سیروس الوند تاکید کرد نگاه درست رهبر انقلاب به موضوع ممیزی و نظارت به سینمای ایران کمک کرده است.
سوره سینما- تینا جلالی: دومین نشست از سلسله نشستهای آسیب شناسی سینمای ایران با بخش دوم ارزیابی مدیریت سینمای ایران در دهه شصت شنبه ششم تیر در سالن سیفالله داد خانه سینما برگزار شد. این نشست با حضور سیروس الوند، منوچهر شاهسواری، مجتبی راعی و سعید عقیقی به عنوان سخنران و شاهین امین مجری- کارشناس برگزار شد.
علیرضا تابش، فرشته طائرپور، ناصر عنصری، عبدالله اسفندیاری، علی لقمانی، علیرضا شجاع نوری، جعفر صانعی مقدم، یونس صباحی، التفات شکری آذر، اسماعیل میهندوست و کامران ملکی از جمله حاضران در این نشست بودند.شاهین امین سخنان خود را این چنین آغاز کرد:«مهم ترین دهه بعد از انقلاب دهه شصت است که نتایج خوب و درخشانی در سینمای ایران داشته و به همان میزان از نقاط ضعف و قوت هم برخوردار است. اهالی سینما و کارشناسان به دلیل پاره ای اتفاقات همواره نگاهی غمخوارانه به این دهه دارند».
در ادامه سیروس الوند توضیح داد: «وقتی پدیده ای ارزیابی می شود باید از نقاط مختلف مورد بررسی قرار بگیرد. باید رسوب اتفاقات دهه شصت را در سینمای دهه شصت و هفتاد جستجو کرد. برخی سینماگران ما میوه دهه شصت و برخی هم ریشه دهه شصت هستند».
وی افزود: «یکی از مهمترین خصوصیات تراژیک دهه شصت این بود که قبح سانسور برداشته شده و تبدیل به امری عادی شد. ناصر تقوایی آرزو داشت در فیلم ای ایران شخصیت یک روحانی را به تصویر بکشد اما نتوانست. خود من در فیلم آوار با موارد متعددی از سانسور مواجه شدم».
الوند با بیان اینکه ممیزی و سانسور همواره با سینمای ایران بوده گفت: «در سینمای دهه شصت از جایی به بعد تمام فیلمها شبیه هم شدند یعنی فیلم ها به سمتی هدایت میشدند. در جلسهای که با رهبر انقلاب که آن زمان رییس جمهوری بودند، ایشان فرمودند سانسور نباید قبل از ساخته شدن فیلم و اثری اعمال شود و من از این حرف خوشحال شدم. وقتی ایشان این حرف را گفتند بسیاری از مشکلات ما حل شد».
در ادامه نشست منوچهر شاهسواری گفت: «دهه شصت در سینمای ایران دهه مهمی به حساب نمیآید بلکه در تاریخ معاصر ایران اهمیت دارد. به اعتقاد من سینما همچون آزمایشگاهی است که ما می توانیم بسیاری از مسائلی را که تمایل داریم به واسطه آن حس یا تجربه کنیم. من نوستالژی خاصی نسبت به سینمای دهه شصت ندارم چون در این دهه فعالیت هنری نداشتم. اما سعی می کنم به شکل علمی به این موضوع نگاه کنم».
وی ادامه داد:«به نظر من مدیران دهه شصت از قدرت سینمای ایران مطلع بودند. در جهان امروز می توان بدون سینما زندگی کرد اما نمیتوان در سرنوشت جهانی تأثیر گذاشت. داشتن سینما یعنی حضور در متن جهان و بدون سینما در حاشیه جهان قرار می گیریم».
در بخش دیگری از این نشست سعید عقیقی اشاره کرد: «از سالهای ۵۷ تا ۶۱ اساساً این پرسش همواره مطرح بوده که آیا باید سینما وجود داشته باشد یا نه؟ از سال ۶۲ به بعد این پرسش مطرح شد که سینما باید دست چه کسانی باشد؟»
وی افزود: «در چشم انداز تاریخی سال ۵۷ تا ۶۱ فتوای شیخ فضل الله نوری مبنی بر حرام بودن سینما مطرح بود. عده ای هم معتقد بودند سینمای آرمانی نیاز به سرگرمی ندارد اما چون مردم دوست دارند پس باید باشد. در این دوره حتی مسئولانی بودند که سینما را مدیریت می کردند اما سینما نمیرفتند».
در ادامه الوند گفت:«نکته دیگری از سینمای دهه شصت که می توان به آن انتقاد داشت این است که فیلم ها دارای رتبه بندی الف، ب، ج و د می شدند. در این دوره فیلم اول کیمیایی توقیف شد و فیلم دومش رتبه ج گرفت. مرحوم علی حاتمی نتوانست کار کند. تقوایی کار نکرد. اما فیلمسازانی مثل کیانوش عیاری، علی ژکان، یدالله صمدی، مرحوم محمدرضا اعلامی، مجید قاریزاده و محمدعلی طالبی آمدند. مسئولین تلاش بسیاری کردند از بین این فیلمسازان کیمیایی را دوباره کشف کنند اما نتوانستند و این سینماگران در جایگاه خاص خودشان قرار گرفتند».
کارگردان دستهای آلوده افزود:«آن زمان بسیاری از افراد با تجربه و به تعبیری آدم حسابیها در سینما کار نمی کردند و در حوزه های دیگر فعالیت داشتند. ای کاش بدانیم با کار نکردن در سینما، کسی حذف نمیشود. بلکه با کار کردن و دیده نشدن است که حذف میشویم. کیمیایی و مهرجویی این سالها حذف شدند چرا که فیلم های اندازه خودشان را نساختند و به جای آنها فیلمسازان جوان جسور، با ذوق و با انرژی روی کار آمدند».
وی گفت: «در دهه شصت درجه بندی فیلمها به درجه بندی آدم ها منجر شد. ما چهار دسته فیلمساز داشتیم اما چهار دسته فیلم در درجه های الف، ب، ج و د نداشتیم. آن زمان فیلمهای دفاع مقدسی فاقد کیفیت ساخته میشد که سالها بعد درجه و رتبه کیفیت آنها ارتقا پیدا کرد».
الوند افزود: «سوال اینجاست که آیا واقعاً رتبه آن فیلمها ج بود؟ چرا علیرغم افت کیفی برخی فیلم ها رتبه الف میگرفتند؟ با اینکه مدیران با حسن نیت این درجه بندی را انجام می دادند اما این کار به کیفیت فعالیت مدیران آن دوره لطمه زد».
کارگردان پرتقال خونی ادامه داد: «باید به این نکته اهمیت بدهیم که مردم تهیه کننده فیلم های ما هستند. امروز مشکل این است که مردم فیلم های بد ما را می بینند ولی فیلم های خوب ما دیده نمیشود. اگر مردم فیلم های خوب ما را ببینند مشکل سینمای ایران حل میشود».
وی در بخش دیگری از سخنانش اشاره کرد: «مسئولان دهه شصت با علاقه و اعتقاد و بدون رودربایستی به گونه ای کار کردند که برای امروز سینما خوب است. به واقع باید بگویم مدیرانی با حس مسئولیت و شعور ادبی دهه شصت دیگر در سینمای ایران ندیدم. در حال حاضر دچار چنان سردرگمی شده ایم که نمی دانیم چه می کنیم و به کجا میرویم. در واقع دچار نوعی بیاعتمادی هستیم».
در ادامه شاهسواری عنوان کرد: «من به سه مشخصه دهه شصت اشاره می کنم. اول اینکه مرجعیت نظام روشنفکری ایران به شکل آهسته و پیوسته از ادبیات به سینما منتقل شد. مشخصه دیگر تغییر در شیوه های تولید نسبت به چند سال قبل از دهه شصت بود و سومین ویژگی تأمین امنیت بازار بود».
وی افزود: «در دهه شصت کسی به خودش فکر نمیکرد و همه به دنبال منافع جمعی بودند. در این دهه ماهیت سرمایه عوض شد و افراد خلاق کشف شدند، در واقع از ستارهمحوری به کارگردان محوری رسیدیم. افزایش نقش تخصصهای مختلف در فیلم ها باعث شد در دهه شصت سینما از یک فعالیت صرف به پدیده اجتماعی تبدیل شود. نکته حائز اهمیت دیگر این بود که مدیران دهه شصت به فکر بازنگری یا بازسازی نبودند بلکه در جایگاه موسس بودند».
در بخشی دیگر سعید عقیقی اشاره کرد:«در دهه شصت مدیران به گونه ای عمل کردند و معیارهایی را بوجود آورند که با آن پسزمینه تاریخی فیلمهای سال ۱۹۹۹ قابل پیش بینی بود. در این دوره تخصص گرایی در فیلم ها بوجود آمد و به نوعی در میان اهالی سینما امید وجود داشت و همه امیدوار بودند که می توانند کار کنند».
فیلمنامهنویس شبهای روشن گفت: «پنج سال ابتدایی دهه شصت بحث این بود که سینما باشد یا نباشد؟ بعد از آن بحث سر این بود که چرا جای من در سینما نیست؟ اما این صحبت هم مطرح بود که چطور عدهای کار در سینما را بلد نبودند و با آن مخالف هم بودند اما می خواستند در سینما تأثیر هم بگذارند! از این منظر هم سینمای دهه شصت میتواند قابل بررسی باشد».
در ادامه عبدالله اسفندیاری به عنوانی یکی از مدیران سینمایی دهه شصت عنوان کرد: «از اینکه در مدیریت سینمای دهه شصت از خودم به عنوان مدیر دیکتاتور دلسوز نام بردم ناراحت نیستم. این صحبت من تصویر یک دوران در سینما بود و ماندگار شد. البته این صحبت من درونمایه های فلسفی هم دارد. واقعیت این است که بحث ممیزی در سینمای قبل از انقلاب هم وجود داشت اما چون فیلم جدی در سینمای ایران نبود طبعاً بحث ممیزی هم جدی نبود. اما بعد از انقلاب روی مسائل ایدئولوژیکی دقت خاصی وجود داشت آنهم برای اینکه سینمای ایران از بین نرود».
این مدیر سینمایی ادامه داد:«من در درجه بندی کردن فیلم های آن دوران موثر بودم. معتقد بودم یکسری فیلم های روشنفکری ساخته میشود که خوب است و باید به آنها بها داده شود. اما این فیلم ها به صورتی مشکوک فروش نمیکردند و فیلم های دیگر با رتبه پایین تر فروش داشتند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم امکانات را در اختیار فیلم هایی قرار دهیم که مخاطبپسند هم باشند و این گونه بود که درجه بندی فیلم ها را کنار گذاشتیم».