سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۵ اسفند ۱۳۹۱ در ۱۰:۵۲ ق.ظ چاپ مطلب
گفتگو با فرزاد حسنی و کامران تفتی/

اسکار برای من، نخل طلا برای فرزاد

tafti-hasani

کامران تفتی و فرزاد حسنی که این روزها در نمایش «یادداشتی برای سهراب» روی صحنه می‌روند درباره این تجربه صحبت کردند.

کامران تفتی و فرزاد حسنی که این روزها در نمایش «یادداشتی برای سهراب» روی صحنه می‌روند درباره این تجربه صحبت کردند.

سوره سینما- سارا سپاسیان: نمایش «یادداشتی برای سهراب»، به نویسندگی و کارگردانی اصغر خلیلی از ۲۶ بهمن در سالن استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر روی صحنه رفته است و این روزها مخاطبان تئاتر به تماشای اجرای ستاره هایی می‌نشینند که قبلا آنان را در عرصه های دیگری رصد کرده بودند. فرزاد حسنی و کامران تفتی در کنار زری اماد و نگین ابدالی ، بازیگران این نمایش هستند که هر شب ساعت ۱۸:۳۰ اجرا می شود. دهم اسفندماه با بازیگران مرد این نمایش در کافه گالری واقع در طبقه بالای سالن نمایش، گفتگویی داشتیم که حاصل آن را می‌خوانید. فرزاد حسنی با جدیت تمام از انحراف بحث به سمت اجرا و برنامه های تلویزیونی جلوگیری می کرد و همین اتفاق باعث شد حدس های ما برای اینکه اجرای برنامه سال تحویل شبکه سوم را بر عهده داشته باشد، قوت بگیرد. او  کوچکترین توضیحی درباره تصدیق یا تکذیب این مورد نداشت و ما هم اصرار نکردیم. علی الحساب گفت و گوی ما درباره فعالیت های اخیر او پیش روی شماست:

این روزها از اجرا کناره گرفته‌اید و  فقط به بازیگری فکر می کنید؟

فرزاد حسنی: نه اینطور نیست. من هیچ وقت نگفته‌ام بازیگر هستم و مجری نیستم. هم بازی می‌کنم و هم اجرا.

کامران تفتی: بگذارید من اینطور تصحیح کنم. فرزاد جزو مجری هایی است که خاستگاه او بازیگری است. این جمله به معنای تمیز دادن است ، نه ترکیب کردن. مطلق گویی هم نیست. فرزاد کارش را از بازیگری شروع کرده و کاری که الان دارد انجام می دهد، بازی است. در واقع اجرا، زیرمجموعه بازیگری است. دسته بندی تخصصی‌اش را از خودش سوال کن. اما کم داریم بازیگری که بتواند قدرت اجرای فوق العاده ای هم داشته باشد.

تماشاگر ایرانی ذهنش را به کلیشه‌ها عادت می دهد. برای انتقال این باور که صحنه تئاتر، استودیوی تلویزیون نیست و شما در حال بازی هستید و نه اجرا، چه کار کردید؟

فرزاد حسنی: آنچه شما دارید می گویید آفت است و رعایتش باعث بد شدن بازی. به همین دلیل من اصلا به این جمله شما فکر هم نکردم. هر وقت بخواهم فکر کنم، بازی ام خراب می‌شود. اساسا بازیگر باید بازی اش را بکند و این موضوعات ذهنش را درگیر نکند. ما قرار نیست چیزی را خارج از صحنه تئاتر عوض کنیم. برای آن صحنه تعریف و قاعده داریم و همینطور جنس بازی. قرار نیست پیامی را خارج از پیام تئاتر منتقل کنم و بگویم من آنطور که شما فکر می‌کنید، نیستم. فکر کردن به این مسائل نوعی کار ژورنالیستی است و هیچ خاصیتی ندارد و فکر می کنم به کل یک موضوع و ماجرا ضربه می زند.

«یادداشتی برای سهراب» چندمین کار تئاتر شماست؟

فرزاد حسنی: من چند کار تئاتر داشتم که موارد زیادی از آن به اجرا نرسیده و آخرین باری که روی صحنه رفتم برای تئاتر «یلدا» بود به کارگردانی حسین پارسایی و با بازی خانم افسر اسدی و دیدار رزاقی. فکر می کنم مربوط می شود به هشت سال قبل.

با این حساب ممکن است خیلی از مخاطبان ما اطلاعی در مورد آن نداشته باشند.

فرزاد حسنی: خیلی ها که از سنگواره ها اطلاعات دارند به واسطه سن شان نیست، به واسطه مطالعه است.

به هر حال حافظه دیداری قوی تر است.

فرزاد حسنی: من هم وقتی درباره آنتونیونی صحبت می کنم، امکان دارد همه فیلم هایش را ندیده باشم، اما او را می‌شناسم، البته همه کارهایش را دیده ام.

یادم هست قبلا گفته بودید مجری های ما هم روی آنتن بازی می کنند.

فرزاد حسنی: اگر این را در قالب یک گپ دوستانه عنوان کرده بودم پس سندیت ندارد و نیاور توی مصاحبه. به هر حال اتفاقا یکی از فرق های اساسی اجرا با بازیگری این است که اصلا بازیگری نیست. مجری باید در هنگام اجرا زندگی کند و در آنجا خود خود خودش است و این گاهی هم خیلی سخت تر از بازیگری است ، خب حالا برو سراغ کامی.

بازی شما به خاطر روایت دو مقطع سنی از یک کاراکتر سختی زیادی داشت. چطور به طراحی آن رسیدید؟

کامران تفتی :  من یک پرسوناژ را با دو فاصله زمانی بازی می کنم و چون حد فاصل آن سی سال است، نه این را خیلی پدربزرگ می بینیم و نه آن را خیلی نوجوان. کار سختی بود، اما طراحی و نوع نگاه من به این کاراکتر نسبت به نوشته ای که اصغر خلیلی داشت و استراکچری که برای آن تعیین کرده بود، این بود که قبل از هر چیز واقعی باشم و به دور از کلیشه.  می دانستم که این آدم شیزوفرنی دارد و بیمار است و سوای آن، مخاطب دارد این بیمار را در فضای ذهنی یک دختر نویسنده تماشا می کند. کسی که هم عاشق اوست و هم حس انتقام نسبت به او دارد. در هم گنجاندن همه این ها ، به نحوی که به ذهن تماشاگر هم بنشیند، کار سختی بود. باید به قدری واقعی کار می کردیم که آن را بپذیرد. تلاشم را کردم که اگر قرار است ۵۵ ساله باشم، به واقع۵۵ سالگی خودم را بازی کنم و نه ۵۵ سالگی آدمی را که شکمش گنده شده ، صدایش از دست رفته یا بیش از حد فرتوت شده است. اینطور به نقش نگاه کردم که اگر قرار باشد خودم ۵۵ ساله باشم، به چه شکلی خواهم بود؟ متوجه شدم که با قد و قامت خودم و به همین شکل ترکه ای پیر می شوم. البته سعی کردم فشار پدال گازم روی پیری این آدم نباشد و تمرکز روی نقیصه رفتاری او یعنی همان بیماری باشد. حالا آنچه پیش آمده دیگر به مذاق قضاوت تماشاچی. من همه تلاشم را انجام داده ام که واقعی باشم.

هر دوی شما بازی در سینما و تلویزیون و تئاتر را تجربه کرده اید. این سه مدیوم چه تفاوت هایی با هم دارد؟ به نظرم تئاتر به خاطر مقوله نفس به نفس تماشاچی، قشنگ تر است.

کامران تفتی: سلیقه را باید کنار گذاشت، چون بحث تخصصی است. من همیشه گفته ام برای بازیگر، بودن در هر سه مدیوم الزامی است، ضمن اینکه هر کدام از آنها علم تخصصی رفتارشناسی خودش را دارد و همینطور بازیگر-ژانر شناسی خودش و اینها برای هر بازیگری از قوت لایموت خودش هم واجب تر است . اگر در سینما بازی کرد و موفق شد و در تئاتر بازی کرد و موفق نشد، دلیلی برای بازیگر بودن یا نبودنش نیست. بازیگر باید در تمام این مدیوم ها آزمایش شود تا حرفه او را بپذیرد. بعد او می تواند در این پروسه ای که آرام آرام طی می شود، مشخص کند که کدام جایگاه برای هدف او، نوع ارئه و تاثیرگذاری اش و همچنین همه آن چیزهایی که در وجودش به عنوان معیار وجود دارد،  مناسب تر است؟ اینکه تئاتر به عنوان شاخه مادر بازیگری، سخت تر است و نفس به نفس تماشاچی و اینکه تلویزیون در جذب مخاطب عامه  و کسب محبوبیت موفق تر است و اینکه سینما به خاطر خاص بودن، ماندگار تر است، همه اینها جزو حسن های مدیوم است و هیچ برتری خاصی به بازیگر نمی دهد. برتری بازیگر جایی است که در تمام مدیوم ها نفس می کشد و ماندگار است. نه به صرف یکی دو کار معدود. در تئاتر ، نوع بازی بازیگر و تخصص دیدگاهی او به مقوله است که فرق می کند. در تئاتر تکرار نداریم. فضای چیده شده و در عین حال کمک کننده ای مثل عملیات نجات که بر سر صحنه فیلمبرداری هست( مثل سوفله کردن دیالوگ ها یا تکان دادن دست برای انتقال حس و …)  وجود ندارد. در تئاتر همه چیز آنلاین است.

فرزاد حسنی: تفاوت ها مثل تفاوت برخورد شما با آدم های مختلف توی زندگی است. شما اگر طرف مقابل را بشناسید ، برخورد صحیح تری دارید و هر چقدر کمتر بشناسید راه ها و بیراهه های متعددتری را امتحان می کنید. بنا براین من سینما و تلویزیون و تئاتر را مثل سه نفر آدم می بینم که سه رفتار گوناگون را می طلبند. رفتار شما با دو انسان ساکت یا پرگو، مختلف است. همینطور برخورد با یک آدم اندیشمند هم رفتار خودش را می طلبد. من این تعریف را هم نمی پذیرم که می گوید سینما بازی ریز می طلبد و تئاتر بازی درشت و تلویزیون چیزی ما بین آن! به نظر من هر کدام از اینها بازی درست را می طلبد. در تئاتر نمادها کار می کنند و در سینما بر اساس ژانرها ، واقعت ها پشت اثر می ایستند. در تئاتر یک صحنه داریم که پایمان را از یک سمتش به سمت دیگر می گذاریم و می گوییم از جا بلسا به جا بلقا رفتیم. اما این را در سینما نشان می دهیم. همین طور ادبیات ها هم متفاوت است.

پیش می آید که یک عامل بیرونی اجرای شما را تحت الشعاع قرار دهد؟

کامران تفتی: یادم می آید یک روز در شمال ایران در حال اجرای تئاتر بودم که زمین لرزید. هم من به بازی ام ادامه دادم و هم تماشاگران نشستند و  تماشا کردند. به هنگام اجرای «شاهزاده و گدا» در سالن اصلی با بازی خسرو شکیبایی، در شب اول یک گربه روی صحنه آمد. آقای شکیبایی به درستی از آن صحنه استفاده کرد. یک بازیگر حرفه ای تئاتر یک سری نشانه  ها  و نمادها و رفتارشناسی ها دارد که در سینما نیازی به آنها نیست. اگر هم وجود داشته باشد، مینی مالیستی تر است و با پروپاگاند کمتر . همچنین اگزجره بسیار کمتری دارد.

فرق تماشاگر تئاتر با بقیه چیست؟

فرزاد حسنی: امکان دارد کسی که تماشاگر همیشگی تئاتر است، یک توفیرهایی در حوزه معرفتی با دیگران داشته باشد، اما تئاتر متعلق به همه مردم است و این درست نیست که به گونه ای تئاتر کار کنیم که فقط عده ای خاص به تماشای آن بنشینند، هر چند هر تئاتری مشتری خودش را دارد.

اینکه کاراکتر نمایشی شما یک پرسوناژ داستانی در نوشته  کاراکتر نویسنده نمایش (ملیحه) هم بود، در طراحی نقش  تاثیری داشت؟

کامران تفتی: طبیعتا بله. سه بازه زمانی از منصور نیرومند دیده می شود. اول نمایش، خودش است. او بعد از سال ها برگشته . دومین برخورد، برخوردی است که سهراب را به یاد می آورد و هنوز مخاطب نمایش با نویسنده آشنا نیست و بعد از وارد شدن ملیحه و نوشته هایش، ما داستان پیدا می کنیم و رگ و ریشه و همچنین ثبت و ربط. بعد ورود می کنیم به داستانی که در ذهن آن آدم دارد روایت می شود. آن داستان در انتها قطع می شود و  سهراب و ملیحه باقی می مانند و منصور کار خودش را می کند. طبیعتا این تفکیک کردن ها به من اجازه نمی داد که بخواهم یک نگاه شخصی داشته باشم. من طبیعتا من باید تحت تاثیر نگاه سهراب و نوع حرکت و ریتمی که او دارد انتخاب می کند و به من انتقال می دهد، حرکت کنم. این اجرا، اجرای بازیگر محوری است و منوط به فضای ذهنی نویسنده در متن نیست. بلکه منوط است به آن بازی است که فرزاد حسنی انجام می دهد و به من انتقال می دهد. این چیزی است که الان دارد به عنوان شیوه بازیگری در مناطق مختلف جهان اجرا می شود. بازیگر امروز نباید وابستگی چندانی به راکورد یا الف و ب در متن داشته باشد. آن چیزی که از قلب بازیگر در صحنه بر می آید و با توجه به منطقی که از ادبیات نوشتاری نمایشنامه در دست او قرار گرفته است و در یک لحظه خاص اتفاق می افتد، نامش تئاتر است. نوع نگاه فرزاد در اجرای امشب ما و ریتمی که بازی اش دارد، به بازی من هم خط می دهد. بازی من هم باید به همان نسبت تغییر کند و این چیزی است که کار را سخت می کند. مولد حرکتی کاراکتر من ، بازی شب به شب فرزاد است. چنین چیزی باعث می شود اجرا، اجرای واقعی  و گرمی باشد

فرزاد حسنی: اینکه چطور یک کاراکتر نمایشی-داستانی را در بیاوریم، بیشتر به طراحی داستان بر می گردد و نحوه ای که قرار است جلو برود. به عبارت دیگر مقوله ای است که مربوط به نویسنده است، اما متعلق به کارگردانی. من و کامران به این نتیجه رسیدیم که باید بازی مان را انجام بدهیم. کامران در دو بازه زمانی و دو حس متفاوت و من با یک حس ثابت در دو بازه زمانی. ما سعی کردیم آنچه روی صحنه اتفاق می افتد زندگی این دو آدم در دو وقت متفاوت باشد. من در گذشته و احضار شدن امروزم و کامران در آمدنش و گذشته نه چندان دورش.

با این حساب تکلیف دستورات کارگردان چه می شود؟

فرزاد حسنی: این کار کارگردانی شده است. تئاتر یک کار گروهی است و همه روی هم تاثیر می گذارند. از طراح صحنه و گریم گرفته تا سایر عوامل. نباید از موضوعی که کامران مطرح کرد، اینطور برداشت شود که ما هر شب یک چیزی می گوییم. ما احساسات متفاوت و زوایای پنهانی را که هر شب به استخراج یک مورد آن نیاز است، استخراج می کنیم. به عبارت دیگر امکان دارد یک شب روی یک بعد از شخصیت بیشتر تمرکز کنیم که قبلا اینطور نبوده است. یک شب تصمیم می گیرم خستگی شخصیت را بیشتر نشان دهم و جایی دیگر بی خیالی او را.  همین طور پشیمانی. کلا یک شب هایی چنین قرارهایی با هم می گذاریم. اگر کسی اجرای دو شب متوالی ما را تماشا کند به این تفاوت ها پی خواهد برد. دیشب کامران به پشیمانی کاراکترش بها داد و این در نوع برخوردها و شیوه نشستن او و حتی به هنگام مکالمه با سهراب،  بارز بود. امشب این بُعد از نمایشنامه برای او پررنگ بود که می خواست گناه را به گردن پدرش بیندازد. همه اینها در شرایطی است که دیالوگ ها و آدم ها و … تفاوتی نکرده است. همه چیز بستگی به حس ما دارد.

کامران تفتی: اصلا به همین دلیل است که تئاتر ما تئاتر میرایی نیست و هر کسی می تواند آن را چندین بار تماشا کند.

ریتم تند حرف زدن شما ویژگی شخصیتی شماست که به کارتان هم وارد شده. همینطور است؟

فرزاد حسنی: یک جایی قرار است در خواب و خیال بیاییم و برویم و به گونه ای اصوات ما در ذهن منصور تداعی شود که به غش کردن او بینجامد، پس طبیعتا من باید با گفتارم یک فضای صوتی ایجاد کنم که خیلی هم سخت است. این اتفاق فقط در یک جای نمایش می افتد که احتیاج به تسلسل کلمات دارد. ورود هم به خاطر نفس گیر واقع شدن به این حالت است و همچنین اینکه ذهنیت منصور را به هم بریزد. فکر می کنم این یک حسن به حساب می آید که بتوان کلمات را سریع اما واضح به زبان آورد.

کدام ژانر تئاتری بیشتر مورد علاقه شماست؟

فرزاد حسنی: من همه چیز دوست دارم.

کامران تفتی: چرا اینقدر اصرار داری بازیگر را شقه شقه کنی  توی بسته ای جا بدهی؟ بازیگر یعنی یک سکوی آدم پذیری که قرار است تک تک کاراکترها را در تک تک اتمسفرها خلق کند. بعضی وقت ها رئال است، بعضی وقت ها سوررئال است ، بعضی وقت ها ابزورد و بعضی وقت ها کمدی. فرزاد فکر می کنم منظور سوالش فیوریت های تو بود!

فرزاد حسنی: فیوریت من کارهایی است که در آن زندگی از جنس روز جریان داشته باشد، اما همه چیز هم بازی می کنم.

بنابراین ذهن من سمت رئال رفت.

فرزاد حسنی: چون با این بازی های درست،  باید هم برود!

در آینده کارگردانی هم می کنی؟

فرزاد حسنی: نمی دانم. من از یک دقیقه بعد از خودم هم خبر ندارم.

کامران تفتی: من زیادی آرمانگرا و متعصب هستم. متن های حماسی و ایرانی می پسندم.

راستی چرا متن های خارجی نمایش های جذاب تری بیرون می آید؟

فرزاد حسنی: برای من که اینطور نیست!

کامران تفتی: چون سلیقه شما سلیقه تکراری شده است. در ایران گونه های مختلف تئاتری تجربه نشده یا نگذاشته اند که تجربه بشود. ما متن حماسی بسیار فوق العاده ای داریم ، اما چون به گونه های مختلف اجرایی آن را کار نکرده ایم، دیگر برای خودمان هم مسخره شده است. دیگر کسی جرئت نمی کند به سراغ اسفندیاری برود که کت و شلوار به تن کرده است. کسی جرئت نمی کند افراسیاب را سوار پراید کند.

فرزاد حسنی: حالا تو داری می گویی و فردا می روند و اجرا می کنند!

کامران تفتی: شما در بینوایان یک ژان وال ژان داری و یک کشیش در یک تاریخ خاص که اتفاق خاطره انگیزی برایش رخ داده است. با فیلم و تئاتر و تبلیغات به آن توجه می کنیم. چرا به سراغ داشته های خودمان نمی رویم؟ کورش کبیر را باید روی صحنه کار کرد. روی پرده سینما و توی قاب تلویزیون. اما به شیوه خودمان. آنچنان که مال ما باشد و کاملا دست یافتنی. ما خودمان دست به تلاش نمی زنیم و بعد می گوییم خارجی ها خیلی خوبند. مرغ همسایه همیشه هم غاز نیست! شبیه سازی شده است و از چین آمده!!

در این چند هفته که از اجرا می گذرد اتفاق جالب قابل ذکری نیفتاده؟

کامران تفتی: در بازبینی ما وقتی فرزاد وارد صحنه شد، آن چراغ علاء الدینی که در دست داشت شکست و شیشه در دستش فرو رفت. من و زری عماد تصور کردیم رگ دستش رفت!

فرزاد حسنی: فکر کردند جزئی از نمایش است!

کامران تفتی: فرزاد به راحتی تا آخر نمایش بازی کرد.

فرزاد حسنی: بعد از نمایش از ما پرسیدند هر شب قرار است شیشه چراغ بشکنید؟

بعد از این اتفاق، چطور ذهن شما برای ادامه بازی جمع شد؟

کامران تفتی: ری اکشن درست در لحظه وقوع یعنی بازی. در لحظه انجام است که تمرکز و حافظه و بک گراند کاراکتر هم به یاری می آید. فرزاد به خوبی از پس کار بر آمد.

فرزاد حسنی: و اینکه ما هر شب آماده‌ایم. یک شب کامران می افتد توی کارتنی که نباید بیفتد . شب دیگر چای می‌ریزد و … ما داریم روی صحنه زندگی می‌کنیم.

کامران تفتی: این یعنی در اتمسفر بازی بودن. شاید همه آن چیزی باشد که می خواهی بدانی.

سال جدید یا سال های بعد تر چه برنامه‌ای دارید؟

 فرزاد حسنی: این روزها به شدت مسموم سم شیرین تئاترم. تعریف عشق خیانت به آن است. از من نخواه که این احساس را تعریف کنم.

کامران تفتی: از قول من هم بنویس این نخل طلا را می گیرد و من مجسمه اسکار. فرزاد آرتیستی عمل می کند و بازی های گزینشی دارد، من نگاه صنعتی دارم و به هالیوود هم فکر می کنم.


5 thoughts on “اسکار برای من، نخل طلا برای فرزاد”

  1. . می‌گه:

    فرزاد حسنی ماهه خدا حفظش کنه دوستتداریم فرزاد حسنی

  2. فهیمه بحرینی می‌گه:

    مرسی صاراجان
    مصاحبه عالی بود
    یه دونه باشی عزیزم

  3. elahe می‌گه:

    ممنون مصاحبه خوبی بود

  4. رعنا می‌گه:

    سلام من واقعاافتخار میکنم که کشورم ایران این هنرمندان خوب رو داره مرسی ازهمه وآرزوی موفقیت براهمه دارم. آقای حسنی بی نظیری، من تئاترو دیدم وافسوس میخورم کاش هرشب میتونستم بیام ولی نمیشه. هر لحظه دارم اون شب تئاترو که اومدم دوره میکنم: خاطره بازی. واقعا که نمایش خوبی داشتن، مخصوصا اقای حسنی. به نظرم هنرمندواقعی کسی که کارتئاتر کنه بقولی خاک تئاترخورده باشه خدایش سخته /مرسی

  5. مریم می‌گه:

    برای صدا و سیما و رسانه… متاسفم که از داشته های این چنینی خودش نمی تونه استفاده کنه.البته لیاقتشو نداره

Comments are closed.