سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۲ تیر ۱۳۹۴ در ۲:۱۹ ب.ظ چاپ مطلب

قصه مظلومیت از ویتنام تا ایران/ از کنار بعضی سوژه‌های جهانی نمی‌شود گذشت

hashem-zehi

مستند «نسل سوم» ساخته محمدعلی هاشم زهی سرنوشت غمبار قربانیان جنگ در ویتنام را روایت می‌کند.

مستند «نسل سوم» ساخته محمدعلی هاشم زهی سرنوشت غمبار قربانیان جنگ در ویتنام را روایت می‌کند.

سوره سینما- سارا کنعانی: محمدعلی هاشم زهی رخشانی سینما را در مقطع کارشناسی تحصیل کرده و تا کنون ۱۷ فیلم مستند ساخته است. او برای ساخت فیلم های خود نگاهی جهانی و به گستردگی ذات انسانیت دارد. او در تازه ترین تجربه خود قربانیان حملات شیمیایی جنگ ویتنام را به عنوان موضوع فیلم خود قرار داده و «نسل سوم» را ساخته است. در کارنامه او «موکان» هم به چشم می خورد که درباره یک زوج سالمند ساکن نخلستان است . این فیلم به سفارش سازمان توسعه سینمایی سوره ساخته شده در این سال ها بیشترین جوایز را گرفته است. همچنین «جایی برای زندگی» نیز برای مسلمانان میانمار ساخته شده و «مالکوم» درباره نوه رهبر سیاهپوستان آمریکاست. به نظر می‌رسد «نسل سوم» یکی از تراژیک‌ترین فیلم هایی باشد که او جلوی دوربین برده است، فیلمی درباره جوانانی که جنگ را هرگز به چشم ندیدند و با عارضه های جسمی آن قدم به دنیا گذاشتند.

چرا خواستید فیلمی درباره قربانیان جنگ ویتنام بسازید؟

محمدعلی هاشم زهی: پوشش خبری جنگ ویتنام چیزی بود که در سطح جهانی اتفاق افتاد و این واقعه، فاجعه انسانی بزرگی به شمار می‌رود. من چند عکس از این واقعه را در موزه صلح دیدم و تحت تأثیر قرار گرفتم. ساخت فیلمی با این موضوع توسط سازمان توسعه سینمایی سوره هم به من پیشنهاد شد و با توجه به حال و هوایی که در آن قرار گرفته بودم، پذیرفتم. با خود گفتم آثار این جنگ تا چه حد مخرب بوده که تا چندین نسل بعد از آن اتفاق هم همچنان عده ای درگیر آن ماجرا هستند.

منابع اطلاعاتی خود را از کجا به دست آوردید؟

ما ابتدا با جست و جوهای اینترنتی شروع کردیم و دوستان مان در موزه صلح هم اطلاعاتی را در اختیار ما قرار دادند. بعد از آن بود که وارد تحقیقات میدانی شدیم. دوستانی از ویتنام داشتم که آنان هم بسیار کمکم کردند. در این مرحله بود که اصلا فهمیدم دی.اکسین چیست و چه آثار مخربی دارد. بیشترین استفاده از این ماده در جنگ ویتنام صورت گرفته است. من می دانستم دست روی موضوعی گذاشته ام که اگزجره است و تماشای آن می تواند برای مخاطب آزاردهنده باشد. با این حال به گونه ای کار کردم که مخاطب را همراه کنم و نشان بدهم که این قربانیان همچنان دارند برای زندگی تلاش می کنند.

در کشور خودمان هم هنوز قربانیان حملات شیمیایی سردشت و … در حال زندگی هستند. چرا به سراغ آنان نرفتید؟

ببینید، من در چند سال اخیر در حوزه های بین المللی فعال بودم و سفارش هایی را دریافت می کردم و شروع به کار. بدیهی است اولویت شخصی من همیشه کشور خودم است اما از کنار برخی مسائل روز نمی توان گذشت، مثلا فیلم قبلی من درباره مسلمانان میانمار بود که آن را برای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساختم. مسئله بمباران شیمیایی در کشور خودمان هم بسیار گسترده است و همچنان باید به آن پرداخت و جالب است بدانید بازتاب جهانی قابل توجهی داشته. هنگامی که در موزه صلح بودم در آنجا خانمی را دیدم که شیمیایی شده بود، زیرا در زمان جنگ پرستار مجروحان بود. داستان زندگی ایشان به قدری به نظرم جالب آمد که با خود گفتم می تواند سوژه یک فیلم ملودرام و داستانی خوب باشد. ما در جنگ ایران و عراق، پیروز واقعی بودیم و هنوز جا دارد درباره این حقایق در سینما صحبت بشود.

nasle-sevom

محل تصویربرداری شما کجا بود؟

در شهر هوشی مین در جنوب ویتنام که مرکز اصلی جنگ بوده و آن ۲۰ میلیون گالن عامل نارنجی در مناطقی از این دست پاشیده شده است. این شهر ساکنان فقیری دارد و تعداد قابل توجهی از نسل سوم آنان با نقص عضو به دنیا آمده اند.

درباره شرایط تولید در ویتنام هم صحبت کنید که احتمالا سختی های خودش را داشته.

بیشترین کمک را وحید فرجی انجام داد، کسی که راهنمای ما در ویتنام بود و همچنین مجید عزیزی که عکاسی از کشور خودمان است. ایشان قبل از من به ویتنام سفر کرده بود و این امکان را فراهم کرد که ما آنجا مترجم، مدیر تولید و … داشته باشیم. تولید ما ۲۵ روز طول کشید.

 

در پایان حرفی باقی مانده که بخواهید عنوان کنید؟

۱۵ آگوست روز جهانی عامل نارنجی است. قربانیان این پدیده شوم به دلیل همذات پنداری با قربانیان شیمیایی ایرانی بسیار به ما و کشورمان علاقه دارند، به خصوص افراد سالخورده ویتنام که جنگ را تجربه کرده اند. چندتا از بچه‌های موسسه که سوژه فیلم من شده اند آرزویشان این بود که ایران را ببینند. من به آنها گفتم تلاشم را می‌کنم به بهانه نمایش فیلم در ۱۵ آگوست این بچه ها به همراه مدیران موسسه خود سفری به ایران داشته باشند و امیدوارم دوستانم در موزه صلح یا هر نهاد دیگر این امکان را برای آنان فراهم کنند.