فیلم سینمایی «۱۳» به کارگردانی هومن سیدی تجربهای خاص و جذاب از نظر ساختار تصویری است.
سوره سینما – میثم محمدی: فیلم سینمایی «۱۳» به کارگردانی هومن سیدی تجربهای جذاب و گیرا از لحاظ بصری است که یک لحظه شما را از فضای خود غافل نمیکند. این یکی از ویژگیهای بارز هومن سیدی در اجراست که در «آفریقا» هم به وضوح دیده میشود. در واقع کارگردانی در این اثر به شدت خودنمایی می کند و میزانسنها و ترکیبها و فضاها با حساسیت بالایی طراحی شده است. ترکیبها و تصاویری که البته فقط در سینمای ما کمتر دیده میشود و در واقع آدرسی از آثاری میدهد که از فضاهای گنگستری با کاراکترهای آنارشیست و با ویژگیهای خاص در ریتم و دکوپاژ برخوردار است. استفاده از نماهای متنوع و تکنیک اسلوموشن و صدا و بهرهگیری از تدوین به برپایی چنین فضایی کمک میکند و با تمام اینکه شاید دنیای درون فیلم برای بسیاری از مخاطبان یک لایه پنهان و غریب با شکل جامعه ما داشته باشد، اما در فرمت سینما از منظر یک مدیوم بازسازنده و پرطمطراق، باورپذیر است و از همین جهت بسیار رنگ و بوی سینمایی دارد. این رنگ و بوی سینمایی از همان جنبه شیوه روایت و استراتژی خاص نمایشگرانه قصه است.
از همین رو و با توجه به اینکه در چنین آثاری که به نظر فرم جلوتر از فیلمنامه در ذهن سازنده شکل گرفته و براساس آن الگو، ساختمان سناریو متولد میشود، سیدی هم ثابت کرده که در آثار سینمایی خود، خودآگاه و یا ناخودآگاه به یک خودنمایی در ارائه تواناییاش در تسلط بر تکنیک و ابزار دست می زند و همین جریان گاهی موجب سنگین تر شدن کفه ترازو به سمت فرم و در سایه قرار گرفتن مضمون و هاشور خوردن و درهم ریختگی در ساختار می شود و شاید بهتر است که بگوییم فرم و محتوا در آثار سیدی در هم تنیده نمیشوند و کلیتی درخدمت هدف والای اثر را تشکیل نمی دهند و هر یک به دور از یک هارمونی ذاتی با زبانی سرخود به روایت می پردازند. اما درخصوص داستان و مضمون این اثر باید گفت که سوژه ای سرشار از ضرورت و نیاز را دستمایه قرار داده است و برای ترسیم آن، قرابت زمانی با جامعه روز هم در نظر گرفته میشود و به همین دلیل طبیعی است که شخصیتها شمایلی امروزی داشته باشند. سیدی هم در فیلم «۱۳» از یک معضل، غفلت و سهل انگاری در مقطعی سنی صحبت میکند که اتفاقا استارت و جرقه این افروختگی و فوران از نهاد خانواده آغاز میشود.
از این لحاظ ناخودآگاه شخصیت «پرویز» در فیلم مجید برزگر را به یاد می آورم که از قضا او هم در حلقه یک بیتوجهی و نادیده انگاشته شدن به طغیانی ویرانگر دست می زند. پرویز در فیلم مجید برزگر و بمانی در «سیزده» ، تنها از لحاظ سنی در مقاطعی متفاوت از هم قرار دارند . اما نکته ای که در فیلم «پرویز» به شدت برجسته بود و آن را به یک تجربه موفق شخصیت محور و پیش برنده تبدیل کرده بود، شکلگیری تدریجی بستر تحول و غلیان معترضانه شخصیت داستان بود ، ویژگی که در فیلمنامه «۱۳» میتوانست بیشتر به آن پرداخته شود تا بمانی به سرعت و پس از یک مشاجره در خانواده به آغوش یک گنگ خطرناک و بزهکار پناه نبرد ، تا جایی که لحن صحبت کردن او هم از همان شروع آشنایی به پختگی چندین ساله در فضای خلاف و بزه پهلو میزند.
فارغ از این پرداخت شخصیت مفاهیم مورد نظر از جمله جایگاه خانواده و نقش اثرگذار تربیت در سنین حساس فیلمنامه از ابتدا در ساده ترین شکل پیش می رود و برخی شخصیتها مانند همسایه مرموزی که بمانی یک ارتباط بلا تکلیف با آن دارد هم ، تکه هایی وصله شده در جامه کلی اثر است که به خوبی قوام نگرفته و کارکرد مهمی ندارد و در کل همه این مفاهیم هم رفته رفته در میان چشمک ها و شیطنت های فرمیک فیلمساز رنگ می بازد و مخاطب بیشتر با کاراکترهای خاص اثر که برخوردار از لحن ویژه و اکت های نا متعارف از لحاظ فراگیری در جامعه هستند و تصاویر زیبا پیش می رود. با این تفاسیر «۱۳» فیلمی است که قابلیت های فرم آن فارغ از هر ارجاع و تکرار تجربهها، بارزترین شاخصه اش محسوب میشود و به مدد همین جریان داستانش را با کشش و ریتمی دلخواه اکثریت مخاطب سینما پیش میبرد.