محسن تنابنده برای گروه تولید مجموعه «پایتخت ۴» عامل انرژی و انگیزه است.
سوره سینما- محله درازکلا از روستای بابلکنار شیرگاه را می توان بام منطقه نامید. جایی مرتفع با طبیعتی بی نظیر و خوش آب و هوا که ساختمان نیمه کاره بهبود در این منطقه بهانه ای است تا با دوستان پایتختی مان بخشی از مراحل تصویربرداری را همراهی کنیم. حدود صد متر دورتر از ساختمان خانه باغی است که بازیگران برای استراحت و صحبت دور هم جمع میشوند وقتی به آنجا میرسم سیروس مقدم، محسن تنابنده، احمد مهرانفر، هدایت هاشمی، هومن حاج عبداللهی ، محیا دهقانی و … دور هم نشستهاند و بخشی از متن را دورخوانی میکنند. دیدن هدایت هاشمی که تا الان در مجموعه حضور نداشته جالب توجه است. از دیالوگ ها پیداست (اوس موسی) و برادر زنهای چینی با (ارسطو) مشکل پیدا کرده اند.
بعد از تمرین بازیگران و برخی عوامل سوار کامیون میشوند و سیروس مقدم در کناری همه چیز را تحت کنترل دارد. به قول یکی از عوامل فرق «پایتخت» با سایر سریال ها آپارتمانی نبودنش است. در گرمای شرجی شمال ضبط سکانسهای خارجی کار راحتی نیست. به خصوص در پروژه هایی در این حد پربازیگر و شلوغ که حضور مردم و بی توجهی به ضبط و عکس گرفتنهای گاه و بیگاه آنها با بازیگران به دشواری کار اضافه میکند. زمانی که به لوکیشن رسیدم فکر نمی کردم کسی اینجا زندگی کند. به جز چند خانه روستایی تا چشم کار میکند جنگل است، اما انگار بومیان منطقه همدیگر را مطلع کرده بودند. جمعیت لحظه به لحظه بیشتر می شود و چون جاده باریکی برای رفت و آمد وجود داشت هر ماشینی که به آنجا می رسید باید کامیون را جا به جا می کردند.
تنها چیزی که فضا را دوستانه و شاد نگه می دارد. خوش اخلاقی سیروس مقدم و همه بازیگران و گروه پشت صحنه است. از صحبت های دیگران متوجه میشوم روزهای تعطیل جمعیت چند برابر امروز است. وقتی بازیگران سوار کامیون می شوند ما همه چیز را از مانیتور مقابل کارگردان می بینیم. هومن حاج عبداللهی در نقش رحمت همچنان میخواهد با پخش شیرینی ناپلئونی قائله را ختم کند اما اوس موسی کوتاه نمیآید. بدهکاری ارسطو به برادران هان و چی هم جرو بحث را ادامه دار کرده است. در این میان انگلیسی حرف زدن دست و پا شکسته ارسطو همه را میخنداند و همه مواظبند صدایشان بلند نشود و کار را مختل نکنند.
امسال در کنار چهره هایی که همیشه در «پایتخت» حضور دارند بازیگران تازه وارد هم با فضاسازی درست تنابنده انقدر خوب دیده شدند که هر کدام مسیر خودشان را پیدا کردهاند. دامون فلاح در نقش دبیر فیزیک ریز جثه ای که معمولا در صحنه های ملتهب حضور دارد و کسی خیلی به حسابش نمی آورد با گفتن یک دیالوگ کارها را راست و ریس میکند. فلاح از حضورش در این پروژه خیلی خوشحال است و از زمانی که اینجا حضور دارد محبوبیتش در محل تولد و زندگی اش دو چندان شده او متولد سال ۶۴ است و پدرش دلسوزانه همه جا او را همراهی میکند سکینه خاتون شفافی در نقش مادر ارسطو از علاقه اش به حضور در این مجموعه تعاریف زیادی دارد و میگوید بعد از پخش این سریال پیشنهادهای زیادی به او شده، اما پروژهها در تهران بوده و به خاطر سن و سال آنها را قبول نکرده است.
کار طراحی لباس و صحنه را آرزو غفوری خواهر الهام غفوری تهیه کننده به عهده داشته است. او می گوید: بخشی از آکسسوار مربوط به خانه ارسطو را در سفر به چین خریداری کردم زمانی که فروردین ماه گروه جمع و جوری از سریال به این کشور سفر کردیم فرصتی شد تا با نوع زندگی و ابزاری که معمولا در خانه هایشان دارند از نزدیک آشنا شوم. همیشه این اتفاق نمیافتد که برای چنین مساله ای سفر فراهم باشد اما خوشبختانه این اتفاق افتاد. امکان تهیه همه اینها در تهران فراهم نبود. درباره طراحی لباس در ایران هم «پایتخت» چون همیشه در لحظه آخر شکل می گیرد و قبل از آن قرار به تولید کار دیگری بود فرصت نشد قبل از کار به شمال سفر کنم اما چون تجربه قسمت های پیشین را داشتم کار برایم سخت نبود.
وقتی با تک تک افراد پشت صحنه و جلوی دوربین صحبت می کنم بلا استثنا امکان ندارد نام محسن تنابنده را بر زبان نیاورند. تنابنده علاوه بر بازیگری و نویسندگی به نوعی رهبر گروه است و با راهنمایی های درستش فضایی مثبت را در پشت صحنه بوجود آورده. انگار چندبرابر دفعاتی که نامش در تیتراژ آورده میشود برای گروه موثر واقع شده است. علاوه بر این اشاره ای که همکارانش به قابلیت های او دارند بیشتر بر خلاقیت و استفاده درست از فرصت هاست.
تنابنده زودتر از دیگران با اتمام بازی صحنه را ترک می کند تا در اندک زمان باقی مانده بتواند روی ادامه فیلمنامه کار کند. گروه این روزها بیشتر لوکیشن های خارجی دارند و قرار است بخشهایی از داستان در روستای زیراب تصویر برداری شود. بیش از ۸۰ روز است که بچه های پشت صحنه بدون حتی یک روز تعطیلی سر پروژه حضور دارند و از خانواده هایشان دور هستند. ضبط آخرین سکانس همزمان میشود با صدای طنین انداز اذان مغرب و دیگ آش دوغی که همه را ذوق زده میکند.
کم کم گروه های چهار نفری در ماشین های مختلف جای میگیرند تا به محل استراحت شان بروند و فردا صبح کار را از سر بگیرند.
درازکلا از روستاهای بخش بابلکنار و توابع شهرستان بابل هستش نه شیرگاه
فرمایش شما متین دوست عزیز … از بابلکنار به بابل دسترسی محلی دارد و راه اصلی حساب نمی شود …