادها و باورهایشان متجلی میشود. آنهایی موفق هستند که این باورها را طوری بیان کنند که مخاطب را تحت تاثیر قرار بدهند. بنیامین با هوشمندی این اتفاق را رقم زد. توضیحهایش درباره همسر و دخترش، مختصر اما مفید بود. اشارههایش به زندگی خصوصی و دوران کودکی به جا بود و پرهیزش از بیان دلگیریها و بخشهای تلخ زندگیاش زیرکانه و درست. اما رو در روی این خواننده، مجری نشسته بود که دیشب اجرای خوبی نداشت. علی ضیا مثل بسیاری از مجریان این روزها سعی داشت به رفاقتش با میهمان مشهورش تاکید کند. چه دلیلی دارد بیننده بداند علی ضیا، احسان علیخانی، رضا رشیدپور یا فرزاد حسنی با کدام ستاره ورزش، موسیقی و سینما صمیمی هستند و رفت و آمد خانوادگی دارند؟ این اطلاعات حاشیهای و ژورنالیستی چه عمقی به بحث میدهد جز آنکه دختر دبیرستانیها را از شنیدن این اخبار سر ذوق میآورد؟ آیا مجریان ما بیشتر از بینندگان برنامههایشان مقابل ستارهها ذوق زده میشوند؟ آیا بخشی از این ذوق زدگی است که مانع از چالشی شدن بحثها و انتقاد از ضعفهای کارنامه حرفهای آنها میشود؟
مشکل علی ضیا و اغلب مجریان تلویزیون به ویژه آنهایی که نام و شهرت دارند این است که در سطح حرکت میکنند، اطلاعات تخصصی شان کم و پرسشهایشان در حد مخاطب عام است. جهان بینی یک فرد را مطالعات و دغدغههایش میسازد و مجریان تلویزیون در برابر میهمانانی که بینشی فراتر از حد معمول و متوسط جامعه دارند، حرفی برای گفتن ندارند. سرک کشیدن به زندگی خصوصی افراد یا پرسیدن سوال درباره ازدواج یا جدایی آنها هم جسارت محسوب نمیشود که اگر بود مجلههای عامه پسند، رسانههایی با مواضع دلیرانه بودند!
حضور بنیامین بهادری بهانه بود برای طرح این مسئله که چرا مجریان تلویزیون تاریخ مصرف دارند و عمر دوران اوج فعالیتشان محدود است؟ چرا آنها در ساخت یک برنامه، جزئیات را هم از برنامه موفق یک مجری دیگر وام میگیرند؟ چرا خلاقیت و نوآوری فقط در طراحی دکور و نوع لباس پوشیدن محدود میشود و مجریها دنبال پیدا کردن شیوه ای خاص برای اجرا و اداره کردن یک برنامه نیستند؟ علی ضیا یک استعداد است که میتواند ارتقا پیدا کند. لازم نیست شبیه مجری دیگری باشد. کافی است نگاهش را از چارچوبهای اجرای این سالهای تلویزیون فراتر برده و به فتح قلههایی بلندتر بیاندیشد.