سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۶ خرداد ۱۳۹۴ در ۱۲:۵۷ ب.ظ چاپ مطلب

از موفقیت هم خوشحال نمی‌شویم/ مردم با تلویزیون قهر کرده‌اند

javad-ezati-1

بازیگر «فرشته‌ها با هم می‌آیند» تاکید کرد باید کاری کرد تا مردم دوباره با تلویزیون آشتی کنند.

بازیگر «فرشته‌ها با هم می‌آیند» تاکید کرد باید کاری کرد تا مردم دوباره با تلویزیون آشتی کنند.

سوره سینما- محیا رضایی: جواد عزتی بازیگری که از تئاتر به تلویزیون و سینما آمده، این روزها یک چهره شناخته شده و محبوب بین مردم است. او را هم در نقش‌های کمدی به خاطر می‌آوریم، هم در نقش‌های جدی. عزتی بازیگری منعطف است که در قالب یک خلافکار خرده‌پا، روحانی یا یک جوان آس و پاس حضوری دلنشین و باورپذیر داشته است. گفت و گوی تقریبا مفصل سوره سینما با عزتی نشان می‌دهد که هنر بازیگری برای این بازیگر جوان و شوخ‌طبع آنچنان جدی و عمیق است که می‌تواند ساعت‌ها درباره مشکلات، امتیازها و مصائب آن صحبت کند.

بازیگران همنسل شما وسواس عجیبی روی نقش های شان دارند و برخلاف هنرمندان نسل گذشته که معمولا بازی در یکسری قالب های خاص را انتخاب می‌کردند دوست دارند دائما متفاوت ظاهر شوند تا به قول خودشان زود در نقش‌های شبیه هم کلیشه نشوند. چطور جواد عزتی با وجود توانایی بازی در نقش جدی و طنز، گاهی در نقش‌هایی شبیه هم بازی می‌کند؟

جواد عزتی: نقش شبیه هم که زیاد هویت ندارد، در هر فیلمی همه کاراکترها، موقعیت ها، قصه‌ها و فیلمنامه ها باهم فرق می کند. حتی اگر یک دیالوگ در دو فیلم مشترک باشد ولی پارتنر بازیگر شخص دیگری باشد فیلم هم مسیر دیگری می‌رود پس هویت نقش های شبیه هم خیلی صحت ندارد.

به نظر من بازیگر باید قصه پرداز خوبی باشد و در خدمت قصه‌ای باشد که سینما می‌خواهد تعریف کند. من فکر نمی‌کنم نقش به من نزدیک یا از من دور است، سعی می‌کنم نقشی که به من می دهند را به بهترین شکل ایفا کنم تا در داستان و روند آن تاثیرگذار باشم. همیشه برایم مهم است کاراکتر من در قصه و اجتماعی که روایت می‌شود چه حرفی برای گفتن دارد.

در واقع پتانسیل بر نوع انتخاب ارجح است؟

توانایی بازیگر می‌تواند فیلمنامه هایی که با آنها احساس بیگانگی دارد را به خودش نزدیک کند، هر چه این قابلیت بالاتر باشد بازیگر موفق‌تر است و این باعث می شود کاراکتری که بازی می‌کنند سمپاتیک شود و تماشاگر قبولش کند. بازیگران از خودشان مایه می‌گذارند تا نقش برای تماشاگر باورپذیر باشد. این هم یک روش است که در دنیا بسیار مورد استفاده هنرمندان است.

برای جواد عزتی کدام کفه ترازو سنگین‌تر است؟ شهرت یا نفس بازیگری؟

گاهی اوقات آدم‌ها بازیگری را دوست دارند، ولی بعضی وقت ها چیز دیگری از بازیگری می‌خواهند . مثلا سینما را دوست دارند. شهرت و جنجال و حاشیه و یا اینکه چقدر در اخبار باشند. هر دو در ذات انسان است. به هر حال انسان هم هنرش را دوست دارد، هم دیده شدن هنر را. این مثل دو کفه ترازو است که بسته به هر فرد یک کفه سنگین تر است. نمی‌شود از کسی خرده گرفت. من نفس بازیگری را دوست دارم اگر در روستایی با ۲۰ تماشاگر قرار بود کار کنم همین‌قدر لذت می‌بردم که خدا را شکر الان تماشاگر به اندازه یک کشور مخاطب سریال و فیلمم هستند. ذات کاری که انجام می‌دهم برایم ارزشمند است و دوستش دارم و این من را آرام می کند و از هیجان اینکه کاری که می کنم حتما دیگران هم ببینند دورم می کند. دیده شدن را دوست دارم، ذات هنر به دیده شدن است. غیر از این باشد هنرمند سرخورده می‌شود و دیگر خلاقیت و تراوشی ندارد. با اینکه برخی برای جذب تماشاگر به هر قیمت رفتارهای هیجانی از خود نشان می‌دهند کمی مشکل دارم.

به شغل دوم هم فکر می‌کنید؟

چرا که نه . اصولا کارکردن را دوست دارم. اگر فرصت داشته باشم و به ادامه زندگی ام کمک کند حتما انجام می‌دهم. الان کارم صرفا بازیگری است، شاید روزی که ما را ندیدند سراغ کار دیگری بروم.

بسیاری از بازیگران ما بعد از چندسال زحمت به هر دلیل کنار گذاشته می شوند و دیگر کسی سراغشان را نمی‌گیرد. اینها اگر شغل دوم نداشته باشند روزگار بدی در انتظارشان است. جواد عزتی به عنوان بازیگری فعال و محبوب ایراد کار را از کجا می‌داند؟

به جای خوبی رسیدیم و فکر می کنم می تواند موضوع اصلی صحبت ما همین باشد. اینکه اصولا در کشورمان بزرگترین مشکل حمایت، تبلیغات و ارائه هنر است. هنر داریم، هنرمند هم داریم، ولی نحوه ارائه آن را بلد نیستیم. ارائه و البته نگهداری. آن سوی دنیا بازیگر ۱۷ساله فیلمی بازی می کند قبل از اینکه فیلمش اکران شود و مردم او را ببینند مجسمه اش را می‌سازند. یعنی کسی که هنوز در خروجی کار نتیجه زحماتش دیده نشده را مورد حمایت قرار می‌دهند و درباره اش تبلیغ می‌کنند. این باعث می‌شود تخیل مردم در مورد بازیگری که ندیده‌اند به کار بیفتد و قبل از اینکه او را ببینند دوستش دارند. سینماگر از آن بازیگر پول در می‌آورد چون به نحوی صحیح و هدفمند ارائه می‌دهد. از طرفی بازیگر هم آینده اش تضمین می‌شود. در دوره ای بحث بسته‌بندی کالاها مطرح شد و ما در بازار محصولات بسته بندی شده خارجی را به جنس فله ای در بازار ترجیح دادم. صنعت خودمان کم کم شیوه بسته‌بندی را یاد گرفت و انقلابی برپا کرد. متاسفانه این بسته‌بندی هنوز در بحث هنر جایی پیدا نکرده و ما نوع ارائه زیبا و شکیل محصولمان را بلد نیستیم.

این تضمین آینده چقدر به هنر بازیگر مربوط می‌شود؟

اینکه بازیگر چقدر هنر دارد بحثی دیگر است. منظور بحث من صرفا این است که چطور بتوانی به مردم هنرت را ارائه دهی و چطور از سینمایت بهره بگیری. این مقوله را ما اصلا بلد نیستیم. قبلا هم گفتم در سینما بسیارند کسانی که پول می‌دهند و بازیگر می شوند یا بواسطه زیبایی و ظاهرشان می‎آیند. همه جای دنیا این داستان هست، ولی ما حتی دراین مورد هم زیاده‌روی کردیم.

مردم ما وقتی هنرمندشان را می بینند دیگر مثل قدیم حس نمی کنند کسی را دیده‌اند که دوست داشتند همیشه از نزدیک ببینند. دیگر با دیدن یک بازیگر در خیابان ذوق‌زده نمی‌شوند. از بس خودمان بر سر سینماگرمان کوبیدیم، مردم هم متوجه شدند و هنرمند برایشان جایگاه قدیم را ندارد. در حالی که همین مردم از غذای مورد علاقه بازیگر خارجی به خوبی اطلاع دارند و هر روز راجع به او تحقیق می‌کنند.

javad-ezati-2

به نظر شما چرا برخورد مردم با سینماگران عوض شده؟

خارج از ایران می‌دانند چکار کنند تا مخاطب هر جای دنیا باشد به بازیگری که رویش سرمایه گذاشتند توجه نشان دهد. باز هم تاکید می‌کنم بحث من هنر بازیگری نیست. ممکن است یکی ۱۰ درصد آنچه می‌تواند را ادا کند یکی ۹۹ درصد. حرف من درباره صنعت سینماست. قطعا امکانات و تجهیزات هالیوود از ما برتر است، اما در زمینه هنر ما چیزی از دنیا کم نداریم. مردم بر هنر ما چقدر واقفند؟ خودمان چقدر قدرت بهره گیری از آن را داریم؟

دنیای ارتباطات چقدر در این زمینه سهیم است؟

اگر کسی در ایران هنرمند مورد علاقه ای داشته باشد خودش باید در گوگل تحقیق کند تا اطلاعت ناقصی که گاهی به غلط همه جا کپی شده بشود همه دارایی او از سوژه مورد علاقه‌اش. در نهایت مخاطب تنها می‌تواند به تاریخ تولد و یکسری اطلاعات آماری دست پیدا کند و نصیبی از شناخت هنری فرد مورد علاقه اش ندارد. هرچند بازگو کردن این صحبت‌ها نتیجه‌ای که می‌تواند داشته باشد دلسوزی یک سری دوستان است که من از آن به دوستی خاله خرسه یاد می‌کنم.

در جمع‌بندی صحبت‌های ما تا الان بعید نیست که سینمای ایران در دنیا بیش از کشور خودمان محبوبیت دارد؟

آنها بلدند چگونه رفتار کنند. ما یک فیلم خانگی هم آن طرف ببریم یک شبه ۴۰ رسانه درباره اش حرف می زنند، ولی یک فیلم سینمایی با معیارهای ایرانی و قانونی در کشور ساخته می شود مهمترین جایزه دنیا را هم میگیرد تقریبا همه جهان راجع به اسکار گرفتنش حرف می زنند ولی تلویزیون خودمان هیچ واکنشی نشان نمی دهد. این روزها شبکه‌های مجازی موثرتر از رسانه ملی عمل می کنند. پس اصلا عجیب نیست فیلم های ایرانی خارج از ایران بیشتر محبوب باشند چون از طریق آنها بیشتر شناسانده می‌شوند.

ساده‌ترین فیلمی که یک کشور با سینمای متوسط می سازد ما از آن خبردار می شویم ولی در شهر خودمان بزرگترین هنرها در حال خلق و شکل گیری هستند کسی از آن آگاه نمی‌شود. مثلا اگر اعلام کنند یک روز تمام بوستان های تهران تئاتر مردمی اجرا کنند همکاران خودمان باخبر نمی‌شوند چه رسد به مردم بالاترین اتفاقی که در این باره رخ می دهد یک خبر دوپاراگرافی بعد از ماجراست که رندم در رسانه ها منتشر می شود.

یکی از بزرگترین ایراداتی که به جامعه هنری ما وارد است رفتار غلط خودمان با همدیگر است. تا کسی از ما به جایی می‌سد و مورد توجه قرار می‌گیرد یک جمله معروف داریم: «حالا این هم برای ما شاخ شده» (می‌خندد) خودمان از موفقیت هم خوشحال نیستیم. هیچ وقت همدیگر را حمایت نمی‌کنیم، اما منتظریم یکی پیدا شود از ما حمایت کند.

سینماگران ایرانی به نسبت قبل پیشنهادهای زیادی از پروژه‌های خارجی دارند. اگر با این مساله روبرو شوید چه واکنشی نشان خواهید داد؟

هنر زبان بین المللی است و مرزی ندارد. پیشنهاد از کجا باشد اصلا مهم نیست. بازیگر وقتی آنطرف بیشتر دیده می‌شود طبیعتا ولع رفتن هم دارد تا طیف گسترده‌تری با کارش آشنا شوند. اگر همین لحظه برای من پیش بیاید فقط از یک چیز نگرانی دارم اینکه برای رفتن و برگشتن چه کسی باید این اجازه را به من بدهد و با چه کسی طرف هستم تا زمان بازگشتم دچار مشکل برای ادامه فعالیت هایم نشوم.

من با چارچوب قانونی و فرهنگی کشورم به خوبی آشنا هستم و حد و مرز کارم را می‌شناسم. این چارچوب‌ها همه جای دنیا هست و هنرمند کاملا به آن واقف است. در این مورد درباره رفتاری که هنگام بازگشتم با من انجام می‌شود، تردید دارم. ضمن اینکه هر پیشنهادی هم صرف اینکه کار در سطح بین‌المللی است ممکن است جالب نباشد. برای من این موضوع مهم است. مخاطبان اصلی من همیشه هموطنانم هستند و اگر خارج از چارچوب فرهنگ کشور خودم باشد، تمایلی به حضور نداشته‌ام و خیلی برایم وسوسه انگیز نیست.

به جز جلب نظر مردم در فضاهای عمومی چطور می‌توانید مطمئن باشید که مورد تایید مخاطبتان هستید؟

تماشاگر امروز آنقدر رسانه برایش هست که وقتی از بین شبکه های مختلف اثر شما را می‌بیند یعنی به خوبی با توانایی و هنرتان آشناست و خودش شما را انتخاب کرده است. این اتفاق برای هر بازیگری بیفتد جای خوشحالی دارد و باید کلاهش را بالا بیندازد.

javad-ezati-3

۱۰ سال پیش هم همین نظر را داشتید؟

بله . من مصاحبه‌هایی دارم از دوره ای که هنوز کار تصویر را شروع نکرده بودم. زمانی که تئاتر های کوتاه و خیابانی و صحنه ای جشنواره ای کار می‌کردم. تقریبا تمام ژانرهای نمایشی تئاتر را انجام دادم و آنقدر برایم شیرین بود از هیچ فعالیتی دریغ نکردم. از جنوب کشور لب مرز ایران و عراق تئاتر اجرا کردم (جایی که عراقی ها هم تماشاچی‌ام بودند قبل از جنگ امریکا و عراق) تا لب دریای خزر. واقعا این پروسه برایم لذت بخش بود، برای سربازانی اجرا کنیم که کمتر فرصت دارند به مرخصی بیایند و تلوزیون ببینند می‌رفتیم تئاترهای کمدی روی خط مرزی اجرا می‌کردیم. قبلا هم گفتم هیچ بوستانی در تهران نیست که تجربه اجرای تئاتر نداشته باشم. به همین خاطر می‌گویم نفس کار بازیگری را واقعا دوست دارم.

پس ریسک برای شما حرف اول را می‌زند.

همیشه سعی می کنم محیطی که کار می‌کنم را خوب بشناسم. وقتی که کار هنری می کنی یک جاهایی نباید مرز داشته باشی، باید بروی و کار کنی. مثلا وقتی بخواهی نقاش شوی اگر از پاشیدن رنگ روی بوم بترسی باختی. از فیلم هایم و اندازه نقش هایی که در برخی آثار دارم مشخص است که اهل ریسک هستم. هم فیلم خوب دارم، هم فیلم بد. ولی اشکالی ندارد. بازیگر باید همه چیز را تجربه کند، ولی هرچه جلوتر برود با توجه به تغییر شرایط انتخاب هایش هم تغییر می کند. همیشه قصه فیلمی که قرار است ساخته شود برایم مهم است. اینکه فیلم چقدر تاثیر بگذارد و تماشاگر چقدر دوستش خواهد داشت، اهمیت دارد.

جواد عزتی چرا بیشتر به طنازی معروف است؟ در حالی که فیلم جدی هم بازی کرده و موفق بوده‌اید.

برای خودم هم عجیب است، با اینکه در سینما یک فیلم کمدی بیشتر نداشتم بازیگر کمدی شناخته می‌شوم . سال گذشته «شیار ۱۴۳»، «همه چیز برای فروش»، «کلاشینکف» و «فرشته‌ها باهم می آیند» را بازی کردم که هیچ کدام کمدی نبودند. این نشان می دهد تاثیر سریال ها در زندگی مردم پررنگ‌تر است. «دردسرهای عظیم» را مردم در دورافتاده‌ترین نقاط هم دیدند ،اما سینما مثل تلویزیون در دسترس مردم نیست. «قهوه تلخ» هم سریال محبوبی بود که مردم دوستش داشتند.

در شرایط فعلی، کار در تلویزیون سخت نیست؟

متاسفانه این سال‌ها تلویزیون از جایگاه محبوبش فاصله گرفته است. برای ما که یادمان است سریال‌ها خیابان را خلوت می کردند غم‌انگیز است که در چنین شرایطی هستیم. واقعا همه تلاش می کنیم تلویزیون به جایگاه اصلی‌اش برگردد و مردمی که با رسانه ملی قهر کردند دوباره آشتی کنند. هر چند که این مساله در سینما هم بوجود آمده و تلاش مضاعف همه دوستان و مسئولان را می‌طلبد. امیدوارم باز هم صف های طولانی جلوی در سینماها شور و شوق فیلم دیدن را در دل مردم زنده کند و ما از سال‌های اوج فقط در گذشته یاد نکنیم.

ممیزی چقدر باعث این فاصله در سینما و تلویزیون شد؟

متاسفانه ما کتاب قانون نداریم. این مساله از چند جانب اتفاق می‌افتد. ولی کسی به آن توجه نمی کند، به اینکه اگر یک دقیقه از فیلم حذف شود ممکن است هویت فیلم تغییر کند. نه فقط سینماگران بلکه همه هنرمندان، مدیران و اصحاب رسانه باید در این مورد با دقت و دلسوزی بیشتری عمل کنند.

در آخر اگر حرفی مانده. بگویید.

فقط اینکه خودمان توی سر خودمان نزنیم، ما سینماگران هوای هم را بیشتر داشته باشیم.