کارگردان «یحیی سکوت نکرد» تاکید کرد نقش اصلی این فیلم را برای فاطمه معتمدآریا در نظر داشته است.
سوره سینما- محیا رضایی: کاوه ابراهیمپور اولین تجربه بلند سینمایی خود را روی پرده سینماهای «هنر و تجربه» دارد. کارگردانی که دیدن فیلمش در عین حال که شاید فضایی تلخ را در ذهن یادآوری کند بیننده را ملول و ناامید نمیکند. ابراهیمپور در فیلم خود به سوژهای پرداخته که اگر چه در برخی آثار سینمایی به آن اشاره میشود اما کمتر به این شکل، جذاب و همراه با جزئیات دیدهایم. فیلم روابط آشکار و پنهان انسانها را نشان میدهد و از رازهایی میگوید که گاه فاش میشوند و گاه مخفی میمانند.
ایده فیلم از کجا و چگونه شکل گرفت؟ «یحیی سکوت نکرد» در سینمای ایران فیلمی جسورانه است چون تمام کلیشه های ذهن مخاطب را برهم میزند. قصهگوست اما پیچیده. در تجربیات تصویری شما قبل از سینما این موضوع و فضا وجود داشت؟
کاوه ابراهیمپور: ایده اولیه فیلم داستانی سه خطی بود که مازیار حبیبینیا سردبیر مجله شبکه آفتاب برایم تعریف کرد و این آغازی شد برای من که خاطرات کودکی ام را مرور کنم و المانهای تاثیر گذار زندگی ام را بکاوم و به داستانی برسم که نتیجه ی آن «یحیی سکوت نکرد» است. شاید حذر کردن از هر گونه ساختار کلاسیک دکوپاژ که به ما می آموزد چگونه سکانس را از یک مستر شات شروع کنیم و سپس به اقتضای داستان و ملزومات قصه ، از کلوزآپ و مدیوم شات بهره ببریم باعث شده که فیلم جسور به نظر بیاید. در مورد توالی داستانگویی هم این روال را دنبال کردم یعنی از اول با بیننده رو بازی کردم و آخر داستان را برایش تعریف کردم و این هم خلاف آموختههای سنتی سینماست که با فرمول راضی نگه داشتن مخاطب با بازکردن گرههای کوچک کاشته شده در روایت او را به همراه میکشد. من سینما خوانده ام و متاسفانه و شاید هم خوشبختانه مدت زیادی بعد از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه مشغول ساخت آگهیهای تبلیغاتی و گهگاه فیلم کوتاه بودهام و این شاید کمک بزرگی بوده برای من که بدانم در زمان محدود چگونه داستان بگویم و طوری بگویم که مخاطب حتی کم فراز و نشیبترین قصهها را بدون از دست دادن انگیزه دنبال کند و همراهم شود. پیچیدگی «یحیی سکوت نکرد» را بیشتر در روابط آدمها میبینم و نه فضا. این در هم تنیدگی کاراکترهای داستان بافتی را سرو شکل میدهند که نشان دهنده جامعه آماری کوچکی از همه آدمهایی هستند که کم و بیش در زندگی دیدهایم و همیشه دلم میخواست که به آن بپردازم.
بازی مسلط و ماهرانه معتمدآریا اگرچه مثل همیشه کمنظیر است، اما چنان در نقش نشسته که این گمان بوجود می آید از ابتدا نقش را برای ایشان نوشتید. چقدر این حدس من صحت دارد؟
خانم معتمد آریا را از ابتدای نگارش به عنوان نقش عمه در ذهن تصور میکردم. خانم طلا معتضدی حتی در نگارش فیلمنامه از حرکات و سکنات خانم معتمدآریا که در حافظه بصری داشت استفاده بسیار برده است. حتی تکیه کلام هایی که از ایشان به یاد داشتیم در سناریو استفاده کردیم و عدم حضور خانم معتمدآریا میتوانست خیلی از محاسبات فیلمنامه را به هم بریزد که شکر خدا اینگونه نشد.
قبول دارید اگر کسی به جز او در نقش عمه بازی میکرد شخصیت عمه این قدر خوب و باورپذیر نمیشد؟
کاراکتر عمه را نمیتوان با قطعیت دوست داشت یا نداشت و این به ماهیت پیچیده او برمیگردد. قطعا هیچ کس دیگری نمیتوانست این نقش را که ترکیبی از خوبی و بدی است اینگونه استادانه اجرا کند.
اول فیلم پایان آن را فاش میکنید. در طول قصه مخاطب را با کاراکترها همراه ولی در انتها غافلگیر میکنید. نگران نبودید با فاش کردن بخش پایانی . فیلم از دست برود؟
تعریف کردن سلسله وار وقایع داستان ، کمی برای بشر امروز که در لحظه به همه اطلاعات دسترسی دارد و در برخورد روزمره اش با دنیای مجازی بمباران اطلاعات می شود به نظر من کمی کهنه و کلاسیک است. ترجیح دادم کتاب بازی را پیش روی مخاطب قرار بدهم که به میل خود آن را ورق بزند و هیچ خطی از خطوط کتاب را برایش هایلایت نکردم که توجه اش را به چیزی که میخواهم معطوف کنم. منظورم استفاده از لانگ شات و لانگ تیک در دکوپاژ است که عامدانه از آن استفاده کردم تا بیننده در زمان طولانی ای که در اختیار دارد خود در پی یافتن جزییات بر آید.
پسربچه را چطور پیدا کردید؟ یکی از ضعفهای سینمای ما تربیت هنری کودکان برای دنیای سینماست. اما ماهان خیلی خوب از عهده نقش برآمده و رابطه او با عمهاش به زیبایی درآمده است.
ماهان نصیری ندا پسر بچه بسیار باهوش و مستعدی است که شک ندارم آینده درخشانی در انتظار اوست. ماهان برای من در چند آگهی تبلیغاتی بازی کرده بود و من از قبل میشناختمش. ناگفته نماند که برای انتخاب این نقش او از میان حدود دویست کودک هم سن و سالش انتخاب شد و به حق هم بازی درخشانی ارایه داد.
کار در محله قدیمی ایده خوب و بجایی بود. از فیلمنامه آمد یا به اقتضای شکل گیری روابط و آشنایی آدمها شکل گرفت؟
محله قدیمی، محله کودکیهای من است. من خاطره های بسیار از گوشه و کنار آن دارم. دوچرخه سواری، بچهها، دوستیها و دعوا های بسیار در آن دیده ام و در آن بزرگ شدهام. در نتیجه کودکی کاراکتر فیلمم را هم در همان فضا تصور میکردم و این کمک بزرگی بود که در مرحله پیشتولید، پلان های فیلم را با فضاهای نوستالژیک ذهنم سرو شکل بدهم.
چه مخاطبی را برای فیلمتان تعریف کردید؟ به نظر می رسد «یحیی…» قابلیت جذب نوجوانان را هم دارد و به آنها یاد بدهد چطور و چه وقت تصمیم بگیرند.
محدوده سنی خاصی برای مخاطب فیلم متصور نیستم. کاراکتر کودک با اینکه به نظر کاراکتر محوری داستان میاید، اصل ماجرا نیست. کودک داستان من بیشتر یک راوی بیطرف است که ما را به گشت و گذار در دنیای آدمهای اطرافش می برد. بدون اینکه در سیر روایی داستان جلوتر یا عقب تر از ما باشد. داستان فیلم داستان آدمهایی است که جهان شان ، دوست داشتنیهایشان را از آنان میستاند و باز پس نمیدهد چه آنها کودک باشند چه پیر و چه جوان. فیلم حتی سعی نمیکند به کسی چیزی یاد بدهد یا قضاوت کند که در این جدال مداوم آدمها با سرنوشت چه کسی بر حق است. من سعی کرده ام که فقط روایت کنم و هر گونه قضاوت را به بیننده بسپارم چه او بزرگسال باشد و چه نوجوان یا خردسال.
در فضاسازی چقدر دخالت داشتید؟ به عنوان مثال خانه عمه چیدمان خوبی دارد. این لوکیشن صفرتا صد ساخته شده؟
از آنجایی که محله ، همان محله کودکی هایم است ، خانه را خودم یافتم. خانه متروکه بود و خالی از وسایل و زندگی. آقای علی عابدینی عزیز طراح صحنه پیشکسوت سینما آن را از خانهای خالی به این شکل در آوردند و نه تنها چیدمان کردند که تغییرات معماری اساسی نیز در آن انجام دادند تا مقتضیات فیلمنامه درآن رعایت شده باشد.
معمولا فیلمسازهای جوان متاثر از یک سینماگر هستند اما سینمای شما در گام نخست قائم به ذات و مستقل به نظر میرسد. ممکن است از فیلمسازهای مورد علاقهتان بگویید؟
این از آن سوال هایی است که هیچ جواب قطعی برای آن ندارم، معتقدم که میتوان یک فیلم را دوست داشت و نه لزوما تمام کارهای یک فیلمساز را. چه بسا فیلمسازهایی که عاشق یک کارشان هستم و سر خورده از دیدن کار دیگرشان. اکنون کم نیستند از این کارگردانهای صاحب نام قدیمی سینما که دیگر حتی قادر به تکرار تجربیات گذشته خود نیستند. ساختن فیلم یا به صورت کلیتر خلق اثر هنری امروزه تبدیل شده به گونه ای از کولاژ همه آن چیزهایی که در طول زمان با آن برخورد داشته ایم. بین همه فیلمها، موسیقی ها و نقاشی هایی که دیدهایم آنهایی موفق ترند که بتوانند منابع الهام گرفتنشان را ماهرانه مخفی کنند! از این که فیلم «یحیی سکوت نکرد» قائم به ذات و مستقل از آب در آمده بسیار خوشنودم!
اکران فیلم در گروه «هنر و تجربه» چطور است؟
زمان زیادی از اکران «یحیی…» در سینماهای «هنر و تجربه» نمیگذرد و برای قضاوت کردن کمی زود است، ولی از برآیند کلی ماجرا راضی هستم و جای این جریان پشتیبان سینمای مستقل را در ایران بسیار خالی میدیدم. امیدوارم با برطرف کردن ضعفهای این جریان نوپا، آینده روشنی برای سینمایی که لزوما برای سرگرم کردن نیست ساخته شود.
از الان به کار بعد فکر میکنید؟
طرحهایی در ذهن دارم که انتخاب از بین آنها بستگی به بازخوردی دارد که از تماشاگران و منتقدان «یحیی سکوت نکرد» خواهم گرفت. پس ترجیح میدهم عجله نکنم!