مستند سینمایی «کربلا، جغرافیای یک تاریخ» اثری تاثیرگذار درباره یکی از مهمترین حوادث تاریخ شیعه است.
سوره سینما- بهنام عافیت: یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب/ کز هر زبان که میشنوم نامکرر است. فیلمهایی را به یاد داریم چه داستانی و چه مستند که در ارتباط با عاشورا ساخته شده و هر کدام به نوبه خود سعی در تکریم و ارائه تصویری ستودنی و تأثربرانگیز از این واقعه تاریخی داشتهاند که در این بین شاید روز واقعه و فیلم هنوز به نمایش درنیامدهی رستاخیز مهمترینها باشند.
سینمای داستانی در برخورد با موضوعهای تاریخی مهمی همچون قیام امام حسین (ع) و واقعه عاشورا، همواره به نیت برانگیختن احساسات مخاطب به سمت دراماتیزه کردن ماجرا و خلق قهرمان و ضدقهرمان (به مفهوم دراماتیک آن) حرکت کرده و غالباً به دلیل همین انتخاب ناگزیر و درگیر کردن حسی مخاطب خود با داستان، در درک علت و چرایی ماجرا به دور از احساساتگرایی، برای مخاطب عقلاندیش چنان که باید موفق عمل نکرده است.
آنچه کربلا، جغرافیای یک تاریخ را در مقایسه با دیگر آثار مرتبط با این موضوع در جایگاه متفاوتی مینشاند، نگاه تیزبین و خردمحور و دور از واکنشهای احساسی فیلمساز به یکی از تراژیکترین وقایع تاریخ بشر است. آنچه در ارتباط با این ماجرا در اسناد و روایتهای معتبر تاریخ اسلام و تشیع موجود است، در ذات خود چنان تأثربرانگیز است که عبور از این سطح ماجرا و رسیدن به عمق معنایی و شرح چرایی آن، تنها میتواند محصول سالها تحقیق و تفکر و مطالعهی موضوع از زاویههای مختلف و گاه متضاد با هم باشد؛ کاری که پس از تماشای این مستند چشمگیر میتوان به اهتمام فیلمساز جوان اما کارآزموده و باتجربه این فیلم در انجام آن پی برد.
داریوش یاری که پیش از این نیز آثار مختلفی با مضامین مذهبی از او دیدهایم، به نظر میرسد این بار به شکلی جدیتر و کاملتر تمام تجربههای گذشتهی خود را به کار گرفته و با پختگی حاصل از کار مستمر در این حوزه، تحسینبرانگیزترین اثر خود تا به امروز را خلق کرده است؛ اثری که در جمع آثار خلق شده با مضامین عاشورایی، با اقتدار سر بلند میکند و در جایگاه درخشانی مینشیند. مهمترین ویژگی فیلم، سبک روایی آن است که باظرافت، به دور از رفتوبرگشتهای زمانی آزاردهنده، حال و گذشته و حتی آینده را به صورت تلویحی چنان به هم پیوند میزند که عملاً ماجرای کربلای سال شصتویک هجری را از محدودهی جغرافیایی و تاریخی خود منفک کرده و آن را از لحاظ مکانی به همه مکانها و از نظر زمانی به تمام دورانها پیوند میزند و به این ترتیب تصویری تمامعیار و سینمایی میسازد از عبارت «کل یوماً عاشورا و کل ارض کربلا».
برای رسیدن به این مقصود و تعمیم دادن فرهنگ عاشورا به فراتر از مرزهای جغرافیایی و تاریخیاش، فیلمساز تدبیرهای اندیشمندانهای را چه در فیلمنامه و چه در اجرا به کار میگیرد. ترکیب تصاویر درخشان و عظیم بازسازیشدهی محرم سال شصتویک با دستهی عزاداران حسینی در دوران معاصر، پیوند دادن تصویرهای پردههای عاشورایی با صحنههای مرتبط در حوادث کربلا و ترکیب چشمنواز نمایشهای تعزیه با تصاویر عینی همان حوادث در دل تاریخ، در کنار تمهیدهای دراماتیک بهشدت درخشانی چون درهم آمیختن صحنه به شهادت رسیدن یاران و اصحاب امام با مراسم آیینی سوگواران امروز، که به زیباترین شکل تأکیدی است بر اینکه همچنان با گذشت قرنها، گویی داغ این عزیزان برای پیروان آن امام تازه است؛ همه و همه در کنار انتخاب میزانسنهای دقیق، قاببندیهای درخشان و ایجاد ضرباهنگ مناسب در کنار بهرهگیری هوشمندانه از تکنیکهای متنوع جلوههای بصری که بهدرستی و با دقت کامل اجرا شده و کاملاً در خدمت درام قرار میگیرند، در مجموع تماشای فیلم را به تجربهای دلچسب، آموزنده و برانگیزاننده تبدیل میکند. ویژگی مهم دیگر فیلم، استواری آن بر پایهی روایتهای معتبر و مورد تأیید بزرگان دین است. به گونهای که بسیاری از روایتهای غیرمعتبر و تحریفشدهای را که غالباً در طی تاریخ برای برانگیختن احساسات شیعیان مؤمن ایجاد شده و سندیت تاریخی ندارد و متأسفانه امروزه نیز در تعزیهها و روضهخوانیهای ایام محرم، به منظور تر کردن هرچه بیشتر دیدگان عزاداران مورد اشاره و استفاده قرار میگیرند نادیده میگیرد و چنین است که بیش از آنکه از امام حسین و یارانش در برابر سپاه یزید «مظلوم» بسازد، «قهرمان» و «اسطوره» میسازد.
یکی از مشکلهای رایج در غالب فیلمهای مستند ما حتی برخی از درخشانترینهایشان، نوع نگارش و ادبیات بهکاررفته در گفتار متن، حجم نامناسب آن در مقایسه با تصاویر فیلم و ریتم ناهماهنگ آن است که معمولاً به کلیت اثر لطمهی جدی میزند و تجربهی شنیداری فیلم را نسبت به تجربهی دیداری آن در مرتبهی پایینتری قرار میدهد. اما خوشبختانه در کربلا، جغرافیای یک تاریخگفتار متن فیلم نیز (که با صدای دلنشین شهاب حسینی اجرا شده) در عین زیبایی و غنای ادبی کاملاً همراه تصاویر حرکت میکند. هرگز فراتر یا فروتر نمیرود و کاملاً تنیده در تار و پود تصاویر شنیده میشود. با اینکه آشکارا مشخص است حاصل تحقیق و مطالعههای فراوان بوده و اتفاقاً اطلاعات مهمی را نیز به بیننده منتقل میکند، اما همواره مکمل تصاویر است و هیچگاه در طول فیلم بهخودیخود پیشبرنده درام نیست. چنین گفتار متن موجز و خوشآهنگی، در کنار موسیقی گوشنواز مجید انتظامی با آن نوای حماسی بینظیر ملهم از موسیقی آیینی مذهبی ما، حاشیهی صوتی فیلم را غنی میسازد و به تصویرهای فیلم عمق و بُعد بیشتری میبخشد و جهان اثر را کامل میکند.
چنین به نظر میرسد که این فیلم مستند سینمایی، با توجه به ساختار کاملاً حرفهای، بهرهگیری از عوامل حرفهای سینما و غنای بصری فوقالعادهاش که آشکارا از این حیث به بسیاری از آثار تولیدی سینمای ایران که معمولاً با اکرانهای گسترده و طولانیمدت هم همراه هستند طعنه میزند، قابلیت اکران عمومی و جذب مخاطب گسترده را دارا باشد و امید است که با اکران مناسب چنین فیلمهای ارزشمندی، گامی در مسیر ایجاد تغییر و تنوع در ذائقهی مخاطبان و بالاتر بردن سطع توقع کیفی آنها از سینما برداشته شود، مسیری که البته به تازگی با همت گروه اکران «هنر و تجربه» با برداشتن گامهای نخستین در حال آزمون و خطا، شکلگیری و توسعه است.