مشاور فیلمنامه «محمد رسولالله(ص)» گفت: مجیدی به من گفت این سفارش از طرف شخص بزرگی داده شده و من (میرکریمی) در آن برهه درک درستی نداشتم از چرایی اهمیت دوره کودکی پیامبر ص و تازه متوجه شدم آن هدف گذاری چقدر دقیق بوده است.
به گزارش سوره سینما گفت و گو با کامبوزیا پرتوی فیلمنامه نویس و رضا میرکریمی مشاور فیلم نامه فیلم «محمد رسولالله(ص)» به تازگی در سایت این فیلم انتشار یافته که این دو در آن به مختصات شکل گیری فیلم نامه این اثر سینمایی از جنبه های مختلف پرداخته اند.
آقای پرتوی، زمانی که از شما دعوت شد کار بر روی فیلمنامهی فیلم محمد رسولالله(ص) را آغاز کنید، ابتدا درباره چشماندازها، به مخاطب فیلم و هدفگذاریاش فکر کردید؟ یا مستقیم رفتید سراغ قصه؟
کامبوزیا پرتوی: نه، اتفاقاٌ در چند جلسه اولمان همین بحثها بود. حتی قبل از اضافه شدن من به گروه، جلساتی بوده با حضور مرحوم سیفالله داد، آقای میرکریمی و آقای مجیدی و …
میرکریمی: من البته فقط یکی – دو جلسه در آن ابتدا شرکت کردم، در ابتدای شکلگیری طرح و سفارشی که به آقای مجیدی داده شده بود. از این سفارش استقبال کردم و بهنظرم در آن روزگار دوراندیشی خوبی وجود داشت در این سفارش. مجید گفت این سفارش داده شده از طرف بزرگی و من در آن برهه درک درستی نداشتم از اینکه حالا چرا این دوره از زندگی حضرت رسول(ص) …
سفارش از ابتدا متمرکز بر دورهی کودکی بود؟
میرکریمی: بله، کاملاً. و اتفاقاً تأکید بر این بود که این همان دورهای است که نقاط اشتراک زیادی وجود دارد. بین روایتهای مسلمانان. بعداً در طی تولید فیلم، بحرانهای زیادی در منطقه اتفاق افتاد و بعضی اختلافات و ظهور داعش و … که میخواستند این اختلافات داغتر شود. تازه متوجه شدیم آن هدفگذاری چقدر دقیق بوده و چه خوب دیده شده که منطقه آبستن چنین حوادثی است. گاهی به مجید میگفتم فکرش را میکردی کارت زمانی عرضه خواهد شد که دشمنیها انقدر عیان شده و تندروها انقدر عنان قدرت را در دست گرفتهاند؟
خب پس شما از ابتدا میدانستید قرار است دربارهی دورهی کودکی پیامبر(ص) کار کنید. بعد چه شد؟
پرتوی: چند جلسه گفتگو بود با آقای مجیدی، آقای حیدریان، آقای ارگانی و آقای رضا داد. تاریخچهی جلسات قبلی را برایم تعریف کردند و اینکه مسیرمان چیست. یکی از هدفها این بود که نشان دهیم حضرت از کی منصوب شدهاند. خیلی از روایتها و مبنای این هدف انتخاب شد که نشان دهیم حضرت از ابتدا برگزیده بود. تصمیم این بود که نشان دهیم برخلاف تصور مسیحیت و یهودیت که اعتقاد دارند پیامبر دیگری پس از پیامبرشان ظهور نکرده، حضرت محمد(ص) از هنگام تولد برگزیده شده بوده. حتی آن سکانسهای شعبابیطالب هم در ابتدا به همین نیت نوشته شد، نه برای بحث تحریم، آنطور که بعضیها میگویند. بعد از شعبابیطالب میرویم به وقایع سپاه ابرهه و مرغهای ابابیل و بعد از آن هم وقایعی انتخاب شدند که همه در خدمت همین بحث برگزیده بودن پیامبر بودند. امروز در نقدی میخواندم که با توجه به اینکه پیامبر در چهلسالگی مبعوث شده، چطور اینها تأکید میکنند که از ابتدا برگزیده بوده. خب این استراتژی فیلم بود. تصمیمی بود که از ابتدا گرفته شده بود.
روایتهای تاریخی چقدر بهتان کمک میکرد تا به این هدف برسید؟ و چقدر مجبور شدید از وقایع تاریخی فاصله بگیرید و به خیال پناه بیاورید؟
پرتوی: ما تصمیم گرفتیم از روایتهای قرٱن تقلید کنیم. میبینید که در یک سوره بارها ممکن است از قصهای به قصهی دیگر برویم و موضوعات متنوعی مطرح شود، ولی دوباره برمیگردیم به همان هدف و مضمونی که سوره دارد. این تنها راه حلی بود که میتوانستیم داشته باشیم. حتی در سوره یوسف هم که روایت داستانی منظمتری دارد باز میبینیم همهی جزئیات در خدمت حرف اصلی سوره است. بعداً میبینید در تفسیر طبری زلیخا یکجور است، در تفسیر تربت جام یک جور دیگر است. در تفسیر خواجه عبدالله همه چیز جور دیگر است. این نوع روایت که برگرفته از شیوهی روایت قرآن بود خیلی ما را به هدف نزدیک میکرد.
شما در نهایت بین کتابهای مختلف یکی را انتخاب کردید و منبع اصلی قرار دادید یا نه، از همهی کتابها به یک اندازه استفاده کردید؟
پرتوی: قبل از آمدن من یک گروه از روحانیون تحقیقاتی کرده بودند که حجمش هم خیلی زیاد شده بود. اما این تحقیقها فقط تاریخ بود. تاریخ محض. البته بینشان دلنوشتههایی هم دیده میشد که پراکنده از کتابهای مختلف پیدا کرده بودند. این دلنوشتهها مفید بودند ولی به من نمیگفتند روابط اجتماعی در آن دوران چه شکلی بوده. ما باید مفهوم دقیق شرایط اجتماعی آن دوره را میفهمیدیم. مثلاً در نظر بگیرید همیشه ما میگوییم آن دوران، دوران جاهلیت بوده. خب وقتی این تحقیقات را میخوانیم متوجه میشوید مفهوم «جاهلیت» اصلا آن چیزی نبوده که ما امروز فکر میکنیم. بله البته زنده به گور کردن دختران و رباخواری بوده، اما در عین حال اینها تقسیمبندی منظم اجتماعی دارند، پرچم دارند، مسئول اسلحهخانه دارند، هر قبیله مسئول کاری است و نظم مشخصی بر جامعه حاکم است. باید میفهمیدیم «جاهلیت» دقیقاً یعنی چه.
در دورهای از نوشتن فیلمنامه دنبال پیدا کردن یک خط واحد دراماتیک بودید یا از ابتدا به همین ساختار متکی بر سکانسهای مجزا فکر کردید؟
پرتوی: نه، قرار نبود برویم دنبال خط واحد. فقط همین شخصیت ساموئل بود. قرار شد شخصیت ساموئل، وحدتبخش بعضی وقایع باشد. البته ساموئل در نسخههای اولیهی فیلمنامه حضور پررنگتری داشت و شخصیت منفیتری هم بود. در نسخههای بعدی کمی معتدل شد. آدم معنویتر و روحانیتری شد.
الآن در نسخهی نهایی فیلمنامه، میدانید چند درصد از وقایع مبنای تاریخی دارند و چند در صد بر اساس تخیل شکل گرفته؟
پرتوی: تقریباً میشود گفت همهاش مستندات تاریخی دارد. ما فقط سعی کردیم در بعضی روایتها یک خط درام موقت ایجاد کنیم. مثلاً خیلی روایت خواندیم درباره امانتداری. خیلی نقل قولها دیدیم دربارهی امانتداری حضرت. پس باید همهی اینها را جمع میکردیم و برایشان یک خط داستانی پیدا میکردیم.
شما قبلاً هم چنین تجربهای داشتید؟ یعنی چنین سناریویی نوشته بودید که با وفاداری به مستندات تاریخی شکل گرفته باشد؟
پرتوی: بله، یک سریال بود در شبکه دو که آقای لبخنده و خلج و چند نفر دیگر کارگردانی میکردند و بر اساس ادبیات کهن ما نوشته شد. ولی دربارهی این دوره از تاریخ، نه. این شانس من بود که توانستم دربارهی این دوره کار کنم و همیشه دلم میخواست این فرصت پیش بیاید.
جذابترین چیزی که میتوانم از شما دو نفر بشنوم این است که دربارهی گرفتاریها و مشکلات این نوع فیلمسازی صحبت کنید. چون طبعاً این یک نوع فیلمسازی است، اینکه آقای میرکریمی برود یه حبه قند بسازد داستان دیگری است. اساساً دو حوزه جداگانه است. اینطور نیست؟ گرفتاریهای این شکل از فیلمسازی چیست؟
میرکریمی: گرفتاریهایش خیلی زیاد است یکیاش این است که این یک عرصهی نپیموده است. مثلاً تعزیه یک قالب امتحان پس داده است که کاملاً جا افتاده و در آن شبیه تمام معصومین هم حضور دارند و بازی میکنند و مردم هم تحت تأثیر قرار میگیرند، کسی هم اعتراضی نمیکند. در شمایلها، نگارگری و هنرهای تجسمی تمام تصاویر کشیده میشود، خرید و فروش این تابلوها آزاد است و در تمام تکایا و مساجد هم نصب میشود. پس به نظر میرسد این قبیل مشکلات مختص سینماست. انگار سینما هنوز نتوانسته جلب اعتماد کند. نگرانی دربارهاش وجود دارد. مشکل بعدی این است که در مقایسه با تاریخ مسیحیت ما اجازه جسمانیت دادن به انبیاء و اولیاء را نداریم. نه فقط الآن، در طول تاریخ هم این اجازه را نداشتهایم. حالا تصور کنید سینما اصلاً یعنی جسمانیت. ما در سینما در دو بعد تصاویر را روی دیوار پخش میکنیم و لازم است همهی جزئیات تصویر را ببینیم. سومین مسئله این است که تعریف عالمانه از این فرآیند در فقه، بسیار متفاوت است و تعبیرهای مختلفی وجود دارد. مثلاً همین نکته که آقای پرتوی گفت، یعنی اینکه حضرت «برگزیده» بوده و از ابتدا مقدس بوده و بی خطا و معصوم، این یک نگاه است، نگاه دیگری هم وجود دارد در کنار این. وقتی میخواهی فیلم بسازی باید تصمیم بگیری میخواهی به کدام نگاه وفادار باشی. گروه این فیلم، همان نگاه غالب و اکثریت را پذیرفته و به کار گرفتهاند. ولی همین میتواند مورد مخالفت آن گروه دیگری قرار بگیرد که چنین نگاهی ندارد. مشکل دیگری که وجود دارد این است که زبان سینما توسط گروهی از کسانی که خودشان را متولی تبلیغ امور دینی میدانند فهم نشده. اما با همهی این مشکلات، یک اتفاق خوب وجود داشت که ذهنها را آرام میکرد. یک خاطرهی خوب وجود داشت: فیلم مصطفی عقاد. آن فیلم اطمینان خاطر میداد به کسانی که میخواستند سرمایهگذاری کنند و حمایت کنند. وگرنه ساختن فیلمی که تصویر کاراکتر اصلیاش را نشان نمیدهد، صدایش را پخش نمیکند، برای جلب رضایت گروههای مختلف ویژگیهای عادی انسانی کاراکتر را نشان نمیدهد و … خب اینها همهی امکانات شما برای ایجاد یک فضای دراماتیک را از بین میبرد. به اینها اضافه کنید این مشکل را که روایتهایی که از کودکی پیامبر(ص) وجود دارد مثل برکههایی است جدا از هم که کاملاً پراکنده است و بینشان صحراهای خالی وجود دارد. برخلاف بعد از بعثت که خیلی دقیق است و کلی سند و مدرک وجود دارد، دربارهی دوران کودکی روایتهای کوچکی داریم که لازم است جویبارهایی اینها را به هم وصل کند. آیا ظرفیت تحمل بروز حجم زیادی خلاقیت برای وصل کردن اینها به همدیگر در مخاطبان یا سفارشدهندگان چنین آثاری وجود دارد؟ این هم خطرناک است. یک مانع است. یعنی از ترس بروز مشکل بابت اینجور خلاقیتها ناچاریم چنین لحظاتی را که قرار است پناه ببری به تخیل، خیلی کمرنگ ببینی و خب فیلم از این جهت دچار فراز و نشیب در شیوهی روایت میشود.
پرتوی: ما به راحتی میتوانستیم در این فیلم به سبک فیلم مصطفی عقاد قصه تعریف کنیم. میشد این کار را کرد. در کتاب مسیحای آقای گرمارودی بخشی از ماجرا از زبان بلال حبشی روایت میشود. میشد از این شیوه استفاده کرد. اما دیگر خیلی از لحظاتی که میخواستیم نمایش دهیم گم میشد. فیلم یک راوی پیدا میکرد. ما تعداد خیلی اندکی اثر تصویری داریم درباره پیامبر. امیدوارم روزی تعداد این فیلمها آنقدر زیاد شود که هرکس دیدگاه خودش را نمایش دهد دربارهی وقایع آن دوران. بعد از این همه فیلم که دربارهی مسیح ساخته شد دیدیم که ملگیبسون آمد و نسخهی جدیدی ارائه کرد. واتیکان هم موضع گرفت و گفت این فیلم خوبی نیست ولی فیلم پخش شد و تماشاگر خودش را هم داشت. فیلم مصائب مسیح تعریف دیگری داشت از مسیح. امیدوارم روزی برسد که ما هم بتوانیم همه جنبههای وجود پیامبر یا دیگر شخصیتهای مذهبیمان را نمایش دهیم. در این صورت، این شخصیتها جهانگیر میشوند و بیشتر مورد توجه دنیا قرار میگیرند.