سوره سینما – سارا کنعانی : مهدی ظهوری را احتمالا نسل امروز به خاطر نمیآورد، اما اگر این اسم را به پدر و مادرها بگویی، با لبخندی گوشه لب، از برنامههایی مثل «جُنگ هفته» یا «اخلاق در خانواده» نام می برند و می گویند مجری این آثار ترکیبی تلویزیونی، حتی در همان سالها با همه فرق داشت. تهیهکننده و مجری قدیمی تلویزیون در دهه شصت، بیشتر از ۱۰ سال است که بازنشسته شده و دیگر در سازمان صدا و سیما فعالیتی ندارد. خودش می گوید همچنان طرحهایی در ذهن دارد که اگر برای مخاطب امروز تلویزیون اجرایی شود، قادر است در ساعت پخش برنامه خیابانها را خلوت کند.
برای شروع کمی از روزهایی بگویید که به عنوان ستاره دهه شصت در حوزه اجرای تلویزیون شناخته میشدید. چیزی از آن روزها یادتان مانده؟
مهدی ظهوری: من از همان ابتدا، هم جلوی دوربین فعالیت داشتم و هم پشت آن. هم تهیه کننده بودم و هم مجری. اصلا برنامه هایی را اجرا میکردم که خودم تهیه آن را بر عهده داشتم. معدود اجراهای دیگرم که مربوط به برنامه همکاران دیگر می شد در صورتی اتفاق می افتاد که با حال و هوای من همخوانی داشت. از جمله برنامههای من در آن سالها «جنگ هفته» یا «اخلاق در خانواده» نام داشت. من در گروه های مختلف اجتماعی و خانواده کار کرده ام. آن زمان حتی برنامههایی وجود داشت که من به طور رسمی به عنوان تهیه کننده آن شناخته نمیشدم اما در عمل، امور تهیه اش با من بود.
این مرد همه فن حریف صدا و سیمای آن روزها الان کجاست؟ چرا مدتهاست شما را ندیده ایم؟
متأسفانه تلویزیون ما بر اساس توانایی، شایستگی و تأثیرگذاری کسی را انتخاب نمی کند و بیشتر همه چیز بر مبنای رابطه هاست. اگر از بین ۱۰ نفری که در حال اجرا هستند یک نفر شانس بیشتری داشته باشد می تواند از نظر مدیران سازمان به عنوان فردی کاربلد شناخته شود و تداوم کار این نیروی انسانی نیز بستگی زیادی دارد به اینکه نوع ارتباط او با مدیران رده بالای خودش چگونه باشد. در تلویزیون ما این مردم نیستند که انتخابشان تعیین کننده است، بلکه همه چیز به رأی و نظر مدیر بستگی دارد.
در تلویزیونهای خارجی این طور نیست؟
در تلویزیون های خارجی اما با در نظر گرفتن نشانه هایی از جمله اینکه برای کدام برنامه درخواست پیامهای بازرگانی بیشتری وجود دارد، مجریها و برنامه های پرطرفدار را تفکیک میکنند. صدا و سیما دولتی است و متأسفانه برای برخی از مدیران آن به قول معروف دوغ و دوشاب فرقی ندارد! اغلب دوستان محترم مسوول صرفا به دنبال این هستند که میزشان حفظ شود. در همین راستا اگر مجری یا برنامه سازی کارش را هم به خوبی انجام دهد اما استرس یا اضطرابی مدیر وارد کند، قیدش را میزنند. به هر حال سری را که درد نمیکند، دستمال نمیبندند. گویا تنها این اهمیت دارد که از تلویزیون برفک پخش نشود و چیزی باشد که آنتن را پر کند. یک وقت خدای نکرده کسی مدیران را بازخواست نکند که فلان برنامه و بهمان مجری داشت درباره چه چیز حرف میزد. توجه داشته باشید که من از جذابیت برنامه ای صحبت میکنم که در چارچوب قوانین تلویزیون خودمان ساخته میشود و از خط قرمزها عبور نمیکند، اما اگر سر و صدا کند و نگاه مدیران رده بالاتر به آن جلب شود، بهتر است متوقف شود، مدیران ما اکثرا عاشق آرامش هستند و برنامههای خنثی را بیشتر میپسندند.
بنابراین در این سالها از سازمان دور بودید؟
نه در این سال ها کم و بیش در تلویزیون مشغول بودم، من کارمند رسمی سازمان هستم. کمتر پیش می آید کسی هم کارمند رسمی سازمان باشد و هم آنچنان که من بودم جسورانه عمل کند. در سالهایی که جلوی دوربین نبودم، وظایف اداری ام را به تبع کارمند بودنم انجام میدادم. بازنشستگی من در سال ۸۲ اتفاق افتاد.
اما هنوز به درستی اشاره نکرده اید چرا از جایی به بعد دیگر برنامه نساختید و جلوی دوربین ظاهر نشدید.
اجازه دهید ابتدا در مورد جایگاهی که در سال های فعالیتم داشتم صحبت کنم. «اخلاق در خانواده» معروف ترین برنامه من در دهه شصت تلویزیون بود. در این برنامه حجتالاسلام علیاکبر حسینی که بعدها نماینده اول مردم تهران در مجلس شد، با مردم صحبت می کرد و خودم هم به عنوان تهیه کننده و گزارشگر مشغول بودم. جذابیت این برنامه به حدی بود که خیابان ها خلوت میشد. ببینید نفوذ برنامه ای که سیاسی هم نبود، چه قدر بود که مجری آن توانست به مجلس راه پیدا کند. من تهیه کننده چنین برنامه ای بودم و بعدها وقتی مدیر عوض شد، کسی که قبلا در یک شهرستان معلم بود و با روابطی به سازمان راه پیدا کرد و پشت میز مدیریت نشست، از من خواست تهیه آیتمی ده دقیقه ای از برنامه ای مثل برنامه «خانواده» را قبول کنم! معلوم است که نمیشد بپذیرم. مثل این بود که یک استاد دانشگاه را به دبستان بیاورند و بگویند اینجا درس بده. یکی از دلایلی که نتوانستم ادامه بدهم همین بود.
درباره سختیهای برنامه سازی در سال های اولیه پس از انقلاب اسلامی هم صحبت کنید. محدودیتها در آن دوران بیشتر بود.
در آن زمان تنها دو شبکه وجود داشت و نمایندگان وقت مجلس، احساس می کردند دومی اضافه است! به همین دلیل میخواستند بودجه اش را قطع کنند. آن زمان محمد هاشمی مدیر شبکه بود. او می خواست به مجلس بقبولاند که این شبکه هم کاربردهایی دارد. در این زمان قرار بود ما برای اولین بار از ماهواره استفاده کنیم. تا قبل از آن آنتن هایی را در مناطق کوهستانی قرار می دادند. آنتن ماهواره ای اما نقاط کور ایران را هم پوشش می داد. آقای هاشمی ۲۵ نفر از روسای کمیسیون مجلس، فرمانداران نظامی و خبرنگاران رسانه های مهم، خانواده شهدای درجه یک را دعوت کرد. برادر ایشان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای شمخانی هم حضور داشتند که به عنوان مهمانان برنامه شناخته شدند. آن زمان من به واسطه برادرم که در تلویزیون کار می کرد با سازمان در ارتباط بودم و تهیه چنین برنامه ای را به من دادند. برنامه ای که قرار بود جای فیلم سینمایی عصر جمعه پخش شود و من قرار بود اجرای سنگین آن را هم بر عهده بگیرم. من جزو اولین افرادی بودم که از ادبیات خشک و رسمی تلویزیون دور شدم و با این حال برای اجرای این برنامه مناسب شناخته شدم. من حتی متن هم نداشتم و هرگز کسی نمی دانست می خواهم به طور دقیق چه چیز روی آنتن بگویم. آن برنامه را روی آنتن بردیم در حالی که چهار شهرستان هم برای اولین با با آن امکانات ماهواره ای که عرض کردم، با ما در ارتباط بودند. اینطور شد که نمایندگان هم دریافتند کار تلویزیون چیست و شبکه دو هم می تواند چقدر مفید باشد.
تحصیلات شما در چه زمینهای است؟
من مهندسی شیمی خواندهام، اما هیچ وقت وارد این فضا نشدم. در دانشگاه پلی تکنیک ترکیه درس میخواندم و وقتی انقلاب شد به ایران آمدم و بعد جذب تلویزیون شدم.
برنامههای تلویزیون امروز را هم دنبال می کنید؟ کار مجریان جوان تر را چطور؟
بله مگر می شود تلویزیون نگاه نکنم؟ باید بگویم متأسفانه ۹۰ درصد مجریهای امروز به درد این کار نمیخورند. این شغل یک «آن» می خواهد که گفتنی نیست. فرض کنید کسی بدون اینکه صدای خوبی داشته باشد به کلاس آواز برود. او ممکن است بتواند به طور تکنیکی بخواند اما قطعا فرق دارد با کسی که صدای خوب را به شکل خدادادی دارا باشد. در حیطه اجرا هم همینطور است و فرد باید به ذات، مجری باشد. آن زمان من برنامه ای داشتم که مهمان اولش یک آیت الله بود و مهمان دومش کسی مثل فرامرز قریبیان. مهمان سوم هم مثلا علیرضا افتخاری. من باید به قدری آمادگی می داشتم که بتوانم با هر سه این ها صحبت کنم. در اینجا عنوان می کنم که بسیاری از خوانندهها را نیز من برای اولین بار به تلویزیون آوردم.
اگر قرار باشد از مجریان امروزی و مجریان زمان خودتان چند نفر را به عنوان مجریان موفق اسم ببرید، آنان چه کسانی هستند؟
اجازه دهید نه از امروزی ها اسم ببرم نه از قدیمیها. ممکن است کسی را از قلم بیاندازم و دلخوری ایجاد شود. تلویزیون اما جادویی دارد که حقیقت را رو می کند و هیچکس نمیتواند در آن به مردم دروغ بگوید چون دستش زود، رو می شود. هر کسی در این سال ها با مردم صادق بوده، موفق شده است. من هم اگر خدا را شکر محبوبیتی به دست آوردم به این دلیل بود که خودم بودم و ادا در نمی آوردم و چیزی را نمی گفتم که دستم لااقل برای خانواده و دوستانم رو شود. ما با عشق کار می کردیم تا در خدمت رشد و تعالی جامعه باشیم.
قصد ندارید دوباره به تلویزیون برگردید؟
من هنوز هم آمادگی کامل جسمی و روحی دارم برای اینکه جلوی دوربین بروم. اما اهل این نیستم که بروم پیش مدیران امروزی و از خودم تعریف کنم و … . «مشک آن است که خود ببوید/ نه آنکه عطار بگوید». امروز همه چیز بر مبنای روابط حل و فصل می شود و من اهل این کارها نیستم. بارها پیش آمده شب را در فکر یک طرح خیلی خوب که خیابان را در هنگام پخش برنامه خلوت می کند، بیدار مانده ام و صبحش وسوسه شده ام که به تلویزیون بروم و در مورد آن با مدیران صحبت کنم اما بعد با خودم گفته ام آیا باید خودم را به مدیر سی و چند ساله ای که شاید هم مرا به خاطر نیاورد اثبات کنم و بعد شروع به کار کنم؟ این مدیران کاربلد هستند که باید از نیروهای قدیمی یادی بکنند. نمی شود که من هزاران ساعت برنامه ام را بزنم زیر بغلم و بروم دفتر آنان! افرادی مثل من در حال حاضر به دنبال امیال دنیوی نیستند. آنان طرح هایی دارند که دل شان می خواهد با مردم در میان بگذارند.
مردم هنوز هم شما را به خاطر می آورند؟
بله. معمولا وقتی به اداره ای زنگ می زنم منشیها که اکثرا آدم های باهوشی هم هستند صدای مرا می شناسند، به قول معروف تنها صداست که می ماند! در قرآن هم همیشه سمع زودتر از بصر آورده میشود. در تاکسی هم تا آدرس را می گویم راننده برمیگردد و این صدا به نظرش آشنا می آید. البته تا زمان بازنشستگی تلویزیون گاهی در سمت یک مجری، برای مدیران یادآوری می شدم، مثلا افتتاح شبکه های سه و پنج را من بر عهده داشتم. اما معمولا وقتی شبکه جدیدی افتتاح میشود از مجری های جدید استفاده می کنند تا جدید بودن شبکه معلوم شود. به همین دلیل ما هم برگشتیم سر جای اولمان!
برای حسن ختام فکر میکنید چرا مجری موفقی بودید؟
من همیشه همانطور که در خانه و نزد دوستانم دیده می شدم جلوی دوربین آمدم. در اینجا می خواهم نکته ای را هم تأکید کنم، نیروهای قدیمی سازمان صدا وسیما سرمایه آن به حساب میآیند و زمان برای رشد آنان هزینه شده است. وقتی کسی مورد توجه و اقبال مخاطب قرار میگیرد مدیران هم باید از او استفاده کنند. ای کاش مدیران جوان قدر سرمایههای پیشین را بدانند.
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
قدر گل بلبل شناسد قدر می را می پرست