بازیگر فیلم تمشک معتقد است اگر نقش زیبا بازی شود زیبا هم دیده میشود و بازیگر نیازی به زیباییهای ظاهری ندارد.
سوره سینما – سمیرا حسنپور که سال گذشته برای بازی در فیلم سینمایی «تمشک» ساخته سامان سالور نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن بود این روزها اولین تجربه سینمایی خود را روی پرده دارد. حسنپور معتقد است کاراکتر رضوان به این دلیل او را جذب کرده که پیچیدگیهای شخصیتی او در هر نقشی وجود ندارد.
چطور شد برای اولین تجربه سینمایی رضوانه «تمشک» را بازی کردید؟
سمیرا حسنپور: وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم اولین نقشی است که واقعا دوست دارم بازی کنم. هر بازیگر فیلمنامه و متن برایش اولویت دارد رضوان یک کاراکتر کامل است او در زندگی با چالش هایی روبرو میشود که ابعاد مختلف شخصیتش تحت تاثیر قرار می گیرد. وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم می توانم با او همزات پنداری کنم چون بسیار تحت تاثیر تنهایی و غربت و بیکسی زنی بودم که باید برای مسایل مهم زندگیاش تصمیم می گرفت. علاوه بر این بحث رحم اجاره ای در شهرهای بزرگ موضوعی رایج است و برای مردم پذیرفته شده، اما در روستایی که رضوان زندگی میکند این مساله هیچ توجیهی ندارد. او علاوه بر پاسخ دادن به اطرافیانش باید با احساسی که در خودش بوجود آمده دست و پنجه نرم کند. به نظر من این قصه فوقالعاده است و چنان زیبا نوشته شده که هنوز هم وقتی فیلمنامه را میخوانم یا فیلم را می بینم برایم تازگی دارد.
چقدر از ویژگیهای رضوانه را سعی کردید در ظاهر مورد توجه قرار دهید؟
یکی از ویژگی های بارز این شخصیت تنهایی و تکیدگی ناشی از زجری بود که او در زندگی لمس کرده بود. زمانی که قرار بود گریم شوم با رسول عربی و سامان سالور به این نتیجه رسیدیم که باید از حداقل گریم روی صورتم استفاده شود چون رضوان کاراکتری نبود که به فکر زیبایی ظاهری باشد و از طرفی او جایی و در شرایطی زندگی می کند که فرصتی برای رسیدگی و آراستگی ندارد. وجه اصلی شخصیتی او تکیدگی و تنهایی بود و من باید سعی می کردم با صورتم اینها را نشان دهم. بعد چند روز فیلمبرداری سعی کردم در خودم این نکات را برجسته کنم بیشتر اوقاتم به تنهایی می گذشت و خیلی کم با دیگران همکلام می شدم بیشتر ترجیح می دادم با رضوان زندگی کنم و دغدغه های او را در وجود خودم ببینم. مهران احمدی همبازی من در این فیلم بعد از چند روز که مرا دید گفت تو اصلا احتیاجی به گریم نداری. روزهای آخر من حتی فون هم به صورتم نمیزدم، چون به نظر سایر عوامل صورتم همانطور که می خواستند شده بود.
پس به نوعی با رضوان زندگی کردید؟
دقیقا. به شدت سعی داشتم این شخصیت را در خودم نهادینه کنم. من در حدی به او نزدیک شده بودم که دیگر فاصله ای بین ما نبود. سعی کردم با درک متقابل از وجود چنین زنی بتوانم نقش را آنگونه که هست بازی کنم. به همین خاطر بعد از کار دو ماه مریض شدم و ۶ کیلو وزن کم کردم چون این نقش را با همه وجودم بازی کردم و جدا شدن یکباره اصلا کار راحتی نبود. به نظرم رسالت بازیگر این است که اول نقش را باور کند و بتواند باورپذیر هم اجرا کند. سینما محلی برای نشان دادن زیبایی صورت نیست اگر زیبا بازی کنید زیبا هم دیده می شوید. نوع دیالوگ گویی و نوع بازی با صورت نکته ایست که بیش از هرچیز باید اهمیت داشته باشد خوشحالم که سال گذشته برای این نقش کاندید شدم این به من ثابت کرد تصمیم اشتباه نگرفتم .
بعد از این چه معیار و ملاک هایی برای انتخاب دارید؟
دوست دارم نقش هایی بازی کنم که عمق داشته باشد. این که در فیلم قرار باشد زن کسی یا دختر کسی باشم خیلی برایم جالب نیست. برای من نقشی قابلیت بازی کردن دارد که بتوانم روی آن تمرکز کنم و درگیر پیچیدگی هایش شوم. با توجه به فیلمنامه های امروز می دانم که انتظار زیادی لازم است تا دوباره پیشنهاد فیلمنامه ای قابل دفاع از کارگردانی خوب داشته باشم. اگرچه این مساله ممکن است در کارم وقفه ایجاد کند اما ابایی ندارم چون هیچوقت برایم جالب نبود بازیگری پرکار شناخته شوم که تا روی پرده سینما ظاهر می شوم همه بگویند این همانی بود که دیروز در فلان فیلم هم حضور داشت.
به عنوان اولین تجربه، همبازی شدن با هنرمندانی چون مهران احمدی چطور بود؟
در این فیلم بازیگران مطرح و حرفهای مثل نیکی کریمی و مهدی پاکدل حضور داشتند که از همه شان درسهای فراوانی آموختم اما چون بازی من با مهران احمدی بیشتر بود لحظه های ناب تری را با او تجربه کردم او خیلی صبوری کرد و بسیار انرژی گذاشت. به نظر من یکی از مهمترین دلایل موفقیت فیلم ارتباط گرم و دلسوزانه بازیگران در پشت دوربین است و من در این فیلم به خوبی تجربه کردم.
احساس نکردید تجربه و سابقهشان ممکن است در کار شما خلل ایجاد کند؟
من سال ها تئاتر کار می کردم و در کلاس های حمیدسمندریان آموزش دیده بودم اما رضوان اولین نقش اصلی بود که در سینما تجربه کردم و از این بابت تصوری از خودم نداشتم اگر چه پیش از آن سابقه کار در سینما نداشتم اما در تمرین های زیاد سعی کردم پا به پای هم بازی هایم پیش بروم. یکی از ویژگی های فیلمسازی سامان سالور تاکید بر تمرین های زیاد است. معمولا شیوه او به این صورت است که علاوه بر دورخوانی همه به نوعی با کاراکتر های جدید شان مدتی را باید باهم زندگی کنند، حتی همه همدیگر را به اسم های نقش صدا می زنند و اینها تاثیر بسیاری در من گذاشت. ضمن اینکه درآوردن نقش برای خودم آنقدر اهمیت داشت که سعی میکردم با پوشش رضوان زندگی کنم و شخصیت او را در خودم نهادینه کنم.
چطور شد بعد از یک سال به پروژه «سایههای موازی» پیوستید؟
اصغر نعیمی سال گذشته بازی مرا در «تمشک» دیده بود و بعد از یک سال «سایه های موازی» به من پیشنهاد شد. من در این فیلم نقش نازنین را بازی میکنم کاراکتری بسیار متفاوت از رضوان ولی دارای عمق و پیچیدگی های فراوان است. نازنین دختری است که با داییاش زندگی می کند. او برای استقلال خود دنبال کار می گردد و در روند قصه با کسی روبرو میشود که تفاوت بارزی نسبت به هم دارند ولی یک نقطه مشترک ارتباط آنها را معنا میدهد. در این فیلم باید خیلی دخترانه تر ظاهر شوم و بر خلاف رضوان که نوعی شخصیت مادرانه دارد و حتی در رابطه با همسرش هم مادرانه عمل میکند اینجا دختر برای ساختن یک زندگی می خواهد با دنیای پیرامونش ارتباطی تازه شروع کند.
تحلیل شما از نقش ها بیشتر ریشه روانشناسانه دارد. این نگاه از کجا نشات می گیرد؟
من در دنیای بیرونم به آدمها خیلی اهمیت می دهم گاهی نکاتی در شخصیت شان می بینم و یادداشت می کنم و بعضا پیش می آید در تنهایی خودم بازیشان کنم. بازیگران هم در سبک های مختلف هرکدام ویژگی هایی دارند که در بازیگری برایم جالبند. مریل استریپ، مارلون براندو ،سوسن تسلیمی و فاطمه معتمدآریا هرکدام نقاط قوتی دارند که می تواند نشان قوت در بازیگری شان برشمرد این مساله صرفا به بازیگری برنمیگردد و باید در نگاه بازیگر به ایفای نقش بیشتر توجه کرد.
بازخورد مردم را در این روزها و ایام جشنواره سال گذشته چطور دیدید؟
خوشبختانه داستان پرداخت خوبی دارد و امیدوارم مردم هم فیلم را دوست داشته باشند .علاوه بر تماشای فیلم همراه با مردم در این روزها؛ زمان اکرانش در جشنواره هم ارتباط خوبی با تماشاگر برقرار کرد. یکی از دلایل این ارتباط غافلگیر کردن مخاطب است. روایت طوری جلو می رود زمانیکه مخاطب فکر می کند روند داستان را به خوبی می داند اما قصه از جایی به بعد بر خلاف انتظار مسیرش را عوض میکند.