سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۸ آبان ۱۳۹۱ در ۱۲:۳۲ ب.ظ چاپ مطلب
اسفندیاری:

«یه حبه قند» این روزها نماینده ایران در جهان است

«یه حبه قند» این روزها نماینده ایران در جهان است

یک مدیر سینمایی فیلم «یه حبه قند» را یکی از نمایندگان فرهنگ و سینمای ایران در سطح جهانی دانست.

یک مدیر سینمایی فیلم «یه حبه قند» را یکی از نمایندگان فرهنگ و سینمای ایران در سطح جهانی دانست.

سوره سینما- خبرگزاری مهر در گفتگویی مفصل با امیر اسفندیاری یکی از مدیران باسابقه سینمای ایران نسبت سینمای ایران با محافل بین‌المللی و به ‌ویژه جشنواره‌های جهانی و سیاست‌گذاری های فرهنگی را تحلیل کرده است.

درباره نسبت سینمای ایران با جهان، برداشت‌ها و تحلیل‌های متفاوتی وجود دارد. برخی کماکان مدعی انزوای ما هستند و برخی دیگر سینمای ایران را بر قله تعامل با سینمای جهان می‌دانند. تحلیل شما به‌عنوان کارشناسی که بیش از دو دهه مستقیماً در جریان تعامل سینمای ایران با جهان بوده‌اید، در این زمینه چیست؟

امیر اسفندیاری: دوستانی که در اوایل انقلاب سعی می‌کردند تولیدات هنری و وزین سینمای ایران به خارج از مرزها راه پیدا کند، سختی‌ها و مرارت‌های زیادی متحمل شدند تا امروز سینمای ما حضوری قابل توجه در سطح جهان داشته باشد. تحقق این امر در آن سال‌ها بسیار دشوار بود اما این اتفاق امروز رخ داده‌است و سینمای ایران به‌عنوان یک سینمای انسان‌دوستانه، خلاق و در عین حال جذاب برای مخاطبان جهانی جا افتاده است.

پس از ۳ دهه، امروز سینمای ایران بیش از هر کشور دیگری در منطقه در مرکز توجهات قرار دارد. البته قطعاً برای رسیدن به این نقطه فرازوفرودهایی را هم تجربه کرده‌ایم اما در مجموع سینمای ایران حضوری مداوم و نه دوره‌ای و کوتاه‌مدت در سطح جهانی در تمام این ۳۰ سال داشته است.

این تصویر را واقعاً می‌توان بر تمامی حضورهای بین‌المللی و تولیدات سینمای ایران منطبق دانست؟

من درباره کلیت جریان صحبت می‌کنم. قطعاً درباره جزئیات و مصادیق نکات و اختلاف‌نظرهایی وجود دارد. ممکن است حتی به برخی از مصادیق ایرادات جدی وارد باشد اما روند کلی حرکت خوب و مثبت بوده‌است…

بر چه اساسی این روند را مثبت ارزیابی می‌کنید؟

معتقدم بهترین خروجی فرهنگی ایران در طول ۳۰ سال گذشته همین حضور بین‌المللی سینمای ایران بوده‌است. به تعبیری سینمای ایران در این سال‌ها پنجره‌ای برای مقابله با تمام تبلیغات منفی علیه ایران بوده‌است و فکر می‌کنم همین امروز هم به‌واسطه اتفاق خوبی که برای فیلم بسیار خوب “جدایی نادر از سیمین” رخ داد، شاهد همین تأثیرگذاری هستیم.

حتی اگر نقدی هم بر این فیلم داشته باشیم، وقتی از منظر آسیب‌شناسانه، بازتاب و واکنش رسانه‌های جهان نسبت به آن را آنالیز کنیم و به‌صورت یک پازل کنار هم قرار دهیم، خواهیم دید اصلاً منطبق بر تحلیل‌های بدبینانه برخی از دوستان داخلی نخواهد بود. به‌خصوص که فراتر از محافل سینمایی و جشنواره‌ای، این فیلم با استقبال مخاطبان جهانی مواجه شد که این استقبال را دیگر نمی‌توان مرتبط با مسائل سیاسی دانست. در سینمای ایران نمونه‌های دیگری از این دست همچون “بچه‌های آسمان”، “خانه دوست کجاست”، “رنگ خدا” و… هم داشته‌ایم. فیلم‌هایی که قطعاً نمی‌توان آن‌ها را سیاه‌نما دانست.

این برداشت و تحلیل شما درست، اما قبول دارید در این مورد صرفاً نمی‌توان نیمه پر لیوان را دید؟ نیمه خالی این لیوان فیلم‌های سیاه‌ و جشنواره‌پسندی است که متأسفانه در مقاطعی سینمای ایران را نمایندگی کرده و قطعاً نمی‌توان منکر تأثیر منفی‌شان شد.

منکر این نیستم که برخی از جشنواره‌ها ممکن است نگاه سیاسی داشته باشند، کمااینکه در جشنواره فجر خودمان هم شاید این رویکرد وجود داشته باشد، اما واقعیت این است که معدل فیلم‌هایی که به‌صورت رسمی به جشنواره‌های جهانی راه پیدا کرده‌اند نمایندگان مناسبی برای ایران بوده و تصویر خوبی از ما ارائه کرده‌اند.

درباره برخی مصادیقی که متأسفانه خارج از این روند، فرصت حضور در محافل سینمایی جهان را پیدا کرده‌اند هم معتقدم باید از مرحله تولید و حتی تصویب فیلمنامه ملاحظاتی در نظر گرفته می‌شد تا حاصل کار با ارزش‌های جامعه زاویه پیدا نکند. البته بازهم تأکید می‌کنم در برابر جریان اصلی، این قبیل تولیدات آنقدر کم بوده‌اند که نتوانسته‌اند جریان غالب را تحت تأثیر قرار دهند. حتی فیلمسازان ایرانی ساکن خارج از کشوری را سراغ دارم که به‌واسطه جریان تاثیرگذار سینمای ایران، به ایران بازگشتند و فیلم‌هایی را کارگردانی کردند که همین فیلم‌ها بهترین آثار این فیلمسازان شد.

فیلم‌هایی که اینچنین در سطح جهانی تأثیرگذار بوده‌اند به نسبت دیگر محصولات سینمای ایران چه ویژگی بارزی داشته‌اند؟

اساسا معتقدم فیلمی ماندگار است که در وهله اول فیلمساز آن را برای خود و مردمش ساخته باشد. اگر فیلمسازی بخواهد فیلمی را منطبق بر خواست و سلیقه دیگران بسازد قطعاً حاصل کارش موفق نخواهد بود. آثاری چون خانه دوست کجاست و بچه‌های‌آسمان امروز در کلاس‌های فیلمسازی خارج از کشور تدریس می‌شوند و حتی برخی کشورها اقدام به بازسازی نسخه‌هایی از این فیلم‌ها کرده‌اند.

این یعنی ماندگاری یک فیلم سینمایی که شرطش همان فیلمسازی بر اساس باورها است. جریان غالب حضور سینمای ایران در سطح جهان به‌صورتی بوده ‌که امروز کارگردان بزرگی چون نوری بیگله جیلان از کشور ترکیه صراحتاً می‌گوید “الگوی من در فیلمسازی سینمای ایران بوده‌‌است.” این حاصل یک حضور تأثیرگذار در سطح جهان است. قطعاً در مسیر تحقق این تأثیرگذاری، اشکالات و نواقصی هم بوده ‌که راه مقابله و جبران آن شناسایی صحیح ایرادات و تلاش برای برطرف کردن آن است نه اینکه بخواهیم کلیت جریان را از ریشه بزنیم.

اما شناسایی این ایرادات منوط به پیگیری و مهمتر از آن پاسخگویی مسئولان فرهنگی نسبت به عملکرد خود است. اتفاقی که درباره نمونه اخیر یعنی بازتاب‌های اکران جهانی فیلم “یک خانواده محترم” اصلاً شاهد آن نبودیم و بیشتر با انسداد باب گفتگو از سوی مدیران مواجه شدیم…

فکر می‌کنم بهتر است وارد مصادیق نشویم…

اتفاقا همین عبور از مصادیق باعث انسداد می‌شود!

به استناد تجربه‌ای که در این زمینه دارم معتقدم اینگونه پرداختن به مصادیق بیش از آنکه در راستای آسیب‌شناسی کمک کند، باعث فراهم آوردن بستر برای سوءاستفاده بیشتر محافل سینمایی خارج از کشور می‌شود.

در چنین مواردی حتماً مسئولان و رسانه‌ها باید پیگیر باشند اما آسیب‌شناسی باید مدبرانه و به دور از هیجانات رسانه‌ای باشد. برای نقد این قبیل تولیدات باید هوشیار باشیم. می‌توان با برنامه‌ریزی به گونه‌ای حرکت کرد که در کنار آسیب‌شناسی فرصت سوءاستفاده هم فراهم نکنیم.

با همین رویکرد برای آسیب‌شناسی روند ارائه فیلم‌های سیاهی که در سال‌های اخیر نمایندگی سینمای ایران در جشنواره‌های خارجی را برعهده داشته‌اند، به چه مواردی می‌توان اشاره کرد؟

نباید فراموش کرد که در جریان حضور فیلم‌های سینمای ایران در جشنواره‌های خارجی قطعاً هستند نمونه‌هایی که خارج از مجاری رسمی، پروسه تولید را طی می‌کنند و این نکته مختص سینمای ایران هم نیست و در خیلی کشورهای دیگر هم مصداق دارد.

خوشبختانه بخش قابل توجهی از این آثار هم به‌دلیل عدم توجه رسانه‌ها هیچگاه مطرح نمی‌شوند اما مدیران سینمایی برای مدیریت این بخش از آثار باید تعامل خوبی با همه فیلمسازان با سلایق مختلف داشته باشند. حقیقت این است که با توجه به پیشرفت‌های فن‌آوری، کنترل تولید و ارسال فیلم در هیچ کشوری مقدور نیست.

همه جای دنیا هم مشکلاتی درباره پخش فیلم‌ها، حتی از طریق اینترنت وجود دارد. پس با فرض وجود تعدادی فیلم سیاه‌نما، ما هم‌زمان باید فیلم‌های خوب و با کیفیت بسازیم تا در سطح جهانی سینمای ما را نمایندگی کنند. حجم بالای تولیداتی از این دست، بی‌تردید تمام حرکت‌ها و شیطنت‌های دیگر را خنثی خواهد کرد. متأسفانه در برخی رسانه‌ها دیده‌ می‌شود که به بهانه چند فیلم، همه فیلم‌هایی که به نمایندگی از سینمای ایران وارد جشنواره‌های جهانی شده‌اند، زیر سوال رفته‌اند.

قطعاً این نگاه نه درست است، نه کارشناسانه و نه سالم. اگر قرار بر بررسی منصفانه است باید اثرات و بازتاب‌های هر یک از این فیلم‌ها به‌طور مجزا مورد بررسی قرار گیرد، بعد درباره خروجی نهایی قضاوت شود. همین امروز که حضور یک فیلم خاص مورد توجه برخی رسانه‌ها قرار گرفته، ‌فیلم‌های دیگری از سینمای ایران در حال درخشش در جشنواره‌های جهانی هستند که هیچ توجهی به آن‌ها نمی‌شود.

فیلم‌های گلچهره ساخته وحید موسائیان، یه حبه قند ساخته سیدرضا میرکریمی، یکی از ما دو نفر به کارگردانی تهمینه میلانی، صدای پای من ساخته مهرداد خوشبخت و چند فیلم دیگر در همین روزها در جشنواره‌های مختلف به نمایش در آمده‌اند، ولی آنطور که باید و شاید در فضای رسانه‌ای کشور دیده نشده‌اند. پس نباید به بهانه یک فیلم کلیت یک جریان را زیر سوال برد.

باید از نظرات کسانی که سال‌هایی متمادی در حوزه جشنواره‌های بین‌المللی کار کرده‌اند بهره برد تا تصمیم درستی گرفت. یعنی لازم است کسانی که در مسند سیاست‌گذاری هستند، در کنار تأثیرپذیری از نظرات مشاورانی که تجربه‌ای در این زمینه ندارند و صرفا با اتکاء به تئوری توطئه، کارشان را پیش برده‌اند یا هنوز هیچ تصوری از مفهوم حقوق فیلم و ابعاد صنعتی و اقتصادی سینما ندارند، از آرای کارشناسان شناخته شده در این حوزه هم استفاده کنند.

در کنار تعامل با سینماگران، مدیران سینمایی چه وظیفه‌ای در قبال جشنواره‌هایی که به‌وضوح پارامترهای سیاسی را در توجه به یک اثر خاص مدنظر قرار می‌دهند دارند؟ آیا نیاز به واکنش رسمی نیست؟

اسفندیاری: به نظرم واکنش علنی در این مورد خیلی پاسخگو نیست اما قطعاً باید رایزنی کرد تا سطح تعاملات مشخص شود. هرچند در این میان بازهم بعضی جشنواره‌ها به گونه‌ای عمل کرده‌اند که اساسا رایزنی هم دیگر جواب نمی‌دهد چراکه جنس برخی از آن‌ها اساسا سیاسی و غیرسینمایی است. در این موارد هم به راحتی می‌توانیم ارتباط با جشنواره را قطع کنیم. سینمای ایران سینمای بزرگی است و به‌واسطه همین قدرت و نفوذ می‌تواند در برابر برخی از این قبیل جشنواره‌ها با درایت سیاست خودش را دنبال کند.

این رویکرد واقعاً در دستور کار مدیران سینمایی هست؟

درباره همه مدیران سینمایی که نمی‌توانم نظر بدهم چراکه بنده هم به بخشی از عملکرد مدیران سینمایی نقدهایی دارم اما در بنیاد فارابی قطعاً این رویکرد در اکثر مواقع وجود داشته و پس از این هم وجود خواهد داشت. قطعاً بهترین رویکرد در این موارد برخورد خردمندانه است. برخورد هیجانی در هر موردی غلط است و به نتیجه نخواهد رسید. حتی در مواردی شاهد هستیم برخی مدیران اظهاراتی را درباره جشنواره‌های خارجی طرح می‌کنند که صرفاً کارکرد داخلی دارد.

برخی از این دوستان فقط به فکر کارکرد تبلیغاتی اظهارات و مواضع‌شان در داخل هستند و به بعد جهانی و سیاست‌گذاری مواضع‌شان توجه نمی‌کنند. این رویکرد اصلاً درست نیست و به سینمای ایران کمک نخواهد کرد. کسانی هم که اینگونه عمل می‌کنند قطعاً به‌دنبال مصلحت‌های زودگذر داخلی هستند و به افق‌های دور توجه نمی‌کنند.

در مقاطع مختلفی که بحث تعامل سینمای ایران با جهان مطرح بوده‌است گاهی اتهاماتی علیه سینمای ایران مطرح شده که علاقمندم به عنوان یک مدیر آشنا با بخش بین‌الملل سینمای ایران تحلیل و یا پاسخ شما را درباره آن‌ها بدانم. یکی از این اتهامات بحث نفوذ سازمان‌های جاسوسی در بدنه سینمای ایران است. اخیراً هم در گزارش یکی از رسانه‌ها ادعا شده‌ که سفارتخانه‌های غربی در ایران اقدام به جذب، حمایت و هدایت برخی سینماگران به سمت ساخت فیلم‌های سیاه و هم‌راستا با اهداف خود می‌کنند. نظرتان درباره این تحلیل‌ها چیست؟

بحث جاسوسی و مواردی از این دست که متأسفانه چندباری توسط طیف‌های خاصی مطرح شده‌است، بیشتر یک شوخی است که ارزش جواب دادن هم ندارد. بیشتر در راستای دفع حداکثری و جذب حداقلی است که طبعا سیاست هیچ نظامی هم نیست. مشکل واقعی بیشتر کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند هم مطرح نشدن خودشان در جشنواره‌ها، علی‌رغم تلاش‌های بسیار است. به قول معروف، آب ندیده‌اند و گرنه شناگران قابلی هستند!

اما درباره حمایت کشورهای خارجی بنده واقعاً در تمام این سال‌ها سراغ نداشته‌ام که کمک مالی مستقیمی از سوی سفارتخانه‌ای خاص به یک سینماگر اهدا شده باشد چرا که در عرف بین‌الملل این حرکت بیش از هر چیز از سوی مردم کشور متبوع سفارتخانه با اعتراض مواجه می‌شود اما هستند بنیادها و نهادهای وابسته به برخی کشورها به‌خصوص کشورهای اروپایی که از فیلم‌ها براساس تعاریف و معیارهای مشخصی که دارند حمایت می‌کنند. فیلمسازان هم می‌توانند با ارائه سناریو از این حمایت‌ها بهره‌مند شوند…

این معیارها قطعاً در راستای اهداف سیاسی کشور متبوع است دیگر!؟

اسفندیاری: به این ترتیب هم که می‌گویید نیست، مگر اینکه هدف اصلی یک کشور انزوای بین‌المللی باشد! باید چارچوب‌ها را شناخت و بر اساس مفاد مندرج در اساسنامه این بنیادها، پروژه‌هایی ارائه کرد که متضمن منافع سینمای ایران باشند. برخی از این بنیادها هم برای رفع همین شبهه‌ای که می‌گویید، چهره‌های شناخته شده بین‌المللی را در هیاتی گردهم می‌آورند تا تصمیم‌گیری‌ها در خصوص پروژه‌ها، در چارچوب اساسنامه‌هایی که عمدتا اهدافی انسان‌دوستانه را مطرح کرده‌اند، با شک و تردید روبرو نشود.

به همین دلیل هم تأکید می‌کنم تمام دوستان کارگردانی که قصد استفاده از این قبیل کمک‌ها را دارند باید به‌هوش باشند و در صورت استفاده از این کمک‌ها حرف خود را بزنند. کمااینکه نمونه‌های بسیاری در همین سال‌ها داشته‌ایم که از این وام‌ها استفاده کرده و حاصل کار هم قابل دفاع بوده‌است.

به هر حال، فیلم‌هایی مثل “ایستگاه متروک” علیرضا رییسیان هم با کمک مالی یکی از این بنیادها ساخته شد که فیلم‌ خوبی بود و در جشنواره‌ها هم مورد توجه قرار گرفت. اساسا در غالب موارد هر گاه کشوری خارجی قصد داشته مصالح و دیدگاه‌های خود را به ما تحمیل کند با پاتک سینمای ایران مواجه شده‌است.

اما تصور غالب این است که بیشتر فیلم‌های سیاه‌نما مورد توجه قرار می‌گیرند؟

برای قضاوت درباره سیاه‌نمایی فیلم‌های ایرانی بهتر است همه فیلم‌های خارجی حاضر در جشنواره‌های مختلف را ببینیم. به‌عنوان مثال فیلمی از امریکا در جشنواره کن چند سال پیش به نمایش درآمد که اتفاقاً کارگردانش هم رامین بحرانی یک کارگردان ایرانی بود. این فیلم از منظر یک امریکایی به‌شدت سیاه‌نما بود و اینگونه نیست که بگوییم فقط علیه ایران سیاه‌نمایی اتفاق می‌افتد. مثلا اگر فیلمی مثل “پلیس” ساخته مایون به جای اینکه در فرانسه ساخته شود، در ایران ساخته شده بود، ببینید که چه اتفاق‌هایی نیفتاده بود…

از منظر مدیریتی ما باید به فکر فیلم‌هایی باشیم که علیه خودمان سیاه‌نمایی می‌کنند!

بله ما باید با برنامه‌ریزی حرکت کنیم تا به نتیجه برسیم. همین فیلم “یه حبه قند” که امسال در جشنواره‌های بسیاری سینمای ایران را نمایندگی کرده‌است آیا فیلم بد و سیاه‌نمایی است؟ اثری است که شناسنامه‌ای کاملاً ایرانی دارد. باید انصاف را رعایت کنیم و اظهارات غیرکارشناسانه‌ای که هر از گاهی به هر بهانه‌ای در رسانه‌ها طرح می‌شود را کنار بگذاریم.

هرگاه ایران به لحاظ تبلیغاتی زیر فشار بوده‌است سینمای ایران توانسته معادلات را تغییر دهد و در این زمینه مصادیق زیادی داریم و یکی از این موارد همان طور که اشاره کردم “جدایی نادر از سیمین” بود که یکی از مخاطبان امریکایی درباره آن می‌گفت: “اگر ایران اینگونه که رسانه‌های ما می‌گویند مدام به فکر ساخت بمب اتم است چگونه چنین فیلمی در آن تولید شده‌است!؟”

به ‌عنوان سوال آخر فکر می‌کنید یک فیلمساز برای بازی نخوردن در تعاملاتی که به بخش‌هایی از ‌آن اشاره کردید، چه نکاتی را باید مدنظر داشته باشد؟

مهمترین نکته همان است که فیلمساز در هر شرایطی باید حرف خودش را بزند. آنچه دل و قلبش حکم می‌کند را باید به تصویر درآورد. اگر اینگونه نباشد و بخواهد طوری فیلم بسازد که مورد توجه فلان جشنواره قرار بگیرد قطعاً حاصل کارش اگر هم مورد توجه قرار بگیرد مقطعی و زودگذر خواهد بود.

فیلمساز باید منافع ملی و باورهای شخصی خود را در نظر بگیرد. از سال‌های اولی که هنوز بحث ارسال فیلم‌ها به جشنواره‌های خارجی جدی نشده بود و محصولات ارزشمندی مثل “دونده”، “ناخدا خورشید”، “جاده‌های سرد”، “مادیان”، “شیر سنگی” و … با تلاش‌های بسیار همکاران راه‌های عرضه بین‌الملل را گشودند، این روند در بیشتر موارد به همین شکل پیش رفته و حجم قابل توجهی از آن فیلم‌هایی هم که صرفا به امید نمایش در جشنواره‌های خارجی ساخته شده‌اند، در جلب توجه هیات‌های انتخاب در جشنواره‌های خارجی ناکام بوده‌اند.

گاهی هم شیطنت‌هایی از آن طرف انجام شده است. مثلا خاطرم هست فیلم “زیر نور ماه” برای حضور در جشنواره کن در دست بررسی بود که یکی از افراد منتسب به آن جشنواره، برای کارگردان پیغام داده بود یکی از بخش‌های پایانی که اتفاقاً بسیار هم در نتیجه‌گیری مهم بود را حذف کند تا مورد توجه قرار بگیرد.

در جریان بحث‌هایی که پیش آمد، به آقای میرکریمی توصیه کردم اصلاً زیر بار این حرف‌ها نرود و آنچه دلش گفته‌است را ارائه کند. جالب اینکه نسخه کامل فیلم به کن ارسال شد و همان سال در بخش هفته منتقدان کن جایزه هم گرفت. این نشان می‌دهد که این قبیل توصیه‌ها که بعضا از آن سمت می‌آید هم توصیه‌هایی غلط است و کارگردانان آگاهی مثل آقای میرکریمی هوشمندانه به آن توجهی نمی‌کنند.

گفتگو: محمد صابری