پایان پخش مجموعه «در حاشیه» نشاندهنده تسلیم شدن صدا و سیما در برابر واکنشهای منفی به این مجموعه است.
سوره سینما- محدثه واعظیپور: پایان پخش مجموعه جنجالی مهران مدیری، نشان دهنده عقبنشینی دوباره مدیران تلویزیون در برابر جنجالهای احتمالی است که ممکن است پزشکان، جامعه وکلا و پس از آن پرستاران و کارکنان بخشهای مختلف بیمارستانها به وجود بیاورند. پزشکانی که پیش از شروع «در حاشیه» اعتراضشان در برابر نادیده گرفتن خدمات شبانه روزیشان در این مجموعه طنز را بهانه کرده و فشارها بر تلویزیون را آغاز کرده بودند. همین فشارها بود که پخش «در حاشیه» را به تاخیر میانداخت. این ماجرا برای بازیگر و کارگردانی اتفاق افتاده که زمانی گل سرسبد ستارههای تلویزیون بود و در سال ۹۳ پس از دوری چند ساله به خانه برگشته، شاید بتواند مخاطبانی که از تلویزیون قهر کردهاند پای مجموعه تازهاش نگه دارد.
مهران مدیری که در سالهای اخیر دوران پر فراز و نشیب کاریاش را پشت سر میگذارد، قرار بود برگ برنده تلویزیون باشد. اما جامعه پزشکی طاقت نقد شدن نداشت و مانع از آن میشد که این مجموعه طنز بدون جرح و تعدیل روی آنتن برود. زمانی که پخش «در حاشیه» آغاز شد، هر بیننده منصفی میتوانست متوجه شود که کار تازه مدیری بهترین تجربه کارنامهاش نیست. ضعف فیلمنامه و شخصیتپردازی دارد و ایده درخشان یک بیمارستان عجیب و غریب به دلیل نبود ظرفیتهای داستانی تلف شده. آنچه از بازیگری در مجموعههای مدیری در این سالها دیدهایم، ربطی به هنر بازیگری ندارد. تیپسازی، اداهای تکراری، ریاکشنهای قابل پیشبینی و مزه پرانی قطعا اسمش هر چه باشد، بازیگری نیست. ممکن است بیننده را سرگرم کند، او را بخنداند و مردم کوچه و بازار را چند روزی متوجه و درگیر کند، اما کارگردان وظایفی بالاتر از این دارد که بازیگرانش را در نقشهایی تکراری و مشابه رو به دوربین قرار داده و از آنها بخواهد دیالوگ بگویند.
این گونه است که جواد رضویان با فاصله از دیگر بازیگران «در حاشیه»، حضوری موثر دارد و تلاشش برای ساختن یک شخصیت غیرفرهنگی و فاقد جنبههای انسانی به بار نشسته. استعداد ذاتی او در کار طنز به مدیری کمک کرده است. همان طور که پیش از این هم حضور رضویان به برگ برنده همکاریهای مشترکش با مدیری تبدیل شده بود. اما بخش حسرت بار ماجرا این است که مدیران تلویزیون که قطعا دستمزد خوبی به مدیری و تیمش پرداختهاند تا این مجموعه را تولید کند، او را به خاطر ضعفهای مجموعهاش شماتت نمیکنند. او را به خاطر هدر دادن بیت المال و بودجه میلیاردی مواخذه نمیکنند. بلکه مدیری را قربانی فضایی میکنند که پزشکان به وجود آوردهاند. در شرایطی که اگر هر ایرانی چند ساعت را در یک مرکز درمانی بگذراند، با مشکلاتی بزرگتر، جدی تر و تاسف آورتر از آن روبرو میشود که مدیری در مجموعهاش نشانمان میدهد. البته بدیهی است پزشکان معترض که خود بخشی از تراژدی هولناک وضعیت درمان در ایران هستند، وخامت اوضاع را درک نکرده و بازی با جان و زندگی هموطنانشان را خدمت به ایرانیان بدانند.
در شبکههای تلویزیونی خارجی قانونی وجود دارد که بسیاری از ما، از آن آگاهیم. اگر برنامهای مورد توجه نباشد، تولید آن متوقف میشود. قرار نیست محصولی تولید شود که مخاطبی ندارد. این قاعده در تلویزیون ما مصداق و محلی از اعراب ندارد. انبوهی برنامه ساخته میشوند که بیننده ندارند و دهها نویسنده، کارگردان و تهیهکننده خوش ذوق خارج از گود روابط و ضوابط، بیرون از درهای صدا و سیما هستند و تعدادی نورچشمی مدام از این پروژه به آن پروژه رفته و بودجه میلیاردی را هزینه تجربهگریشان میکنند. کاش «در حاشیه» به خاطر ضعفهای ساختاری و بیحوصلگی کارگردانش حذف میشد. نه به این دلیل که واقعیتی را به یادمان میآورد که بر زندگی ایرانیان نقش مستقیم دارد. اتفاقا اگر قرار باشد به «در حاشیه» امتیازی داد به این خاطر است که مدیری نقطه عفونی جامعه را به مسئولان یادآوری کرده و سعی کرده از بحرانی بگوید که همه ما با آن آشنا هستیم. فقدان حس مسئولیت و عطوفت انسانی در حرفهای که باید پاسدار کرامت انسانی و حافظ سلامت جسم و روح باشد.
آنچه برای مدیری اتفاق افتاد، قبلا برای کمال تبریزی و «سرزمین کهن» رخ داده بود. آن مجموعه هم به بهانهای ساده از روی آنتن برداشته شد. بیآنکه مدیران نگران غیرت معترضان بختیاری، به میلیاردها تومانی فکر کنند که از بیت المال هزینه شده است. به عمری که برای تولید آن مجموعه صرف شده و طاقت اندک عدهای بهانه جو. افسوس که در این روزگار محکی برای رفتار درست و نادرست وجود ندارد. مدیران محافظهکار در هر عرصه، تسلیم افرادی میشوند که منافع آنی و گروهی خود را بر مصلحت جامعه ترجیح میدهند و پشت واژهها و تعاریف زیبا، پنهان میشوند. «در حاشیه» از معدود مجموعههای مدیری بود که نقد یک بحران اجتماعی را به شکلی پررنگ دنبال میکرد، اما از سوی پزشکان و مدیران تلویزیون تحمل نشد. این موضوع به زودی فراموش میشود. همان طور که ماجرای «سرزمین کهن» و نمونههای مشابه از یاد رفت. اما آنچه در ذهن میماند یک سوال است: اگر مدیری در مجموعهاش سراغ تحقیر و انتقاد از روشنفکران میرفت، اعتراضها به نگاه یک سویه صدا و سیما به این قشر، که هرگز تریبونی برای پاسخگویی ندارد، فرجامی داشت؟