سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ در ۷:۵۲ ق.ظ چاپ مطلب

جاهای خالی فیلم با زندگی تماشاگر پر می‌شود/ نقد «پریدن از ارتفاع کم»

neshast-paridan1

نشست نقد و بررسی فیلم «پریدن از ارتفاع کم» با حضور نگار جواهریان برگزار شد.

نشست نقد و بررسی فیلم «پریدن از ارتفاع کم» با حضور نگار جواهریان برگزار شد.

سوره سینما- نشست نقد و بررسی فیلم «پریدن از ارتفاع کم» اولین ساخته حامد رجبی، ۲۴ اردیبهشت‌ماه  با حضور سینماگران و مهمانان ویژه در خانه هنرمندان ایران برگزار شد. محسن آزرم به عنوان منتقد در کنار عوامل فیلم نظیر حامد رجبی(کارگردان)، نگار جواهریان(بازیگر) و مجید گرجیان (مدیر فیلم‌برداری) به بحث پیرامون فیلم پرداختند. همچنین علی هلائی نیز به عنوان مجری و کارشناس حضور داشت. از جمله مهمانان ویژه این نشست می‌توان به شهرام مکری، نسیم ادبی، عادل یراقی، کاوه سجادی حسینی، سجاد آوینی و… اشاره کرد.

در ابتدای این نشست محسن آزرم منتقد سینماگفت: فیلم پریدن از ارتفاع کم همه ملزوماتی که یک فیلم بلند در فضای شهری می‌خواهد را رعایت کرده است: «پریدن از ارتفاع کم تقریبا همه چیزهایی که برای یک فیلم اول در حوزه شهری نیاز است را دارد. چیزهایی که در فیلم‌های دیگر پنهان می‌ماند و در جامعه به راحتی از کنارشان رد می‌شویم، در پریدن از ارتفاع کم به چشم می‌خورد. از جمله همین حال خوب و حال بد.»

سپس علی علایی – مجری برنامه از کارگردان اثر خواست تا درباره قیاس‌هایی که میان پرویز- ساخته مجید برزگر- و پریدن از ارتفاع کم صورت می‌گیرد توضیح دهد. حامد رجبی شباهت ساختاری این فیلم را به پرویز تا حدودی طبیعی دانست و افزود:«به هرحال من هم از نویسنده‌های پرویز بوده‌ام. البته باید بگویم این فیلم‌نامه قبل‌تر از پرویز نوشته شده‌ است. هر فیلمی نشان‌دهنده پروسه فکری نویسنده‌اش است. من مشکلی با این شباهت ندارم.»

neshast-paridan2

رجبی ادامه داد: «البته که مهم، دریافتی است که مخاطب از اثر دارد، با این حال از نظر خود من این فیلم با پرویز تفاوت دارد. پرویز و پریدن از ارتفاع کم برای من دو جهان جدای از هم‌اند. پرویز به نوعی در مورد ساختار قدرت است، اما پریدن از ارتفاع کم درباره زندگی روزمره است و قرار است به زندگی آدم‌هایی که فیلم را می‌بینند، ربط پیدا کند. خیلی برایم جذابیت ندارد که فیلم، سیستم بسته‌ای باشد که تنها روی پرده اتفاق بیافتد و همه کنش‌ها در خود فیلم توجیه شوند. فیلم باید به زندگی تماشاگر نشت پیدا کند. جاهای خالی‌ای باید در فیلم دیده شود، که تماشاگر آن را با زندگی خود پر کند. اگر هدف تفسیر جهان نیست، بلکه تغییر جهان است، باید کاری کنیم که فیلم‌هایمان وارد زندگی مخاطبان شود. یکی از استراتژی‌هایی که در این میان مطرح می‌شود، جاهایی از فیلم باید با تجربیات خود تماشاگر تکمیل شود.»

رجبی با اعتفاد به این که دیگر امروز دوربین روی دست یک استثناء تلقی نمی‌شود و این تکنیک در سینمای ایران تبدیل به یک قاعده شده و فیلم‌های خوبی نیز با این روش ساخته شده‌ است، گفت: «همه این فیلم بر پایه شخصیت نهال است و بنابراین در تمام فیلم نهال باید دیده‌ شود. حرکت نهال است که حرکت دوربین را در پی دارد. حتی وقتی آدم‌های دیگر ورود و خروج می‌کنند، دوربین اصلاح قاب نمی‌کند، چون ما باید نهال را ببینیم.»

آزرم نیز طرز شیوه فیلم‌برداری دوربین روی دست را برای بسیاری از آثار که با محتوایشان سازگاری دارد، ضروری عنوان کردو گفت:«معمولا بدترین فیلم‌ها، فیلم‌هایی هستند که در مورد یک شخصیت بی‌قرار و پرتلاطم ساخته می‌شوند، اما حرکت دوربین بسیار آرام است و روی سه‌پایه قرار گرفته است. با این مدل فیلم‌برداری در این آثار هیچ نشانی از شوریدگی درون شخصیت دیده نمی‌شود. در این مدل فیلم‌سازی -که ریشه‌اش به سینمای اروپا و فیلم‌های برادران داردن بازمی‌گردد- تکان دادن دوربین و ثابت نبودن آن، رابطه‌ جدیدی با تماشاگر برقرار می‌کند. انگار خود دوربین نیز قرار است به عنوان تماشاگر استفاده شود و شخصیتی اضافه بسازد. نزدیک شدن به واقعیت همان چیزی است که برادران داردن به دنبال آن بودند. مطمئنا هیچ‌گاه نگاه انسان روی سه پایه حرکت نمی‌کند، بنابراین هر فیلمی که قرار است بخشی از زندگی روزمره ما، یا آدمی که دارد به این‌طرف و آن‌طرف سرک می‌کشد، نمی‌توان به گونه دیگری فیلم‌برداری شود. یادمان باشد که دوربین روی دست دیگر امروز وارد بخشی از سینمای ما- که برآمده از سینمای بدنه و کاملا حرفه‌ای و استاندارد است- شده است.»

neshast-paridan3

مکری یکی از مهمانان این نشست در ادامه بیان کرد:«شاید خودپسندانه باشد اگر بگویم چند ایده خیلی خوب در فیلم وجود داشت که حسرت خوردم چرا خود من به این نگاه‌ها و ایده‌ها نرسیده‌ام. صحنه‌هایی مثل مهمانی آب‌پرتقال یا تصادف را خیلی دوست دارم. بعد از مدت‌ها فیلمی را در سینما دیدم که از دیدن آن خوش‌حال شدم و تا مدت‌ها در فکر من ادامه پیدا کرد. فیلم صحنه‌های بسیاری دارد که در ذهن مخاطب زنده می‌ماند. خود فیلم شباهت زیادی به اسم‌اش دارد. کنش‌های کوچکی که در فیلم‌ به چشم می‌خورد، هم‌سو با مانیفستی‌ است که کارگردان با اسم فیلم آن را بیان می‌کند. نکته‌ای که در این فیلم وجود دارد و خود من هیچ‌وقت نتوانسته‌ام در فیلم‌هایم انجام دهم، این است که فیلم حول محور یک کاراکتر بچرخد و از ابتدا تا انتهای فیلم تغییر و تحول یک کاراکتر را ببینیم. همیشه بعد از تماشای فیلم‌های حامد رجبی منتظر بودم که او روزی فیلم بلند بسازد. کمی دیر شروع کرد، اما سرانجام این کار را به خوبی انجام داد.»

مکری در ادامه از کارگردان این سوال را پرسید که اگر بودجه و امکانات بیشتری در اختیار داشت، چقدر در فیلم تفاوت ایجاد می‌شد. رجبی نیز در پاسخ به مکری گفت:«اگر وضع مالی فیلم بهتر بود، کمی نفس بیشتری می‌کشیدم. گرفتن این فیلم در ۲۲ جلسه کار آسانی نبود. فیلم ۵۶ نفر آدم دارای دیالوگ داشت. شاید اگر امکانات بیشتری داشتم، روی بازی بازیگران فرعی دقیق‌تر می‌شدم و با تمرین بیشتر سر صحنه بازی‌شان بهتر می‌شد. باقی فیلم اما واقعا همان چیزی بود که در ذهن من وجود داشت.»

کاوه سجادی حسینی نیز در ادامه افزود:«فیلم را بسیار دوست داشتم. در مورد بازی نگار جواهریان باید بگویم که او آن‌قدر در سطح بالا بازی می‌کند که بین بازی او و بازی نابازیگران و هنروران فاصله می‌افتد. سکانس تعمیرگاه بسیار تکان‌دهنده است و شرایط شخصیت‌ها در آن به نوعی چکیده اثر است. فیلم‌برداری مجید گرجیان در این فیلم نیز از نظر من بی‌نقص است و فکر می‌کنم شرایط مالی بهتر، می‌توانست در نورپردازی تاثیرگذار باشد.»

در ادامه این نشست نگار جواهریان، ایفاگر نقش نهال در فیلم نیز درباره انگیزه‌های روانی و شخصیت‌پردازی نقش گفت: «موضوع تنها از دست دادن بچه نیست. مرگ جنین –که نقطه آغاز فیلم‌ است- متافور یا جرقه‌ای برای پرداختن و توجه به بخش مرده‌ای است که درون همه ما وجود دارد و شاید فهم آن خیلی سخت باشد. باید دید چه می‌شود که همه ما مرگ را به کل نادیده می‌گیریم. به عنوان کسی که این فیلم‌نامه را خوانده‌ام و نقش نهال را بازی کرده‌ام، فکر نمی‌کنم موضوع فیلم سقط جنین باشد. اگر تنها این وجه قضیه دیده شود، همان راهی را رفته‌ایم که سایر آدم‌های فیلم رفته‌اند.

وی افزود: تفاوتی که این فیلم با فیلم پرویز دارد در این است که پرویز، نسبت به اطرافیان خود خشمگین است، اما در نهال نوعی مهر به آد‌های اطراف وجود دارد. چه مهری بیشتر از این که آدم با اطرافیان خود حرف بزند؛ با بی‌رحمی تمام هم حرف بزند. از نظر من مهری بزرگ‌تر از این وجود ندارد. شاید اگر همان طور که به زندگی، به مرگ هم نگاه کنیم، سلامت روان بیشتری داشته باشیم. نهال به هیچ‌وجه قصد تحقیر کردن دیگران را ندارد، اما این رفتار بی‌رحمانه در این موقعیت تنها را گفت‌وگوی اوست. این رابطه بی‌رحمانه بهتر از قطع ارتباط کامل است.

neshast-paridan4

سپس حامد رجبی نیز به دنبال درخواست یکی از حاضران در خصوص انگیزه‌های روانی شخصیت نهال توضیح داد: « با زدن برچسب “بیمار افسرده” بر دیگران به شدت مخالف هستم. به اعتقاد من خیلی از ما اگر افسرده نباشیم، بیماریم. نهاد روان‌پزشکی برای من سیستم تعمیر و نگه‌داری جامعه مدرن است. نمی‌شود سی‌سال تمام منشی یک شرکت باشی و یک سری کار روتین را برای سال‌ها تکرار کنی. اگر از این تکرار حالت بد نشود، یک جای کار ایراد دارد. افسردگی نشان از یک درد است. مثل هنگامی که معده‌تان درد می‌گیرد. این درد می‌گوید که چیزی درون شما ایراد دارد و باید آن را درست کنید. فیلم هم دارد به ما می‌گوید که چرا نباید زندگی را تغییر داد؟»

او در ادامه بیان کرد: «همه آدم‌های فیلم دارند همین برخورد تحقیرآمیز را با نهال می‌کنند. همان فروشنده‌ای که در فیلم دارد تحقیر می‌شود، قبلش داشته نهال را تخریب می‌کرده است. نهال با هیچ‌کس بدون دلیل تندی نمی‌کند. گاهی موقعیت‌ها و حرف‌ها آن‌قدر آشنا هستند که اگر قرار باشد صرف به کلام در آوردن آن جواب دهد، تلویزیون دارد این کار را به خوبی انجام می‌دهد. شما برای اگزجره کردن موقعیت چاره‌ای ندارید جز فاصله گرفتن از رفتار مرسومی که در این گونه موقعیت‌ها انجام می‌دهیم.»

یکی دیگر از حاضران از نگار جواهریان درباره پذیرفتن این گونه نقش‌ها پرسید و دلیل آن را جویا شد. جواهریان هم در پاسخ به او بازیگری در سینما را میدان جنگی توصیف کرد که  باید در آن جا خالی داد و افزود:«آدم‌ها در نهایت آن ساحت ایده‌آل خود را پیدا می‌کنند. در جواب این سوال تنها می‌توانم بگویم که من دوست دارم این گونه فیلم‌ها را بازی کنم. برای همین شاید انتخاب‌های محدودتری برایم وجود داشته باشد. این روش شخصی برخوردم با کارم است. البته این بدان معنا نیست که راه من به درد دیگران بخورد. اگر بخواهم مشخصا در مورد پذیرفتن و بازی کردن این نقش حرف بزنم، باید بگویم برای ایفای آن هیچ راهی وجود نداشت، جز فهمیدن نقش.

وی تاکید کرد:به هر حال برای کسی که کارش بازیگری است، شگردها و میانبرهای بسیاری وجود دارد که بتواند رضابت کارگردان را جلب کند. ولی باید بگویم که ایفای نقش نهال فهمی از موضوع را احتیاج داشت. حتی روزهایی که ذهنم پرت بود و از فیلم‌نامه فاصله داشتم، کار پیش نمی‌رفت و نقش در نمی‌آمد. از این لحاظ نهال سخت‌ترین نقشی است که تا کنون بازی کرده‌ام. نگاه مشترک من و حامد رجبی در همین نقطه شکل گرفت. این که نمی‌توان برچسب زد. همه ما گاهی خیلی از افسردگی، اضطراب و حالات مختلف را هم‌زمان در خود داریم اما متوجه ‌آن‌ها نمی‌شویم.»

سپس سجاد آوینی نیز به اظهار نظر درباره پریدن از ارتفاع کم پرداخت. او سکانس درون تاکسی را در فیلم بسیار جذاب دانست و در خصوص فرم فیلم گفت: «این جنس از مکث‌ها و تکرارها و در کل تصنعی که در جنس بازی همه بازیگران است و به همه آن‌ها لحن واحدی می‌دهد، جنبه مکانیکال پیدا می‌کند و از نظر من هم در پرویز و هم در این فیلم، گاهی حس آماتور بودن، و گاهی حس عامدانه کارکردن به مخاطب دست می‌دهد. این گونه خودآگاهانه فیلم ساختن به نوعی ویژگی‌های مثبت دارد، و هم لذت کامل بردن از یک فیلم را تا حدودی از ما می‌گیرد.»

رجبی پس از شنیدن صحبت‌های آوینی دریغ کردن لذت از مخاطب را در این فیلم کاملا تعمدی عنوان کرد و افزود: «به این فکر می‌کردم که باید چه کار کرد که جلوی مصرف شدن فیلم به عنوان یک کالای فرهنگی را گرفت و چگونه می‌شود هیچ وجهی از سرگرمی را در آن ندید. با خودم می‌گفتم چطور می‌شود کاری کرد که سر میز شام راجع به این فیلم حرفی زده نشود. این ایده، خوب یا بد، به حال نظر من است و دوست داشتم در این فیلم کاملا صریح گفته شود. این فیلم امکان این را داشت با اضافه کردن موسیقی و تمهیدات دیگر دوست‌داشتنی‌تر شود ولی خواست من نبود. خطر بازیگری گرم و تلویزیونی چیزی است که می‌خواهم خیلی از آن فاصله بگیرم. در عین حال باید بگویم بازی نگار جواهریان در این نقش، بازی برسونی یا بازی گرم نیست بلکه نوع دیگری است. شاید شکلی از فاصله‌گذاری به معنای خوب آن است.»

محسن آزرم –منتقد نشست- حرف اصلی فیلم را تاکید فیلم‌ساز بر تغییر جهان دانست و گفت: «نکته کلیدی که در صحبت‌های حامد رجبی به آن اشاره شد، همین نگاه “تغییر جهان به جای تفسیر جهان” است. خیلی از فیلم‌ها ترجیح می‌دهند با تفسیر جهان و تصویر کردن زندگی روزمره پیش بروند. اما فیلمی که رجبی کار کرده است بر مبنای تغییر جهان بوده است. اگر به جنبه‌های استعاری فیلم بپردازیم به یک سری مفاهیم برمی‌خوریم. از جمله نام نهال، که مثل یک نهال شکننده است. یا صحنه و فضای تعمیرگاه که مشخص می‌کند داستان از چه قرار است ودر کنار نگفتن به ما می‌گوید که هرکسی به تغییر و بازسازی نیاز دارد.

آزرم در بخش دیگری از صحبت‌های خود اضافه کرد: «این تک‌افتادگی نهال به این معناست که یک نفر به تنهایی برای جهان کم است. ولی به هرحال تنهاست و نمی‌تواند از کس دیگری کمک بخواهد. گوشی برای شنیدن حرف‌های نهال وجود ندارد. شوهری که ترجیح می‌دهد وقتی به خانه می‌اید شبکه‌های ماهواره‌ای را با صدای بلند گوش کند، مادری که مدام می‌گوید “کارم دارم حرفت را زود بزن” و پدری که اصلا حرف او را نمی‌فهمد، تک‌افتادگی نهال را برای تغییر جهان نشان می‌دهد.»

محسن آزرم در پایان این نشست درباره اهمیت فیلم‌های مخاطب خاصی که در گروه هنر و تجربه به نمایش درمی‌آیند عنوان کرد:«چیزی که در این میان اهمیت دارد، ساخته شدن این فیلم‌های کوچک و فقیر در سینمای ماست. در وضعیتی که سینمای ما روز به روز دارد خراب‌تر می‌شود و سالن‌داران سینمایی ترجیح می‌دهند سالن خود را به فیلم‌های بی‌کیفیت اختصاص دهند و فیلم‌های خوب را به سالن‌های کوچک تبعید کنند. جای امیدواری است که روزی برسد تماشاگران فیلم‌های خاص نظیر پریدن از ارتفاع کم  آن‌قدر زیاد شود که سینما‌داران و پخش‌کنندگان به این برسند که سینمای واقعی ایران، این سینماست. در همین دوره تشکیل گروه هنر و تجربه فیلم‌های خوبی دیده شده‌ که فروش هم داشته‌‌اند. به نظر من فیلم‌هایی مثل ماهی و گربه یا پرویز همان جایگاهی را که باید، پیدا کرد‌ه‌اند.»

وی با گلایه از سایر منتقدان سینما گفت: «اعتراضی که به‌همکاران خودم دارم این است که معمولا فیلم‌های این گروه را دست کم می‌گیرند و ترجیح می‌دهند درباره فیلم‌هایی بنویسند که کار آدم‌های مشهور و سرشناس سینماست. این در حالی است که از نظر من وظیفه تاریخی نقد فیلم وعشق به سینما این است که فیلم‌های هنر و تجربه جدی گرفته شود. نه نسخه‌های بی‌کیفیت فیلم‌هایی که در سالن‌های بزرگ سینما به نمایش در می‌آید و نهایتا ۲۰ یا ۳۰ تماشاگر دارد.»