حضور فیلمسازان جوان در بخش نگاه نو سی و سومین جشنواره فیلم فجر، یکی از امتیازهای این دوره بود.
سوره سینما – میثم محمدی: در بخش دوم این گزارش نگاهی داریم به بخش نگاه نو سی و سومین جشنواره فیلم فجر که باز هم طبق معمول امیدواری ها و خلاقیت های بیشتری در آن به چشم می خورد. با اینکه در این دوره از جشنواره با ضعف مضاعف و مفرطی نسبت به سالهای گذشته مواجه بودیم ، اما دوباره این فیلم اولی ها بودند که خودی نشان دادند و عملکرد بهتری داشتند. در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر ۱۱ فیلم حضور داشتند که بیش از ۷۰ درصد آنها در ژانر اجتماعی ساخته شده بود و همه آثار حاضر در این بخش از یک لحن جدی برخوردار بودند و درون مایه های عمیقی را دنبال می کردند ، اینکه تا چه میزان در نگارش فیلمنامه و روایت و اجرا موفق بوده اند بخش دیگر ماجراست.
به راحتی می توان از میان این تعداد اثر ۸ فیلم را به عنوان آثاری پذیرفت که انتظارات را برآورده کرده اند و آینده ای خوبی را برای کارگردانانشان ترسیم کرده اند. فیلمسازانی مانند وحید جلیلوند با فیلم «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت»، بهتاش صناعی ها با «احتمال باران اسیدی»، حمیدرضا قطبی با «جامهدران» که علاوه بر اینکه در جشنواره مورد توجه قرار گرفتند، در میان مخاطبان سینما هم نمره قبولی دریافت کردند. از طرفی هم صفی یزدانیان با «در دنیای تو ساعت چند است؟» خود را به شدت در دل اهالی سینما جای داد و اثری قابل بحث را به سینما معرفی کرد، مصطفی احمدی با «نزدیکتر» و مجید اسماعیلی با فیلم «ماهی سیاه کوچولو» هم با تمام کاستی هایی که در فیلمنامه داشتند، قابلیتهای خود را در مقام کارگردان نشان دادند ، امیرحسین عسگری هم با «بدون مرز» توجه ها را به خود جلب کرد و راما قویدل با «چاقی» و آیدا پناهنده هم با فیلم سینمایی «ناهید» آغاز خوبی در سینما داشتند که نوید دهنده آیندهای بهتر خواهد بود.
با این اوصاف و با درنظر گرفتن شروع راه ، این فیلمسازان به مراتب قدرتمند تر از فیلمسازان با سابقه تری که در بخش سودای سیمرغ بودند عمل کردند و این ویژگی در دوره های مختلف جشنواره فیلم فجر به اثبات رسیده است و با تمام آزمون ها و هزینه هایی که در راستای حضور این کارگردانان در سینما می شود، خروجی مثبت تری هم برای سینما دارد تا اینکه برخی افراد با فشارها و مصلحت هایی وارد جشنواره شوند و هیچ دستاوردی هم نداشته باشند . تنوع در زاویه دید به مسائل اجتماعی و تجربههای منطقی در روایت و فرم و همچنین جسارت بیشتر از ویژگی های آثار این بخش بود ، هر چند که به لحاظ لحن و پژوهش و عمق نگاه به مساله اصلی در فیلمنامه، هنوز سهل انگاری صورت می گیرد و گاهی هم برخی از این کارگردانان در ورطه تجربه گرایی های بی منطق و کورکورانه می روند و در آغاز راه با چاله هایی روبرو می شوند که میتواند در ادامه آنها را به قعر چاه فرو ببرد. بی تردید ما در این دوره با یکی از ضعیف ترین جشنواره ها به لحاظ فیلمنامه مواجه بودیم ، اما دلیل نمی شود که برخی از قابلیت هایی را که در میان جوانان بروز پیدا میکند را نادیده بگیریم، چون اگر هم امیدی به آینده سینما وجود داشته باشد از میان همین آزمون ها و تجربه های منطقی حاصل خواهد شد.
بخش نگاه نو سالهاست که جای خود را پیدا کرده است و حتی می تواند در جایگاهی مهمتر از بخش سودای سیمرغ تلقی شود و دلیل آنهم کم بودن میزان حواشی در جهان بینی کارگردان ، پرهیز از نگاههای فرعی و مساله دار غیر مرتبط با مساله سینما و جدیت بیشتر برای کسب یک جایگاه و اثبات خود به سینماست. این جریان سالهاست که ثابت شده ، اما بزرگترین چالش و آفتی که بیشتر این کارگردانان در آینده به آن مبتلا می شوند ، عبور از این مرحله و رسیدن به یک اعتماد به نفس کاذب و ویرانگر است که آنها را به همان سمت و سوی حاشیه ای هدایت می کند و موجب افت کیفی و فنی آنها می شود، شاید یکی از دلایل چنین جریانی هم غفلت از گستردگی و پهناوری هنر سینما باشد و اینکه سقف آمال و اهداف آنها کوتاه است و با کوچکترین موفقیتی خود را در قامت یک فیلمساز تمام و عیار تصور می کنند و همین موجب افول و تغییر نگاه و حتی فقدان تلاش برای خلق اثری با همان حس ابتدایی ورود به جهان سینما می شود. به هر رو نگاه نو بار دیگر با اختلاف در تمامی زمینه ها از فیلمنامه، کارگردانی، مضمون و تجربههای جدید خود را به سودای سیمرغ دیکته کرد و عملکرد بهتری داشت، هر چند باید توجه بیشتری به آن صورت بگیرد تا در جهت شکوفایی نسل جدید در سینما گام موثری برداشته شود ، گامی که بطور جدی از دوره سی و سوم جشنواره فیلم فجر آغاز شد و هزینههایی را هم پرداخت.