حامد بهداد معتقد است هنوز در انتخاب نقش وسواس دارد و ترجیح میدهد بر اساس معیارهایش در سینما حضور داشته باشد.
سوره سینما- محیا رضایی: حامد بهداد یکی از مهمترین چهرههای سینمایی ایران در یک دهه اخیر است. بازیگری که روندی رو به رشد را طی کرده و به عنصری جذاب و قابل کشف در هر اثر سینمایی تبدیل شده است. حامد بهداد حالا یک برند است که بسیاری به خاطر حضورش در یک فیلم، آن اثر را انتخاب میکنند. بازیگری که بارها نامزد دریافت سیمرغ بلورین شده و اگرچه در بسیاری دورهها، این جایزه نصیبش نشده اما بازیهای ماندگار و دوست داشتنیاش در ذهن تماشاگران باقی مانده است. به بهانه حضور در فیلم «خانه دختر» با این بازیگر صحبت کردیم.
همکاری شما با گروه «خانه دختر» چطور شکل گرفت؟
حامد بهداد: علی رغم اصرار های پرویز شهبازی، شهرام شاهحسینی خیلی دیر فیلمنامه را به من رساند. زمانی که من فیلمنامه را خواندم فردا اولین روز فیلمبرداری بود، اما من در کنار سایر عوامل سعی کردم در یک بستر جدی بتوانیم فعالیت فرهنگی کنیم. یعنی با پی بردن به اهمیت یکی از قصههای دل جامعه که عیان و پنهان همه با آن روبرو هستند پرداختی درست و نگاهی منطقی به موضوع داشته باشیم. الان که فیلم را میبینم از نتیجه کار راضی هستم.
پس از روی اعتماد، کاری که فقط یک روز برایش فرصت داشتید را قبول کردید؟
من یک بار دیگر هم این تجربه را داشتم که شرایط از این هم خاصتر بود. در فیلم «رقص با ماه» ساخته عبدالرضا کاهانی که البته هیچوقت اکران نشد. من آن زمان فقط دورنمایی از کار را میدانستم کارگردان قبلا داستان را به طور کلی برایم تعریف کرده بود. وقتی سر صحنه رفتیم لحظهها را برایم تشریح می کردند. این نوعی شیوه و تکنیک است اما هر جایی کاربرد ندارد. فضای کار باید آنقدر صمیمی باشد و بازیگر همه عوامل را خوب بشناسد تا این شیوه درست از آب دربیاید. من ۱۵ سال است شهرام شاهحسینی را میشناسم و اگر سینما را فرهنگ قلمداد کنیم، بیشتر گفت و گوهای ما طی این سالها فرهنگی بوده، این رفاقت و همکاری باعث شد به بازی در این فیلم علاقه نشان دهم.
تجربه همکاری با یک کارگردان و تهیهکننده جوان چطور بود؟
علاوه بر اینکه گروه خیلی دوستانه بود، محمد شایسته خیلی خوب کار کرد. من او را قبلا در سمت مدیرتولید دیده بودم. به نظرم او امروز به این خاطر موفق است که نبض جامعه را میشناسد. او آنقدر از هدفش مطمئن بود که حاضر شد برای سوژهای حساس هزینه کند و اعتبارش را پای کار بگذارد. در نسل گذشته هستند تهیهکنندگان با سابقه که شاید هیچوقت جرات چنین ریسکی را نداشتند. شایسته پرویز شهبازی را انتخاب میکند چون کارش را به عنوان کارگردانی از نسل نو قبول دارد. شهبازی در «خانه دختر» سراغ روایتی از نوع فلاش بک میرود که همه می دانیم این نوع روایت از نقص بیان نشات میگیرد اما کارگردان سر نقطه ها و تلاقیهای دراماتیک قصه را رو می کند و فیلمنامه چندبار در قصه های متقاطع دراماتیزه شده برگ برنده رو میکند. کارکردن با این دوستان تجربه خوبی بود.
با توجه به ویژگی هایی که اشاره کردید بسیاری عقیده داشتند بخشهایی از قصه «خانه دختر» نیمه کاره رها شده.
اشکالی ندارد اگر بعضیها معتقدند بخش هایی از کار میلنگد. یک اثر هنری باید در تعادل باشد، باید نیمه یک فیلم در نقد منفی بگذرد تا موتور فیلم حرکت کند. درباره بهترین آثار سینمایی جهان هم همیشه نقد منفی وجود داشته و انتقادهای سازنده و تئوریک از زبان منتقدان مطرح شده است. همه فیلم «خانه دختر» که نقد منفی ندارد، قطعا نکات خوب هم در آن وجود دارد. به نظر من محمد شایسته در این زمینه سلیقه به خرج داده و سراغ فیلمی رفته که با وجود انتقادهایی که بعضی داشتهاند، بر اساس بازخوردهای مردمی جزو آثار قابل قبول مخاطبان جشنواره است. فیلمسازی هنر است و نمیتوان مثل ریاضی و فیزیک، محض و قطعی با آن برخورد کرد. ما جریانهای اجتماعی را آسیب شناسی می کنیم و با زبانی بدیع دست به روایت می زنیم. همه این قصهها بارها در قالب هزاران فیلم ساخته شده اند اما هربار با پرداختی نو و روایتی تازه. مگر چند سوژه دراماتیک کلا در جهان وجود دارد؟ آنچه فیلم را تازه نگه میدارد نگرش و تفکر جدید است که از زبان نسل جدید بیان میشود و چون ممکن است پختگی ناشی از کسب تجربه هنوز حاصل نشده باشد نکات منفی هم به چشم بیاید.
این اثر در کارنامه شما چه نمرهای دارد؟ خودتان نقش را چگونه تحلیل میکنید؟
در حال حاضر جزو کارهای تقریبا خوب من محسوب می شود اما این را هم اقرار کنم که وقتی فیلمنامه را می خواندم احساس کردم قصه دارد از من عبور می کند کاراکتر من به گونه ای نیست که با بازیگری بتوانم نقش را مهار کنم برای بعضی فیلمها از جمله کارهای اکشن باید بازیگری کرد. مثلا من در «آرایش غلیظ» باید با حرکت ها و خلق موقعیت های خاص تکنیک عملیاتی انجام می دادم تا موتور فیلم روشن بماند اما قصههایی از جنس «خانه دختر» با اینکه هیجان دارد. التهاب در بطن قصه رخ می دهد و در ریتم داستان نمود بیرونی ندارد. پرویز شهبازی در باره این قصه تشریح عرضی دارد . فاجعه در سکوت اتفاق میافتد و در واقع کاراکتر من نقشی در خلق اثر ندارد. او فقط بیننده ای است که پیامدهای انفجار حادثه به او هم لطمه میزند.
حامد بهداد به عنوان بازیگر تثبیت شده سینما، چقدر به انتخاب نقش اهمیت میدهد؟
زمانی این وسواس ها در انتخاب نقش برایم وجود داشت الان هم همین است. اغراق نیست بگویم همین امسال نزدیک به ۴۰ فیلمنامه را رد کردم. شاید بین آنها فکر می کردم چند فیلم خوب را از دست دادم اما در نتیجه تولیدشان دیدم خیلی هم خوب نبودند. برای بازیگر شدن خیلی سختی باید کشید. ما جامعه کندی داریم و فرزندان هنر خیلی دیر و با طمانینه به دنیا می آیند و تثبیت میشوند. انتخاب فیلمنامه اول شانس بود چون آنها باید ما را انتخاب می کردند اما از یک جایی به بعد ما بودیم که باید دست به انتخاب میزدیم. جامعه فعلی از همه این مراحل عبور کرده و همه چیز خیلی کمّی اتفاق میافتد. الان باید در کمیت به دنبال قدری کیفیت بود. دیگر جایی برای انتخاب نیست. به سینمای ورشکسته ای که دستمزد بازیگرانش دشمن جانش شده نمیتوان دل بست.
ولی این سینمای ورشکسته هر روز یک فیلمساز جدید معرفی میکند.
ما بازیگرها دوست داریم فیلم خوب کار کنیم به همین خاطر هر بار که فیلمساز اول به پستم خورده در دستمزدم تخفیف دادهام. اگر تهیهکننده های جوان که با انگیزه و در صدد ساخت قصه های خوب هستند پیشنهاد داده رعایت حال او را کردهام. من بیشتر ترجیح می دهم کار کنم یعنی مسایل اقتصادی را هموار کنم تا بتوانم در پروژهای که از نظرم مطلوب است، حضور داشته باشم. فکر میکنم اگر با همین میزان تجربه، وضع اقتصادی بهتری داشتم بیشتر کار میکردم، کارهایی که به دانشم اضافه کنند.
پس شما هم جزو حامیان همکاری با فیلم اولیها هستید؟
به نظر من باید با همه گروه ها کارکرد انتخاب در برخی موارد معنی ندارد جز با کسانی که جاه طلبند و بعد از مدتی تبدیل به هنرمند منحط میشوند. بیزارم از کسانی که قدرطلبند و بعد از مدتی رفتارشان آن نیست که روز اول بود. دوست دارم با دانشجوها و هنرجویان نسل جدید کار کنم، چون اصلا فاصله ای از نظر تکنیک و تفکر با هنرمندان عصر جدید ندارند. کاملا مطابق با آنها فکر می کنم و می توانم خودم را با فکر های ناب و جدیدشان همراه کنم . ولی تنها همکاری من مهم نیست. ما که بازیگریم به کارگردان و متفکرش هم اهمیت نمی دهند. دوست داشتم در جامعه ای که اعتماد دو طرفه وجود داشت فیلم رضا درمیشیان به نمایش در می آمد. حواسمان باشد این انرژی های جوان تبدیل به افسردگی نشوند چرا که ضررش برای جامعه دو چندان است باید کارگردانانی از نسل گذشته و حال که فیلم هایشان در توقیف است یا خودشان انگیزهای برای کار ندارند حرف میزدند و این مشکل را به زبان دیگری حل میکردند.
به نظر شما «خانه دختر» با توجه به سوژه ای که دارد چقدر شانس روی پرده رفتن دارد؟
سوژه «خانه دختر» هنرمندانه نوشته شده، فیلم لحن خوبی دارد و بیطرف است. یعنی قضاوتی وجود ندارد. مساله ای که در این فیلم مطرح میشود از دور نگاه شده و به هیچ وجه قصد ندارد کسی را مساله ای را زیر سوال ببرد و بحران ایجاد کند. ما قدم به قدم رشد کردیم و با ریتم کندی پیش می رویم پس باید این حرکت حلزونی را قبول کرده و آرام آرام به دل جامعه نفوذ کنیم.
حامد بهداد به کارگردانی هم فکر می کند؟
به شدت علاقمندم که فیلمنامههایم را کارگردانی کنم اما از بی ارادگی و بی نظمی رنج میبرم. این بیشتر به کاراکتر شخصی خودم بر میگردد و نمیتوان کسی را مقصر دانست. من به بلوغی رسیدم که نیاز دارم فیلم خودم را بسازم. قصه های زیادی در قالب فیلمنامه و طرح دارم ولی احساس می کنم دیر دیده شدم. همیشه دیر و ناقص به من نوبت رسید. خلاقیت بیشتر ما از حقارت ها و زخم ها یمان بیرون میزند. من هم فکر می کنم جزو آن دسته هنرمندانی هستم که بیشتر از نقاط تاریکم کمک گرفتم ولی دوست داشتم قویتر و مصمم تر بودم.
بین بازیگران نسل جدید بازی کدامشان را بیشتر میپسندید؟
نوید محمدزاده، امیر جدیدی، هومن سیدی، صابر ابر، مهرداد صدیقیان و … بازیگران تکنیکی هستند. اینها میدانند چگونه باید در خدمت لحن فیلمساز باشند. برای سینمای ما خیلی طول کشید تا به پست بازیگرانی مثل نوید محمدزاده و امیر جدیدی بخورد. مثل نسل من که خیلی طول کشید تا پیدا شدم و توانستم خودم را اثبات کنم. امیدوارم سینما قدر این نو ظهوران را بیشتر بداند.