سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۷ بهمن ۱۳۹۳ در ۱۱:۴۰ ق.ظ چاپ مطلب

«بوفالو» بیشتر از ابهام، ایهام دارد/ نزدیک شدن به عناصر سینمای مدرن

buffalo1

کاوه سجادی حسینی نقص در روایت در فیلم «بوفالو» را ضعف فیلمش دانست.

کاوه سجادی حسینی نقص در روایت در فیلم «بوفالو» را ضعف فیلمش دانست.

سوره سینما- سارا کنعانی: «بوفالو» در جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمده و بازخوردهای متفاوتی را برانگیخته‌اند. اولین تجربه کارگردانی کاوه سجادی حسینی تجربه‌ای است که ضعف‌هایی در اجرا دارد. این کارگردان «بوفالو» را متعلق به سینمای مدرن می داند اما ضعف‌های فیلمش را باور دارد.
تا امروز چقدر جشنواره را دنبال کرده‌اید و آن را چطور ارزیابی می کنید؟

کاوه سجادی حسینی: تا امروز فیلم های «شکاف»، «دوران عاشقی»، «بدون مرز»،«عصر یخبندان»، «جامه‌دران»، «بهمن» و … را دیده ام. به نظرم امسال فیلم ها خوش ساخت تر و حرفه ای تر است و غلط دیکته ای سینمایی ندارد. تم‌های جذاب تری هم دارند. خوشحالم که در این جشنواره فیلم دارم.

بازخورد تماشاگران در نمایش های جشنواره ای «بوفالو» چطور بود؟

برایم جالب بود همان بازخوردی را که از منتقدها شاهد بودم، در میان مردم هم دیدم. فیلم من یک فیلم کلاسیک نیست و تربیت ذهنی تماشاگر ایرانی اینگونه است که قصه برای آنان ارجحیت دارد. به همین دلیل ممکن است قصه «بوفالو» آنان را پس بزند. فیلم من هم قصه می گوید اما روایت آن روایت سرراستی نیست. در اصل، مدرن و ضد روایت است. وقتی بخواهی از زوایه دید سینمای کلاسیک به آن نگاه کنی خسته کننده می شود اما اگر از زاویه دید سینمای مدرن به آن نگاه کنی و به دنبال نشانه باشی به زیرمتن های زیادی می رسی که کشف آنان مخاطب ِ اهل این نوع از سینما را هیجان زده می کند. من از فیلم دفاع نمی کنم و می دانم که ایرادهایی دارد اما تمام تلاشم این بوده فیلمی بسازم که شبیه هیچ فیلم دیگری نباشد و بیشتر شبیه خودم باشم.

تعریف شما از سینمای مدرن چیست؟

سینمای مدرن یعنی سینمایی که حادثه محور نیست و با دید سرگرم کنندگی به آن نگاه نمی‌شود. قرار نیست تنها به قصد لذت بردن وارد سینما شویم. فیلم مدرن فیلمی است که بعد از تمام شدن آن خود را در ذهن مخاطب ته نشین می کند و برای او سوال درست می کند. در سینمای مدرن از فضای کلی به فضای جزئی وارد می شویم و جزئیات در آن مهم تر است. این گونه فیلم ها بیشتر شخصیت محور هستند و لوکیشن هم یکی از شخصیت های فیلم به حساب می آید. اشیاء در فیلم های مدرن مهم می شوند. فیلم های مدرن بیشتر از سایر فیلم ها به آثار سینمای غرب نزدیک می شوند. سینمای مدرن سینمایی است که بیشتر با لایه ها بازی می کند.

buffalo2

اما فیلم شما سوالاتی را تا انتها در ذهن مخاطب باقی گذاشت.

فیلم من بین ایهام و ابهام در نوسان است. این ایراد من است که بیشتر از اینکه ایهام داشته باشم ابهام دارم. البته گاهی مرز میان ایهام و ابهام بسیار باریک می شود و این از کم تجربگی من است.

خیلی ها ابتدا تصور کردند شخصیت هومن سیدی در حقیقت با کیف طلاها از زیر آب فرار کرده است.

این همان تعلیقی است که ایجاد کردیم. اما اگر این شک حقیقت پیدا می کرد، ما به سینمای کلاسیم نزدیک می شدیم. من می توانستم به جای استفاده از یک بازیگر حرفه ای از کسی استفاده کنم که چندان شناخته شده نباشد اما از یک فرد حرفه ای استفاده کردم تا این احساس برای مخاطب ایجاد شود که او بر می گردد. برنگشتن او تا آخر فیلم یک تعلیق زیرمتنی دارد. او در مرداب غرق شده و همانطور که در فیلم گفته می شود اگر مرداب کسی را بگیرد دیگر هیچ وقت او را بر نمی گرداند. مرداب یعنی سکون، پوسیدگی و گندیدگی و از جایی که مرداب وارد قصه می شود همه چیز به هم می ریزد. مرداب شخصیت منفی فیلم ما و ضد قهرمان ماست. مرداب در فیلم ما نماد نیست. بلکه در نقش مرداب به عنوان یک کاراکتر منفی ظاهر شده است. وقتی مرداب وارد فیلم می شود همه چیز را تحت الشعاع خود قرار می دهد. مرداب هم مثل ریتم و تمپو و … یکی از فرا متن های فیلم است که همه چیز را، حتی دکوپاژ و حرکت بازیگران را جهت می دهد. به همین دلیل است که رخوت و سرگشتگی شخصیت ها به مخاطب هم تسری پیدا می کند. من تلاش کردم مخاطب گیج نشود اما سرگشته باشد. بهرام، شکوفه و تارا سه شخصیت سرگشته فیلم هستند و هیچ کدام از آنان سر جای خود نایستاده اند. شکوفه می خواهد از ایران برود، بهرام از کردستان به بندرانزلی آمده و تارا کسی است که به او می گویند از اینجایی که هستی دور شو. همه آنان در جایی ایستاده اند که مال خودشان نیست.

تارا در حقیقت عاشق بهرام بود و به خاطر حسادت زنانه از شکوفه بدش می آمد؟ چرا این وجه از قصه را پررنگ تر نکردید؟

بله می تواند به همین شکل باشد که شما می گویید. تارا حتی می تواند از بچه تهرانی بودن شکوفه بدش بیاید و دارای عقده باشد. اما اگر آن را پررنگ تر می‌کردیم از سینمای مدرن دور می شدیم.

ناشنوا بودن تارا چه کارکردی در روند فیلم دارد؟

اگر شنوا بود می توانست حرف بزند و آن وقت قصه زندگی خودش را می گفت. من می خواستم همه اطلاعاتی را که از راه دیالوگ به تماشاگر منتقل می شود حذف کنم.دیالوگ باید تنها ارتباط برقرار کند و نباید اطلاعات بدهد. تارا تنها کسی است که ارتباط او در نطفه خفه می‌شود. او شخصیتی بود که در سکوت ، حرف هایی برای گفتن داشت.

buffalo3

بوفالو را به همین شکلی که در جشنواره دیدیم اکران عمومی می‌شود؟

احتمالا در پایان فیلم تغییراتی ایجاد می شود. می خواهم خواب بهرام را در پایان فیلم حذف کنم. این یکی از چیزهایی است که از ایهام به ابهام تبدیل شده و برای فیلم خطرناک است. شاید اگر این صحنه نباشد، تماشاگر اینقدر گیج نشود. تدوین فیلم به نظرم به درستی انجام شده و آن چیزی که می خواستم اتفاق افتاده است. ما یک شمال واقعی نشان دادیم و نه یک شمال زیبا.

آپاراتچی بودن بهرام به علاقه شما به فیلم ۳۵ بر می گردد؟ می دانم که آن را به شیوه دیجیتال کار نکرده اید.

بهرام کسی است که جنازه ها را از زیرآب در می آورد اما یک آدم رویابین است. من رویابینی او را به سینما آورده ام. او با رویاهایش زنده است. او به دنبال اتوپیاست و به همین دلیل است که در پایان دست به یک عمل برهم زننده می زند و ضد قهرمان فیلم می شود. او از روی انسانیت رد می شود و یک حرکت بوفالو وار انجام می دهد. بوفالو حیوانی است که تنها خودش برای خودش مهم است.

فیلم بعدی شما هم در همین قالب سینمای مدرن خواهد بود؟

من سینمای قصه گو را دوست دارم و این موضوع از مرور تله فیلم هایم پیداست. من به دنبال فیلم مدرن یا پست مدرن یا کلاسیک نیستم. من به دنبال فیلمی هستم که نگاه داشته باشد و می خواهم حرفم را بزنم و کلاسیک و مدرن برایم فرقی ندارد. من می خواستم یک تلنگر بزنم. نه سفید نمایی می کنم نه سیاه نمایی. واقعیت را می گویم. فیلم ساختن برای من خارج از هر تفریح بازیگوشانه است. می خواهم فیلمی بسازم که حرفی برای گفتن داشته باشد.