روشنفکرنمایان در کشور ما به فیلم هایی مثل «مزارشریف» انگ سفارشی بودن می زنند و حتی منتقدان هم تمایلی ندارند در مورد فیلم ما حرف بزنند.
سوره سینما – عبدالحسن برزیده: ۱. سینما سینماست. زبانی است برای گفتن. اگر این زبان را یاد گرفته باشیم می توانیم هر موضوعی را به جذاب ترین شکل ممکن بیان کنیم. کارنامه سینمایی من با فیلم های حوزه دفاع مقدس پیوند خورده است. اما آن حوزه دل مشغولی های دوران خودش را داشته و حالا شرایط کار در سینمای دفاع مقدس آن قدر بد و سخت شده که مجبور شدم از آن دل بکنم. ماجرای کشتاردیپلمات های ایرانی آن قدر حساس و مهم بود که من به ساختن فیلمی درباره آن علاقه مند شدم. طرح موضوع هایی از این دست-خواه به شکل لسانی و خواه هنری- دشوار است. پیچیدگی هایی دارد که نباید در اجرا از دست برود و در عین حال باید طوری گفته شود که حاصل کار فیلمی نشود برای خاک خوردن در بایگانی ها. در مورد این موضوع حساسیت ها زیاد بود. دو نکته اساسی درباره این رویداد وجود داشت: نخست خود ماجرای تروریستی و عملیات طالبان و شهادت دیپلمات ها و دیگر این که اساسا چرا باید دیپلمات های ما در آن شرایط در مزارشریف می ماندند و چرا از وقوع این فاجعه جلوگیری نکردیم. اما اگر هر یک از این دو جنبه ماجرا را تقویت می کردیم به جنبه دیگر لطمه می خورد. به نظرم ناگزیر بودیم در فیلم ماجرای ترور را پررنگ تر کنیم. چون به هر حال رفتاری وحشیانه بود از سوی گروه طالبان که باید تقبیح می شد. اگر فیلم به جنبه دوم بیشتر می پرداخت و بدل می شد به محاکمه مسئولان کشورمان بابت اهمال کاریشان در این قضیه، شاید دیگر قبح آن جنایت دیده نمی شد. در پرداختن به چنین موضوع هایی سخت است که بتوانید حرفتان را بزنید و اسیر سانسور نشوید. خصوصا که این روزها متاسفانه گروهی هستند که هر موضوعی خوشایندشان نباشد جوی درست می کنند و فیلم ها را از پرده پایین می کشند. فیلم من فقط باب پرداختن به این موضوع را باز کرد و اصلا قرار نبود همه چیز را بگوید. من فقط خواستم موضوع جنایت طالبان و شهادت دیپلمات هایمان را احیا کنم، چون حس کردم آن فاجعه تروریستی دارد به دست فراموشی سپرده می شود. فیلمنامه را هشت بار بازنویسی کردیم و نهایتا به استراتژی فعلی رسیدیم و اهدافی که فیلم باید دنبال می کرد و نقاطی که باید در آن آگراندیسمان می شد را تعیین کردیم.
۲. از ابتدا تصمیم داشتیم فیلم را در افغانستان بسازیم. دو بار به سفارت افغانستان مراجعه کردیم و هر بار به ما توصیه کردند از رفتن به این کشور منصرف شویم و بهانه شان این بود که شرایط امنیتی آن جا مساعد کار فیلمسازی نیست. نهایتا هم حاضر نشدند به ما ویزا بدهند. ما از طرق دیگری هم تلاش کردیم اما نشد. حتی بعد از اتمام کار در ایران باز هم به دنبال فرصتی بودیم که به افغانستان برویم و تعدادی از پلان هایی که مدنظرمان بود را آن جا بگیریم. سند و مدرکی ندارم، اما حس می کنم دولت افغانستان تمایلی نداشت که پرونده این قضیه دوباره باز شود و به همین دلیل ساخت فیلم در محل وقوع این رخداد منتفی شد.
۳. هر فیلمی که قرار است کلید بخورد دو مرحله دارد. در مرحله اول گزینه های ابتدایی عوامل را انتخاب می کنیم و به سراغشان می رویم. گاهی توافق با آن گزینه هایی که مد نظر شماست میسر نمی شود. حالا یا کار را نمی پسندند یا در پروژه دیگری مشغول هستند. حسین یاری از ابتدا برای این نقش مد نظر من بود. البته در مقطعی ممکن بود به خاطر حضور همزمانش در فیلمی دیگر نتواند به ما بپیوندد، اما خوشبختانه مشکل حل شد و توانستیم او را داشته باشیم. مزارشریف فیلم بسیار سختی بود. از آن فیلم های آپارتمانی باب روز نبود و کاری طولانی و طاقت فرسا را در دشت و کوه و کمر طلب می کرد. ما می خواستیم حق مطلب ادا شود و فضاهای فیلم خوب از کار دربیاید و هر بازیگری تن به حضور در چنین فیلمی نمی دهد. عوامل سینمای ایران ترجیح می دهند کارهای کم دردسرتری را انتخاب کنند. اما خانم کرامتی و آقای یاری دو گزینه فوق العاده بودند. من تا به حال با مهتاب کرامتی کار نکرده بودم اما در این پروژه فهمیدم که بازیگری بسیار عالی و بسیار صبور هستند. علیرضا زرین دست هم تمام ناشدنی ها را شدنی می کرد. عملی کردن طراحی بعضی از پلان های من واقعا با امکاناتی که داشتیم غیرممکن بود. اما زرین دست خودش این فقدان امکانات را با ابتکار عملش جبران می کرد. تجربه او خیلی در این پروژه به من کمک کرد. او بسیار همراه و همدل و پرانرژی در کنار ما بود و باورم نمی شد در این سن و سال چنین چالاک باشد و در کوه پیمایی ها و مسیرهای سخت از تمام گروه پیش بیفتد.
۴. من در زمینه نحوه اکران فیلم حرف های زیادی دارم. ما از ماه ها پیش وقتی برای اکران فیلم برنامه ریزی می کردیم رویکردمان این بود که از همزمانی آن با اکران فیلم «محمد رسول الله(ص)» خودداری کنیم. می دانستیم مردم دوست دارند آن فیلم را ببینند و به هر حال امکانات ویژه ای هم در اختیار فیلم بوده و حدسش را می زدیم که از همه طرف برای تبلیغ آن فیلم بسیج می شوند تا به فروشش کمک می کنند و پیدا بود هر فیلمی همزمان با آن اکران شود متضرر خواهد شد. تصمیم گرفتیم فیلم را قدری دیرتر اکران کنیم اما از بخت ما فیلم آقای مجیدی هم اکرانش به تعوبق افتاد. ما باز هم این امکان را داشتیم که فیلم را دیرتر روی پرده ببریم اما دیگر می خوردیم به ماه محرم و این بود که به نمایش فیلم در این برهه رضایت دادیم. اما در مورد تبلیغات فکر نمی کردم تا این حد بی عدالتی وجود داشته باشد. خریداری بلیت از سوی نهادهای دولتی و حمایت های ویژه همه به فیلم آقای مجیدی رسید و ما بی بهره ماندیم. نظر شخصی من این است که با این همه امکانات و تبلیغ و با توجه به هزینه ای که برای ساخت فیلم «محمد(ص)» شده، این فیلم تا حالا خوب نفروخته است. فیلم من هم نفروخته، اما باید توجه داشته باشیم که موضوع فیلم هایی مثل مزارشریف همواره با تبلیغات سوء پس زده می شود. به مخاطب سینمای ایران تلقین می کنند که چنین فیلم هایی سفارشی هستند. موضوع فیلم من کشته شدن تعدادی ایرانی مسلمان است به دست گروهی نااهل و وحشی که تمام دنیا به جنایتکار بودنشان واقف هستند. اما روشنفکرنمایان چنین تبلیغ می کنند که هر کس در این باره حرفی می زند مروج جریان سیاسی خاصی است. کمک های مسئولان به سینما هم ندانم کارانه و اشتباه است. در آمریکا هم «آرگو» می سازند و کارگردانش را به کاخ سفید دعوت می کنند و دولت به سازندگانش جایزه می دهد و مردم آمریکا هم نه فیلم را تحریم می کنند و نه از موفقیت آن ناراضی هستند. اما روشنفکرنمایان در کشور ما به فیلم هایی مثل مزارشریف انگ سفارشی بودن می زنند و حتی منتقدان هم تمایلی ندارند در مورد فیلم ما حرف بزنند. این جفایی است که به خودمان می کنیم. مردم باید یاد بگیرند که گاهی این فیلم ها بازتاب دهنده مساله ای ملی و انسانی هستند. مهم نیست آن که کشته می شود دیپلمات است یا از جناح سیاسی خاصی آمده. عمق فاجعه مهم تر از این بحث های حاشیه ای است. ما انگار دیگر عرق ملی مان را از دست داده و اسیر بی هویتی شده ایم. منتقدان ما پرهیز دارند که درباره چنین فیلم هایی بنویسند و جوی هم درست می شود که مردم از رفتن به تماشای چنین فیلم هایی احساس شرمساری کنند. هیچ کشوری در قبال فاجعه ای از این دست و با این تعداد قربانی بی تفاوت نمی ماند و تمام امکانات و تبلیغات را به کار می گیرد تا مردم را نسبت به آن حساس و آگاه سازد. اما در کشور ما همه چیز برعکس است و تبلیغ منفی می کنند. من منکر این نیستم که فیلمم با هزینه دولتی ساخته شده. این اصلا اتفاق بدی نیست. دولت وظیفه دارد در سینما سرمایه گذاری کند. متاسفانه اما برای شهرداری و حوزه و ارشاد و سایر نهادهایی که بودجه دارند و در سینما سرمایه گذاری می کنند، بازگشت سرمایه و فروش فیلم مهم نیست و این قضیه دارد به سینمای ما آسیب می زند. نهادهای دولتی باید بدانند که فارغ از مساله پول، باید به فیلم اهمیت بدهند و کمک کنند به دیده شدنش. ضمن این که اگر این فیلم ها فروش داشته باشند، توان دولت برای ساخت آثار بعدی هم بیشتر می شود.
منبع: روزنامه سینما