مهین نویدی امسال با دریافت سیمرغ بلورین بهترین چهرهپرداز زن طلسم این رشته را شکست.
سوره سینما- محیا رضایی: امسال بعد از گذشته ۳۳ دوره از برگزاری جشنواره فیلم فجر برای اولین بار در بخش بهترین چهرهپردازی یک زن موفق شد سیمرغ بلورین را به خانه ببرد. مهین نویدی طلسم را شکست و در مهمترین رویداد سینمایی بر رقیبانش پیروز شد. او میگوید در این سالها، آنقدر چهره پردازان زن کاندیدا شدند و سیمرغ نگرفتند که دیگر مطمئن شدم بالاترین اتفاقی که ممکن است در این رشته برای خانمها رخ دهد، نامزد شدن است.
شما چطور گریم را به عنوان حرفه خود انتخاب کردید؟
مهین نویدی: من در خانوادهای هنرمند زندگی میکردم، برادرم از نقاشان بزرگ بود که در عملیات فاو شیمیایی شد و بعد از مدتی به شهادت رسید. او نقاش سبک امپرسیونیسم بود و من فانتزی کار میکردم. زمانی که دبیرستان بودم هم برای گروه کودک و نوجوان تلویزیون نقاشی می کردم بعد از مدتی کنکور دادم معلوماتم را محک بزنم و چون رنگ و حجم را خوب می شناختم مشکلی نداشتم. انگار همه چیز دست به دست هم داد. وقتی به تلویزیون رفتم جلال الدین معیریان و عبدالله اسکندری کارهایم را دیده بودند و چون کارمند تلویزیون بودم به عنوان مجری کارهای آقای اسکندری از ایشان تجربه کسب کردم و در کارهایی چون «ترنج»، «ناصرالدین شاه آکتورسینما» «نرگس» و … کنارش حضور داشتم . از سال ۷۰ هم با سریال «رعنا» و «آرایشگاه زیبا» رسما به عنوان طراح چهره پرداز مشغول به کار شدم.
شما اولین خانمی بودید که بعد از ۳۳ سال این جایزه را در رشته تان کسب کردید این اتفاق چه واکنشهایی را به همراه داشت؟
در این سال ها هیچ خانمی موفق به دریافت سیمرغ نشد من هم کم کم به این نتیجه رسیده بودم که خانم ها فقط باید در این رشته کاندیدا شوند. در صورتی که چهره پردازان خانم زیادی داریم که در گریم حرف اول را می زنند و ثابت کردند در این رشته حرفی برای گفتن دارند. آنقدر چهره پردازان زن کاندیدا شدند و سیمرغ نگرفتند که دیگر مطمئن شدم بالاترین اتفاقی که ممکن است برای خانمها رخ دهد نامزد شدن است. شاید به همین خاطر بود که هیچکس به من تبریک معمولی نگفت. هر خانمی که تماس میگرفت می گفت طلسم را شکستی و آقایان هم میگفتند این جایزه حقت بود.
تا به حال برای فعالیتهای سینمایی تان چند بار کاندیدا شدید؟
اولین بار سال ۸۰ برای فیلم «بمانی» داریوش مهرجویی کاندید شدم. دومین بار هم برای «باغهای کندلوس» ایرج کریمی بود و بعد از چند سال هم برای «مهمان مامان» نامزد شدم و امسال برای «ایران برگر» که بالاخره بعد از ۱۴ سال دستم به سیمرغ رسید.
برای کدام یک از این فیلمها مطمئن بودید که سیمرغ روی شانه شما می نشیند و نشد؟
زمان «بمانی» انتظار داشتم سیمرغ بگیرم و زمانی که نامم اعلام نشد احساس کردم حقم ضایع شد البته برای بقیه هم عجیب بود. در آن کار من روی سه صورت سوختگی قدیمی کار کرده بودم که خیلی هم طبیعی درآمده بود و یک صورت سوخته جدید برای نقش اول داستان. آن سال جایزه به فیلم «من ترانه ۱۵سال دارم» رسید و هر مصاحبه ای که من می کردند سوالشان با اظهار تعجب همراه بود. من در این کار تمام تلاشم را کردم و حتی برخی مواد که ایران موجود نبود از خارج برایم آوردند اما نتیجه چیز دیگری بود. یک سال دیگر هم که خیلی برایم عجیب بود انتظار داشتم برای فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» که در کمال تعجب نه جشنواره نه خانه سینما اصلا کاندیدا هم نشدم. در صورتی که همکاران می دانستند هر فنی که در گریم لازم باشد من اجرا کرده بودم تیپ سازی، شخصیت پردازی، جوانی، پیری، گریمهای روانشناسی .. آن سال هم خیلی تعجب کردم ولی خوشحالم که بعد از ۱۴ سال زحماتم به ثمر نشست.
به نظر شما چقدر این مسایل به مدیریت ارتباط دارد؟
من این مسائل را به مدیریت ربط نمیدهم، احساس می کنم یا دلم را اینطور خوش میکنم که حتما قسمتم نبوده، چون به قسمت اعتقاد دارم. البته درباره «ایران برگر» وقتی قصه را خواندم، دیدم حسابی جای کار دارد و شاید به کاندیدا شدن هم فکر می کردم. اگر این بار هم کاندیدا نمیشدم مطمئن بودم مثل «هیس!» خیلی حقم ضایع میشود.
چقدر احتمال میدادید نامزد باشید؟
۱۰۰ درصد مطمئن بودم کاندیدم چون محسن تنابنده و احمد مهرانفر عکسهایشان را زودتر در اینستاگرام گذاشته بودند و استقبال خیلی زیادی شد. سر صحنه هم همه خوششان آمده بود با خودم گفتم داوران هم از بین همین آدم ها هستند به همین خاطر احساس کردم نامزد شدنم حتمی است.
کدامیک از فیلم های امسال را دوست داشتید؟ از عملکرد جشنواره راضی بودید؟
متاسفانه در جشنواره ۹۰ درصد آدم ها سینمایی نیستند. من حتی برای فیلم خودم بلیت نداشتم و تا روز نقد و بررسی در برج میلاد که از طرف طرف آقای جوزانی دعوت شدم «ایران برگر» را ندیده بودم. این به نظرم یکی از ضعفهای جشنواره است که عوامل فرصتی برای دیدن فیلمها ندارند. من به خاطر اینکه بلیت نداشتم هیچ فیلمی نتوانستم ببینم.
به عنوان گریموری که کارهای شاخص تاریخی در کارنامه خود دارد کیفیت کار نسل جوانی که به این رشته آمده اند را در چه سطحی می بینید؟
در هر دوره یک سری هستند پر انگیزه و با استعداد که به حق هنرمندند و یک سری که فقط حضور دارند. اینها سالها هم بمانند پیشرفتی ندارند. اتفاق بدی که این روزها زیاد می بینم متاسفانه الان همه گریم ها چه در سینما چه تلویزیون جنبه آرایشی دارد. نمیدانم چرا بازیگر در هر موقعیتی که هست آرایشش را دارد. صورت او وقتی مریض است یا نصفه شب از خواب بلند میشود هیچ فرقی با شرایط عادی ندارد.
این ایراد متوجه بازیگرها است؟
این اتفاق هم از سمت بازیگر است هم چهرهپرداز. بازیگر واقعی هرکاری را قبول می کند چون می داند با گریم به بازی اش کمک میشود، اما نسل جدید هستند کسانی که هنوز نمی دانند بازیگر باید فقط به بازیاش توجه کند تا ترقی کند نه زیبایی. از طرفی چهره پرداز هم به بازیگر تفهیم نمی کند که به نفعش است اگر در هر زمینه آرایش نشود. البته من خوشبختانه تا به حال چنین مشکلی نداشتم. قبل از کار برای بازیگر به طور شفاف توضیح میدهم که این نوع گریم به نفع بازی اش تمام میشود. از نظر روانشناسی باید با این نسل صحبت کرد و گفت بازیگری فقط عکس روی مجله و شهرت کاذب نیست. کسی ماندگار است که همه جور زیربار هر فرم و شخصیتی برود. فاطمه معتمدآریا و مریلا زارعی ماندگارند، چون تابع شخصیت قصه هستند و هر گریمی را میپذیرند. بازیگری ماندگار است که یک فرم نباشد. یک شکل بودن غیر ازاینکه به بازی لطمه میزند برای بیننده هم خسته کننده است.
شما در طراحی گریم چقدر وابسته به قصه و فیلمنامه هستید؟
من با قصه پیش میروم، همه اتفاقات را لحظه لحظه روی صورت پیاده میکنم تا حسش با صورت بازیگر یکی باشد. گاهی میبینیم بازیگر ناراحت است و گریه میکند اما آنقدر آرایش و رنگ به صورت دارد فقط اشک میبینیم ولی حسی ندارد.
کدام یک از کارهای خودتان را بیشتر دوست دارید؟
من در کتاب اول مجموعه « چشم باد» بودم و همه گریمها را دوست داشتم. به خودم و دیگران ثابت شد کار تاریخی مختص آقایون نیست کاری هم که خیلی دوست داشتم و همیشه در ذهنم ماندگار است. در سینما هم «بمانی» بود که خیلی برایش زحمت کشیدم. «باغهای کندلوس» هم همه گریمها را دوست داشتم.
بازی کدام یک از هنرمندانی که زیر دست شما گریم شدند را دوست دارید؟
تعامل بازی و چهره پردازی با طناز طباطبایی را خیلی دوست داشتم. به نظر من طناز بازیگر فوق العادهای است و من در این پروژه تمام سعیام را کردم و لحظه به لحظه پا به پای فیلمنامه جلو رفتم تا تمام حالتهای روحی و روانی را در صورت بازیگر نشان دهم. کاراکتر این بازیگر اگرچه در بچگی مورد آزاد قرار گرفته بود اما من نخواستم در نوجوانی او را دختری خسته و غمگین نشان دهم. در این سن نوجوانان یک شادی بیدلیل دارند. من در لابلای قصه سعی کردم هرجا که لازم بود این ظلمی که بر او روا شده را نشان دهم. این تلاش من با بازی عالی طناز کاملا به چشم آمد. به نظر من در حق او هم ظلم شد که برای بازیگری حتی کندیدا هم نشد.
بین بازیگران مرد چطور؟
گریم امین حیایی در مجموعه « کلاه پهلوی» را دوست داشتم، برای این کاراکتر باید از فقر، فلاکت و بیسوادی در چهره نشان دادم تا زمانی که با تغییر جایگاهش شمایل دیگری پیدا کرد. همینطور رضا کیانیان در همین مجموعه.
کیفیت بصری سالنهای سینما چقدر در دیده شدن زحمات شما موثر است؟
هم سالن مهم است هم نورپردازی سر صحنه در گریم تاثیر دارد. یکی از دلایل دیده شدن کار من در «ایران برگر» نورپردازی درست و آگاهانه تورج منصوری بود. برای هر صحنه نور خاص خود را انجام میداد و باعث شد جزییات کار به خوبی دیده شود. بعد از آن هم قطعا سالنهای سینما مهم است و هرچه در این زمینه پیشرفت بیشتری داشته باشیم کیفیت تصویری بهتری هم خواهیم دید.