سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۶ بهمن ۱۳۹۱ در ۱۱:۰۴ ق.ظ چاپ مطلب
در حاشیه بی‌توجهی به «خسته نباشید»/

فیلمی که شایسته چندین سیمرغ بلورین بود

khaste-nabashid

فیلم سینمایی «خسته نباشید» ترکیبی از عناصر چشمگیر سینمایی و ستایش زندگی ملی و خانواده ایرانی است.

فیلم سینمایی «خسته نباشید» ترکیبی از عناصر چشمگیر سینمایی و ستایش زندگی ملی و خانواده ایرانی است.

سوره سینما- کیانوش نژاد: با پایان جشنواره فیلم فجر اظهار نظر درباره داوری‌ها و نحوه اهدای سیمرغ های بلورین به فیلم ها همچنان ادامه دارد و این موضوع، گویای مشکلاتی است که در داوری این دوره وجود دارد.

اگر از ایرادهای علمی نادرست به فیلم «حوض نقاشی» بگذریم و فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» را با این نگاه که فمنیستی قلابی و به دور از نشان دادن واقعیت است،ببینیم! چگونه می‌شود از مورد بی ادعا و جوان «خسته نباشید:»گذشت؟ فیلمی که شایستگی اش کمتر از دو فیلم یاد شده نبود و چه بسا بیشتر از آن دو فیلم برای کاندیدا شدن امیدوار بود و در این بین بسیار مورد بی‌عدالتی و ناداوری قرار گرفت.

مهمترین و چشمگیرترین نکته فیلم «خسته نباشید» که نمی‌توان از آن به راحتی گذشت این است که فیلمنامه می‌تواند قصه ای ایرانی را با مفاهیم و ارزش های موجود در آن به دور از شعارزدگی تعریف کند.درام و قصه ای که این روزها در سینمای ما جای خود را به خرده پیرنگ، ضد پیرنگ، روایت‌های غیر خطی و بازی با آن داده است و این فیلمنامه در برهوت بیابان این روزهای سینمای ما لنگه کفشی گرانمایه است.

ریتم و تمپوی درونی فیلم کشش دراماتیک لازم را در جای جای قصه دارد، و چینش مناسب و هوشمندانه اتفاقات علت و معلولی چه در روایت و خط اصلی داستان و چه در داستان فرعی اتمسفر لازم را برای فضای قصه می سازد.اتمسفری که محتوا و معنا را به اندازه نگه می دارد و خود دومین ارزش دیده نشده در فیلمنامه این اثر است.فیلمنامه یکدست رضایی راد می تواند ایده ای ساده را محور درام خود قرار دهد و هارمونی لازم را برای موقعیت‌های دراماتیک فراهم کند. در نتیجه همین فیلمنامه و همین اجرای بدون نقص است که ما با شخصیت سر و کار داریم و تقابل، تضاد، تصمیم گیری و انتخاب موقعیت شخصیت ها برایمان ملموس می شود.

همین اتفاق شخصیت پردازی یکی دیگر از معضلات فیلمنامه نویسی این روزهای سینمای ماست که در این فیلم، فیلمنامه نویس شخصیت را با شناسنامه ای مشخص در اختیار تماشاگر می گذارد.نکته بعدی که مهم است این است که اگر اجرای همین فیلمنامه، تعریف مناسبی را در قاب بندی های تصویر نداشته باشد و اگر بازی گرفتن به آن معنایی که در فیلم است که بازی های روان، شیرین و ساده است وجود نداشت و اگر از کویر به اغراق و صرفا به خاطر جذابیت بصری استفاده می شد آیا باز هم ممکن بود این حال و هوا در فیلم جاری باشد.

آن وقت چگونه فیلم می توانست از ادعای خود در مورد مضامین اخلاقی، سنت های ایرانی، اقلیم دوست داشتنی و فراموش شده، یادآوری تمدن و اصالت ایرانی برای مخاطب به درستی و بی شعار بر بیاید؟پس این فیلم در لحن اجرایی خود این اتفاق را به خوبی رقم می زند و این نتیجه کارگردانی یکدست و در جهت فیلمنامه بوده است.

و سومین نکته بازی های به شدت قابل باور، راحت و قاب شناسانه بازیگران فیلم بود که به دور از اغراق در لهجه و ژست لهجه به منظور فوکوس گرفتن برای مخاطب بود. در اکثر فیلم هایی که قرار است لهجه بومی استفاده شود کلیت کار یک بازیگر در همان درآوردن لهجه خلاصه می‌شود آن قدر که برای شخصیت پردازی دیگر مجال نمی‌یابد اما در این فیلم بازیگران به شخصیت های داستان نزدیک می‌شوند و خلق و خوی شخضیت ها فارغ از کارکرد بومی بودنشان به درستی از آب در می آید. در نتیجه بازی‌های قابل قبول و بی ادعا کنتراست لازم را برای یک دست بودن فیلم به وجود می آورد.

دو بایگر جوان فیلم (باقری و محمودی) را در کنار شخصیت به شدت بامزه پیرمرد (شادمانی‌فر) تصور کنید که چگونه در کنار بازی های قابل قبول فاطمی و بیات هارمونی مناسب، فضای گرم و صمیمی را برای مخاطب ایجاد می کند.  نکته بعدی فیلمبرداری فیلم است که مقهور فضا و قاب بندی‌های صرفا تزئین شده از کویر نشد و سنجیده و در خدمت اثر انجام می‌گیرد و اینکه در چنین فیلمی با این لوکیشن پر ادعا اگر فیلمبرداری کار به صورت مستقل عمل نمی کند و به نوعی از کار بیرون نمی زند این موضوع خود موفقیتی دیگر است که در اجرا برای کارگردان و فیلمبردار اتفاق افتاده است.

با این شرح و تفضیل چگونه می‌توان در داوری از فیلمنامه ای سر راست که در تعریف قصه اش لکنت ندارد گذشت؟ آیا کارگردانی که بتواند این لحن یکدست را به وجود بیاورد لایق کاندید شدن نبود؟ چگونه می توان از بازی های روان بازیگران جوان کار گذشت؟

در مورد فیلمبرداری هوشمندانه چطور؟ و دست آخر با تمام احترامی که برای فیلم «زیباتر از زندگی» می‌توان داشت اما این فیلم «خسته نباشید» است که با تعریفی مناسب از اقلیم فراموش شده ما، از مفاهیم و عناصری که از هویت از دست رفته ما صحبت می‌کند و به دلیل یادآوری نوستالژیک ارزش های بومی و خانوادگی ایرانی به مراتب شایستگی بیشتری برای جایزه ملی داشت.