سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۲ شهریور ۱۳۹۴ در ۱:۰۵ ب.ظ چاپ مطلب
محفل شعر و موسیقی سوره اخلاص -2 /

حوزه هنری، میزبان خانواده شهدا و هنرمندان شعر و موسیقی «شهدای غواص» شد

shohadaye-Ghavas-(3)

عصر شنبه ۲۱ شهریور با حضور خانواده شهدا، هنرمندان عرصه شعر و موسیقی در مراسمی تجلیل شدند.

عصر شنبه ۲۱ شهریور با حضور خانواده شهدا، هنرمندان عرصه شعر و موسیقی در مراسمی تجلیل شدند.

سوره سینما – این مراسم با حضور خانواده شهدا، سردار گلعلی بابایی، مادر شهید صبوری، فرزندان شهید شیخ‌شعاعی، خانواده شهید مهدوی نیاکی، پدر شهید علی بادویی، الهام چرخنده، محمدرضا شفاه مدیرعامل باشگاه فیلم سوره و جمعی از هنرمندان ساعت ۱۷ در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد.

سیدعلی میرمحمدی، پیمان طالبی، حسین صیامی، میلاد عرفانپور، سارا بالو و نفیسه سادات موسوی، حامد عسگری، قاسم صرافان، احمد امیرخلیلی و کیان مقدم، غلامرضا صنعتگر و میلاد هارونی نفراتی بودند که از دست خانواده شهدای حاضر در این مراسم لوح تقدیر دریافت کردند.

در بخشی از این مراسم، دختر شهید شیخ‌شعاعی، تنها روحانی در بین ۱۷۵ شهید غواص، متن وصیت‌نامه‌ی پدرش را خواند. او در ادامه به این جمله مقام معظم رهبری که شهدای کربلای ۴ آمدند تا این فروغ خاموش‌ناشدنی را مدد رسانند اشاره کرد و افزود: پدرم تنها روحانی شهید در بین ۱۷۵ غواص دریادل بود. مرور وصیت‌نامه‌ ایشان که ۲۹ سال پیش خطاب به دخترش نوشته، نشان از تفکر عمیق استعمارستیزی و مقاومت ایشان دارد.

متن این وصیت‌نامه که از سوی دختر شهید شیخ‌شعاعی قرائت شد، به این شرح است: متن ادبی شهید شیخ شعاعی خطاب به والدین و فرزندش چنین است:

به دخترم دروغ نگویید! / نگویید من به سفر رفته‌ام / نگویید از سفر باز خواهم گشت / نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد / به دخترم واقعیت را بگویید / بگویید به خاطر آزادی تو / هزاران خمپاره دشمن / سینۀ پدرت را نشانه رفته‌اند / بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش / پریشان شده است / بگویید موشک‌های دشمن / انگشتان پدرت را در سومار / دست‌های پدرت را در میمک / پاهای پدرت را در موسیان / سینه پدرت را در شلمچه / چشمان پدرت را در هویزه / حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر / خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر / و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کرده‌اند / اما ایمان پدرت در تمام جبهه‌ها می‌جنگد / به دخترم واقعیت را بگویید! / بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و / نفرت همیشگی از استعمار در آن ریشه بدواند / بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده‌اند / چرا مادر دیگر نخواهد خندید / چرا گونه‌های مادربزرگش همیشه خیس است / چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند / و چرا پدرش به خانه برنمی‌گردد / بگذارید دخترم به‌جای عروسک‌بازی / نارنجک را بیاموزد / به‌جای ترانه، فریاد را بیاموزد / و به‌جای جغرافیای جهان / تاریخ جهان‌خواران را بیاموزد / به دخترم دروغ نگویید / نمی‌خواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهان‌خواران باشد / به دخترم واقعیت را بگویید / می‌خواهم دخترم دشمن را بشناسد / امپریالیسم را بشناسد / استعمار را بشناسد / به دخترم بگویید من شهید شدم / بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد / سلام مرا به دخترم برسانید / و این اشعار را که نوشتم / برایش نگهدارید که بزرگ‌تر شد خودش بخواند / شهیدان زنده‌اند الله اکبر، به خون غلتیده‌اند الله اکبر.