مهدی هاشمی راه رفتن در جنگل را لذت بخش تر از راه رفتن روی فرش قرمز میداند.
سوره سینما- محیا رضایی: مهدی هاشمی بازیگر محبوب و شناخته شده اگر چه تئاتر را سالها زودتر از تلوزیون آغاز کرده، اما حضور موفق او در اولین کار تلویزیونی آن هم در دهه ۶۰ شهرتش را چند برابر کرد. مجموعه «افسانه سلطان و شبان» هنوز هم در خاطر مردم مانده و کمتر کسی است که بازی درخشان هاشمی و گلاب آدینه را به یاد نیاورد. او به فاصله بیست سال دو سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر دریافت کرد و برخلاف سینماگران همنسلش تمایل چندانی به حضور در فستیوالهای خارجی و کارهای عجیب و غریب ندارد. با این همه مهدی هاشمی همچنان دوست داشتنی و همیشه باطراوت است. نامش مثل هر بازیگر بزرگ دیگری، یک دلیل کافی و مهم برای دنبال کردن یک اثر هنری است. با این بازیگر شوخطبع و طناز که این روزها مشغول بازی در «دردسرهای عظیم ۲» است، گفت و گویی مفصل داشتم. همصحبتی با او غنیمت است. یک اتفاق شیرین و لذتبخش.
بازیهای درخشان شما در سریالها مخاطبان زیادی را به تلویزیون علاقمند کرده. خودتان چقدر اهل تلویزیون دیدن هستید؟
مهدی هاشمی: زمانی که وودی آلن سریال میساخت گفت: من نمیدانم نتیجه چه خواهد شد، چون من حتی یک سریال هم در زندگی ندیدهام.
سریالهای خارجی چطور؟
به طور کلی همه کارها را پیگیری میکنم تا از حال و هوای آنچه ساخته میشود بی خبر نباشم، اما اینکه یک سریال را مرتب دنبال کنم واقعا فرصتش را ندارم.
کیفیت تولیدات امروزی را در مقایسه با زمانی که فعالیتتان را شروع کردید چطور میبینید؟
قدیم تر ها به سریال سازی بیشتر اهمیت میدادند . یک پروژه معمول را در حد و اندازه کارهای الف ویژه می دیدند و برایش وقت می گذاشتند. مثلا «افسانه سلطان و شبان» با اینکه ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقهای بود و الف ویژه محسوب نمیشد تولیدش ۷ ماه طول کشید. دوخت لباس، طراحی و ساخت دکور، دقیق و سروقت اجرا شد و نتیجه اش اینکه مردم بعد از این همه سال هنوز ، آن مجموعه درخاطرشان مانده. سریالهای امروز یک کار ۲۶ قسمتی است که میخواهند ۳ ماهه به سرانجام برسد. البته شرایط تغییر کرده و کارگردانها باید مهارت و سرعت را باهم داشته باشند و همین سرعت باعث می شود دقت پایینتر بیاید.
مهدی هاشمی اگر در شرایط امروز بازیگری را آغاز میکرد می توانست چهره محبوب و مشهوری شود؟
هرکس در تلویزیون سریال موفق کار کند چهره میشود. چهره شدن کار سختی نیست ادامه و دوام کار سخت است. بازیگر جدید می آید و حضور قبلی را کمرنگ میکند. چهرههای قدیمی ماندگارتر بودند، الان بازیگران هم تحت تاثیر سرعت خیلی زود زیر سایه نفر قبلی قرار میگیرند. این مساله نه در دنیای سینما که در همه عرصه ها وجود دارد. حتی راجع به اختراعات میگویند چیزی که از کارخانه برای اولین بار بیرون میآید کهنه است، چون همان لحظه مدل به روزترش معرفی شده.
چطور میشود با این تجربه و سابقه بی حاشیه ترین بازیگر سینما بود؟
حاشیه دار ها حتما احتیاج دارند که حاشیه داشته باشند. آن هم یک نوع زندگی است که شاید من تا این لحظه نیازی به آن نداشتم. کاری که انجام میدهم چنان لذت بخش است و مرا درگیر میکند که به حاشیه هایش خیلی فکر نمی کنم. ضمن اینکه من از شهر فراری هستم به محض اینکه از کار فارغ میشوم به سمت مرزن آباد می روم و کنار جنگل و طبیعت روزگار سپری میکنم. سنم هم خیلی اقتضا نمی کند وارد حاشیه شوم. البته این طبیعت شغل ماست و ممکن است برای هر کس اتفاق بیفتد، من دراین مورد تنبل هستم. یعنی تنبلی باعث شده وارد حاشیه نشوم، اگرچه استعداد زیادی در این زمینه دارم. (میخندد) حاشیهسازی مثل یک نیروی بالقوه در من وجود دارد که حالش را ندارم آشکار کنم.
طرفدارانتان دوست دارند از نوع زندگی شما چیزهایی بدانند؟
من زیاد شهری نیستم، از دیدن زندگی بچه چوپانها بیشتر از شلوغی تهران لذت میبرم . او سرش را بلند می کند آسمان را می بیند. ابر و باد ستاره ها و هوای خوب را لمس میکند ولی ما اینجا حبسیم. به قول درسو اوزالا در فیلم کوروساوا که وقتی به شهر میآید وارد اتاقی می شود و می گوید شما در جعبه زندگی میکنید؟!
برخلاف اغلب بازیگران گویا حساسیتی برای پذیرفتن بعضی پیشنهادها ندارید. برخی از همنسلان شما خیلی سخت حاضر به بازی در تله فیلمها یا سریالها میشوند.
تئاتر، سینما، تله فیلم یا سریال تفاوتی برایم ندارد. من هرچه دوست داشته باشم انجام میدهم. شغل من بازیگری است. گاهی فیلم تجاری و بازاری بازی میکنم. گاهی هم آگاهانه یک فیلم ضعیف که می دانم نتیجه بیشتر از متوسط نخواهد شد. ولی به دلایلی آنجا هم بازی میکنم. اتفاقا به نظر من در بازیگری نمیشود خیلی گزیدهکار بود. کارگردانها انگار حق ندارند فیلم بد بسازند، ولی بازیگر میتواند فیلم متوسط بازی کند چون فرمان دست کس دیگری است و او صددرصد نمیداند نتیجه فیلمی که بازی کرده چه خواهد شد. من در کارنامهام چند فیلم ضعیف دارم که انتخایشان کاملا آگاهانه بوده. از عواقبش هم نترسیدم. به نظرم فیلمهای تجاری برای بازیگر و ادامه شغلش لازم است. اگر من منتظر بنشینم تا یک فیلمساز جشنوارهای بخواهد از من استفاده کند، بازیگر نیستم. اتفاقا بازیگر باید بتواند در هر فیلمی خود را نشان دهد فیلم جشنوارهای برای نابازیگرهاست.
رابطهتان با رسانهها چطور است؟
برخی دوستان شما مصاحبه را خیلی خوب تنظیم میکنند.(میخندد) مدتی پیش وقتی به یکی از همکاران رسانه ای گفتم اهل گفت و گو نیستم، از من اجازه خواست تا از صحبتهایی که طی این سالها با نشریات مختلف داشتم برای رسانه اش مصاحبه ای تنظیم کند. زمانی که مطلب چاپ شد دیدم هیچکدام از حرفها به من ربطی ندارد. مثلا نوشته بود من در تابستان مطلقا فیلم بازی نمیکنم . از آنجا که نمی دانم باید با این اتفاقات چگونه برخورد کرد سعی میکنم خیلی وارد این فضاها نشوم.
رابطهتان با فستیوال های وسوسهانگیز خارجی چطور است؟
شاید بیست سال پیش من هم شوق این چیزها را داشتم، اما الان جنگل و راه رفتن در طبیعت را بر راه رفتن روی فرش قرمز ترجیح میدهم . وقتی می شود روی قالیهای خوش نقش و نگار وطنیِ خودمان قدم بزنم حتی اگر ماشینی باشد. چرا فرش قرمز؟
وقتی به بازی دعوت میشوید به جایزه هم فکر میکنید؟
لااقل در ایران که همه چیز نوبتی است. من دوبار سیمرغ گرفتم. تعداد ما زیاد است، نمیشود همش یک نفر سیمرغ بگیرد.
شما در قالب کاراکترهای متفاوت بسیاری ظاهر شدید تا به حال نقشی بوده که دغدغه بازیاش را داشته باشید، اما فرصتش پیش نیامده باشد؟
من در هر فضایی که قرار میگیرم متعلق به آن فضا و زندگی هستم. البته به چند کاراکتر فکر می کنم، اما چون هنوز در ذهنم رشد نکرده، نمیتوانم با کارگردان خاصی در میان بگذارم.
شاید هم روزی خودتان کارگردان شدید!
کارگردانی خیلی سخت است. باید با افرادی که مامور می شوند سناریو را تغییر دهند مدام چانه بزنی. البته چندین بار با آنها وارد مذاکره شدم و دیدم هرچه نوشته بودم را خراب کردند. برخی مسئول به بیراهه کشاندن فیلمنامهها هستند. آنها بعد از مدتی اگر خودشان کارگردان شوند آنچه از قلب و مغز و دل و روده نوشته شما بیرون کشیدند را به نفع فیلمنامه خودشان مصادره می کنند. چون از خودشان چیزی ندارند گاهی ملاحظه می کنید که ۵ فیلم شبیه هم ساخته میشود. به همین خاطر من از این فضا فاصله گرفتم دیگران زحمت میکشند با مسئولان رفت و آمد می کنند تا فیلمنامه آماده شود، بعد به من پیشنهاد بازی میدهند. من هم یا قبول میکنم یا نمیکنم. این ظرفیت و طاقت را ندارم که کفش آهنین بپوشم و در برابر کسانی که جهت تخریب افکار و سلیقه شخصی کارگردان گام برمیدارند ایستادگی کنم.
در مقام بازیگر بدقولیهای مسئولان هم کم آزار و اذیت ندارد.
قراردادهایی که باما می بندند درست اجرا نمیشود . معمولا قسط اول را به زحمت می دهند، بقیه را باید دنبال حقت بدوی. اینجا کشوری در خاورمیانه است که باید با این شرایط خدا را شکر کرد. من همین که کار میکنم آدم خوش شانسی هستم. ممکن بود الان گوشه ای نشسته بودم و لبو میفروختم.
تاثیر کارگردان بر بازیگر چقدر است؟
به عقیده من بازیگر به تنهایی نمی تواند به تکامل برسد. سلیقه کارگردان قطعا اهمیت دارد. چه بسا کارگردانهایی که در رشد شخصیت بازیگری من تاثیرگذار بودند. یکی از این افراد کیانوش عیاری بود در مجموعههای «هزاران چشم» و «روزگار غریب».
کارگردانها حق اشتباه بیشتری دارند یا بازیگرها؟
قبلا گفتم ماجرا، همان دوگام به پیش یک گام به پس است. آگاهانه هم فیلم خوب بازی میکنم هم فیلم تجاری و بازاری. بازیگر باید بازی کند تا نامش فراموش نشود. همه بازیگران اشتباه دارند اما در سینما اینجور جا افتاده که کارگردان انگار حق ندارد ضعیف کار کند. ما از اسکورسیزی یا عیاری انگار انتظار نداریم فیلم بد بسازند. هرکدام از ما بازیگران شخصیت خاص خودمان را داریم و نقشهایی بازی می کنیم که به ما نزدیک است. گاهی موفقیم گاهی نیستیم، گاهی شانس بیاوریم با کارگردانهای بهتر کار می کنیم، ولی گاهی بدشانسیم.
از کارگردان انتظار نمیرود شاید چون اخیرا در سینمای داخلی زیاد اتفاق می افتد؟
ناراحت کننده است، برخی کارگردانهای ما دیگر آن فیلم های خوب را نمی سازند. فیلمسازی مثل لوییس بونوئل ۸۳ سال عمر کرد تا ۸۰ سالگی فیلم هایی ساخت که آبرومند و قابل دفاع است اما در کشورهای عقب مانده فضا طوری است که کارگردانان به سمت ضعیف شدن سوق پیدا میکنند. محدودیت و سانسور زیاد، دست هنرمند را می بندد کارگردان ناچار فیلم ضعیف میسازد تا بتواند کم و بیش به زندگی حرفه ای اش ادامه دهد. شرایط برای همه سخت است به کارگردانان هم باید حق داد.
چرا در صنوف سینمایی هیچوقت نامی از شما نیست؟
من همه جا هستم اما سِمَت داشتن بلدی میخواهد. مدیریت باید در وجود آدم باشد که من از آن بی بهره ام خوشبختانه دوستان به خوبی این کارها را انجام می دهد و جای تشکر دارد.
چه تفاوتی بین بازیگران امروز با نسل شما وجود دارد که آنها مدام دنبال نقش های متفاوت اند اما هنرمندانی چون شما معمولا بازیگران شناخته شده در برخی قالبهای خاص هستند؟
من خیلی درباره جوان های امروز نظری ندارم، ولی وقتی به من نقشی پیشنهاد شود بررسی می کنم در حول و حوش شخصیت من هست یا خیر؟ اگر از من دور باشد بازی نمیکنم. مثلا نقش چگوارا، سرداران جنگی یا جیمز باند از من دور است. من بازیگری هستم با یک متر و ۶۰ سانتی متر قد که ویژگی های خاص خودم را دارم. پس باید نقشهایی بازی کنم که از لحاظ روحیه و ظاهر به من نزدیک باشد. وقتی سناریو را دوست داشته باشم با کارگردان حرف میزنم تا در نتیجه نقش شروع کند به شکل گرفتن.
ارتباطتان با تکنولوژی و شبکه های اجتماعی چطور است؟
تا این لحظه از تکنولوژی دور بودم، اما می خواهم حرفه ای به دنیای مدرن بیایم. حیف است انسان در قرن ۲۱ زندگی کند ولی از همه این امکانات دور باشد یا از مزایای تمدن استفاده نکند. سعی می کنم امسال خودم را به دنیای جدید وصل کنم، هر چند که ۴۰ سال است میخواهم گیتار برقی یاد بگیرم اما هنوز دنبالش نرفتم. دقیقا از زمانی که یکی از خواننده های زمان ما آهنگ مورد علاقه من را با گیتاربرقی نواخت به فکر یاد گرفتنش بودم. من عکاسی را هم دوست دارم اما هیچوقت به طور حرفه ای یاد نگرفتم. نه فیسبوک دارم نه اینستاگرام، اما گویا ۳ نفر بی اجازه صفحه هایی به نام من درست کرده اند. خودم هم نمیدانم عاقبت ما با این تکنولوژی چه خواهد شد.
چرا دنبال علایقتان نرفتید؟
خیال می کنم عمر نوح دارم. در حالی که زمان با سرعت میگذرد و من همچنان در امور بسیاری، نادان به زندگیام ادامه میدهم. راستش را بخواهید با خیالات بیشتر خوشم. انجام کار در دنیای واقعی خیلی سخت است، اما در خیال راحت انجام میشود و به هر مقامی میرسم. فقط در بازیگری حال و حوصله و دقت انجام عمل دارم و به آن جسمیت میبخشم. باقی امور را در خیالاتم شکل می دهم.
چه خبر از کار و بار این روزها؟
این روزها مشغول بازی در سری دوم مجموعه «دردسرهای عظیم ۲» هستم. روایت جدید پیچ و خم هایی خواهد داشت و من با ایفای کاراکتر فرهان در بستر اتفاقاتی متفاوت واکنشهای جدید و نوع زندگی جدیدی خواهم داشت. در این سریال من برج سازی هستم که به خانواده ای ناشناس پناه بردم. آنها یک خانه حیاط دار با صفا دارند اما به خاطر اشکالاتی که دارد تصمیم می گیرم برایشان برج بسازم. در دو سالی که این ساخت و ساز طول می کشد آنها را به خانه باصفای دیگری می آورم. اتفاق خوبی که در این سریال رخ داد تقابل زندگی لوکس شهری با زندگی خانواده های قدیمی از جنس خانه قمر خانم است. اگرچه کاراکتر من خیلی جنبه کمدی ندارد، اما طنازی بازی جواد عزتی و امیرغفارمنش نمک داستان را دو چندان کرده است.
از روند کار راضی هستید؟
از ویژگی های کار این است که تصویربرداری و نوشتن سناریو پا به پای هم حرکت می کند و امیدوارم راضی کننده باشد. اگر نیمه راه نوشته کم بیاورد یا به خاطر کمبود وقت سرسری انجام شود بنده مسئول آن نخواهم بود. تا جایی که امکانش باشد سعی می کنم آخرین باری باشد که فیلمنامه نوشته نشده را بازی میکنم، ولی تجربه خوبی بود. هر لحظه و هرروز در انتظار و هیجان هستی که ببینی چقدر به قصه آب بستهاند. (میخندد).
از گروه راضی بودید؟
تهیهکننده کار مهران مهام آدم بسیار باهوشی است و با مدیریت درست از همه مواظبت می کند. در این سریال کارگردانی داریم که گاهی به او می گویم برزو جان! این چهار صفحه ای که نوشتند به اندازه ۲ صفحه هم جان و مایه ندارد. میگوید: ۲ صفحه نه بگو ۱ صفحه و می نشینیم و در غیاب نویسنده ها که به حق در کارشان توانا هستند و در این وقت کم آنقدر خلاقیت دارند که متنی ارائه می دهند که بشود راجع به آن حرف زد، صحنه خوب در می آوریم.
حرف آخر؟
هرکس وظیفه ای دارد که بر اساس آن در زندگیاش مسئولیت بوجود میآید. این وظیفه در ابعاد بزرگ و عارفانه، نامش بار امانت است. در ابعاد بنده میشود انجام وظیفه. من بازیگرم و باید وظایفم را تا آنجا که میتوانم موثر و مثبت انجام دهم.