بازیگر نقش «ابوطالب» در فیلم «محمد رسولالله(ص)» گفت: بازی در این نقش برایم همچون عبادت بود . تنها کاری که از دستم برمیآمد این بود که آموختهها را کنار بگذارم و فقط از حضرت علی(ع) کمک بگیرم.
سوره سینما – علیاکبر دهبان: مهدی پاکدل بازیگر جوان و بدون حاشیه سینما به یکباره برای نقشی بزرگ در فیلمی بزرگ انتخاب میشود. او ایفاگر نقش «ابوطالب» است. زمانی که با وی گفتوگوی حضوری داشتم متاسفانه عکاس نبود تا لحظههای به وجد آمدن وی را هنگام صحبت درباره فیلم «محمد رسول الله (ص)» ثبت کند.
پاکدل از مجیدی گفت، از احساس غیر مسلمانها پس از دیدن فیلم در کانادا از همکاری با بزرگان سینما همچون استرارو. دلخور هم بود از قضاوتهای به دور از انصاف. به قول خودش شاید باید برخی به جای حضور در سینما بروند در بازار آهن فروشها کار کنند. پیش از اینکه برای این نقش انتخاب شود دندان احساسش برای حضور در حد و اندازه حتی یک پلان در این فیلم تیز شده بود. به قول خودش دلش شکسته بود از دور مراحل انتخاب عوامل این فیلم را نگاه میکرد و انتظار میکشید. روزهایی بود که حال و حوصله خودش را هم نداشت. تلفنش زنگ میخورد به او میگویند بیایید برای تست گریم باورش نمیشود میگوید: «اشتباه گرفتید، من مهدی پاکدل هستم»، اما درست بود پاکدل برای بازی در نقش «ابوطالب» حامی پیامبر انتخاب شده بود. لحظههای وصف ناپذیر مهدی پاکدل در طی دوسال حضورش در این فیلم از همین جا آغاز میشود که بر همین اساس با وی گفتوگویی داشتم که به شرح ذیل آمده است:
_صحبت درباره چنین فیلمی سخت است و سوالهای بسیار زیادی وجود دارد که حتی شاید برخی از آنها تکراری به نظر برسد اما هر بازیگری تعریف خود را از کاری که انجام داده است دارد. ابتدا در مورد خود فیلم و مسئولیتی که بر دوش داشتید حرف بزنید و مجیدی که پرچم دار پذیرفتن چنین مسئولیت بزرگی بود.
تحمل بار چنین مسئولیتی از عهده هر کارگردانی خارج است همین که شما فقط به این فکر کنید که من فیلمی میسازم که بیش از یک میلیارد مخاطب دارد مسئولیت بزرگی راب ر دوش شما خواهد گذاشت و گاهی ترسناک هم به نظر میرسد. در طی مدت که با مجیدی کار میکردم احساس مسئولیت را در نگاهشان هم میدیدم. واقعا پذیرفتن چنین مسئولبتی ترسناک است و شوخی نیست.
*موضوع فیلم «محمد رسول الله (ص)» فرا ملی و بین المللی است
فکر کنید فیلمی ساخته شود که به بخشی یا عدهای توهین کرده باشد چه اتفاقی میافتد. قطعاً کسی دلش نمیخواهد فیلمی با این مختصات بسازد اما به هر حال ممکن است این اتفاق به هزار و یک دلیل بیفتد چقدر مسئولیت آن سنگین است حالا تصور کنید مسئول ساخت فیلمی هستید که اعتقاد و باور بیش از یک میلیارد آدم را بر عهده دارید. موضوع این فیلم فرا ملی و بین المللی است موضوعی است که اعتقاد و باورهای بسیاری را در بر میگیرد. ممکن است در لحظهای چیزی اشتباه شد بازخورد آن بسیار سنگینتر از آن است که بتوان آن را هضم کرد.
*مجیدی دل و جرأت به خرج داد تا «محمد رسول الله (ص)» را ساخت
_ البته با توجه به شرایط تبلیغاتی که نسبت به اسلام و مسلمانها وجود دارد ساخت چنین فیلمی به شدت احساس میشد سیاهنماییها آنقدر زیاد است که تغییر آن کار دشواری است.
درست است. در زمینه اسلام سیاه نماییهای زیادی شده است و نگاه جهان را نیز به اسلام تغییر دادهاند و گاهی آنقدر این سیاهی زیاد است که هر چقدر هم به آن لکههای سفید را بپاشی باز هم زمینه سیاه خواهد بود. تا توانستهاند سیاه نمایی کردهاند. واقعاً مجید مجیدی بسیار دل و جرأت به خرج داد که این فیلم را ساخت. به نظرم واقعاً با کمک خود پیغمبر اسلام این فیلم را ساختند. به خود پیامبر توسل کردند و گفتند که ما میخواهیم صادقانه زندگی شما را بسازیم و من شاهد زحمات مجیدی بودم. البته که تمام عوامل فیلم حتی افراد خارجی که در ساخت این فیلم دخالت داشتند زحمت بسیار زیادی کشیدند.
*فیلم «محمد رسول الله (ص)» قبل از ساخت بزرگ بود
اصولاً ابتدا فیلمی ساخته میشود و بعداً بزرگ میشود اما فیلم سینمایی «محمد رسول الله (ص)» قبل از اینکه ساخته شود بزرگ بود. چنین شرایطی کار را برای همه سخت میکرد مخصوصا برای بازیگران فیلم که مسئولیت سخت و سنگینی را بر عهده داشتند. من نقش فردی را بازی میکردم که ایرانیها عاشق فرزندش حضرت علی (ع) هستند.
زمان حضور در نقش ابوطالب خودم را مجاز به انجام هر کاری نمیدیدم
*زمان بازی در این نقش مجیدی بر چه چیزی تاکید داشت؟
مجید مجیدی بارها در طول فیلمبرداری به بنده گوش زد میکرد و میگفت: «تو داری نقش پدر حضرت علی (ع) را بازی میکنی.» واقعاً برای تک تک افراد مسئولیت سنگینی بود. زمانی که در این فیلم بازی میکردم خودم را مجاز و محق برای انجام برخی کارها و یا رفتارها نمیدانستم نه به این معنی که کار خاص و ویژهای بوده که کنار گذاشتم منظورم کم کاری است به طور مثال اگر زمان فیلمبرداری برخی فیلمها کمی دیرتر سر صحنه حاضر میشدم در این فیلم بزرگ به جزئیترین موارد هم دقت میکردم. مسئله این فیلم برایم فرا متنی بود حتی به خودم این اجازه را نمیدادم خستگیم را سر صحنه بیاورم.
*ایفای نقش «ابوطالب» همانند بازیگری نبود یک عبادت بود/ با دنده شکسته بازی کردم و لذت بردم
در مقطع پیری «ابوطالب» ۹ ساعت گریمم طول میکشید و به شدت پوست تحت تاثیر مواد گریم قرار گرفته بود سکانسهایی که مربوط به زمان پیری «ابوطالب» میشد را زودتر گرفتیم و هنگام فیلمبرداری صحنههایی که مربوط به جوانی این نقش بود اثرات آن کاملاً مشهود است اما اجازه نمیدادم آسیب پوستی که دیده بودم ذرهای در کارم تاثیر بگذارد یا دیده شود. میخواهم بگویم که حضور در این نقش برایم مانند بازیگری نبود بلکه همچون یک عبادت بود حال خوبی بود که دلم نمیخواست تمام شود. بر خلاف برخی پروژهها که دلم میخواهد زود تمام شود. فیلم سینمایی «محمد رسول الله (ص)» جزو آن دسته از آثاری بود که فکر نمیکنم دیگر برایم تکرار شود. دلم نمیخواست آن روزها تمام شود بلکه علاقه داشتم همیشه در هالهای که به دلیل حضور در این فیلم برایم به وجود آمده باشم با اینکه فوقالعاده از لحاظ فیزیکی کار بسیار دشوار و سختی بود. در یک بازه زمانی که مربوط به اوایل فیلم بود از اسب افتادم و دندهام شکست و بسیاری از سکانسهای اسب سواری در عسلویه که ضبط شد با دنده شکسته فیلمبرداری کردیم اما لذت میبردم از کاری که انجام میدادم و اجازه ظهور درد را نمیدادم.
*نیرویی غیر از خواست مجیدی مرا به «ابوطالب» رساند/دل شکسته و از دور به «محمد رسول الله (ص)» نگاه میکردم
_از حضورتان در این نقش و مسیری که به «ابوطالب» رسیدی بگویید؟
واقعاً این من نبودم که این نقش را انتخاب کردم بلکه انتخاب شدم. انتخاب نه از سوی مجیدی و یا هر فرد دیگری باز هم اشاره میکنم به انرژی چیزی فرامتنی که حضورم را در «محمد رسول الله (ص)» رقم زد. از دوسال قبل در جریان تولید این فیلم سینمایی بودم. فکر میکنم تا به این لحظه ۸ بار فیلم را دیدم. و این دیالوگ در فیلم برایم بسیار پر معنا است در بخشی از فیلم دیالوگی داریم به این شکل که «خدا را کجا مییابید؟ در دلهای شکسته». من خیلی دلم شکسته بود. احساس میکردم به آنچه که حقم بوده در سینما دست پیدا نکردهام. واقعاً سالها تلاش کردم و زحمت کشیدم و دلم میخواست در سینما با کارگردان بزرگی کار کنم بدون تعارف این اتفاق برایم نیافتاده بود و علاقه آرزو داشتم در یک فیلم ماندگاری حضور داشته باشم.
در تنهایی خودم میگفتم:«نگاه کن این فیلم هم در حال ساخته شدن است عوامل فوق العاده حرفهای دارد و… آنها حتی به من فکر هم نمیکنند. خدایا چه کار باید کنم؟! به چه کسی بگویم که دلم میخواهد یک پلان در این فیلم حضور داشته باشم؟! مگر چه میشود؟!» با خودم کلنجار میرفتم و خود را مجاب میکردم که بالاخره یک روز هم قسمت من فیلمی ماندگار خواهد شد. متوجه شدم که عوامل فیلم انتخاب شدهاند و یک ماه دیگر فیلمبرداری آغاز میشود. با خودم گفتم «این هم قسمت ما! حتی یک نفر برای سیاهی لشکر هم به من زنگ نزدند!» دو الی سه ماه هم از ازدواجم میگذشت. چند پروژه سینمایی هم پیشنهاد شده بود و هیچ کدام را نپذیرفته بودم.
آنقدر حالم گرفته شده بود که میگفتم چرا باید چنین نقشهایی پیشنهاد شود. صاف و ساده بگویم احساس عجیبی داشتم با خودم هم دیگر حال نمیکردم؛ شرایطی که داشتم برایم کسالت بار بود. تا اینکه یکی از دوستانم هم با من تماس گرفت و خواست در فیلم کوتاهی بازی کنم و من هم پذیرفتم اتفاقاً در همان روز با چند تا از عوامل فیلم و مخصوصاً فیلمبردار در مورد پروژه «محمد رسول الله (ص)» صحبت کردیم و گفتیم خوش به حال افرادی که قرار است در این فیلم همکاری کنند. همان روز محسن قرایی با من تماس گرفته بود و من جواب نداده بودم و بعد اسام اس داده بود که من محسن قرایی دستیار مجیدی هستم لطفاً با من تماس بگیرید.
_ بعد از این همه بحث در مورد فیلم و آرزوی حضور در آن به ذهنت نرسید که برای بازی با تو تماس گرفتهاند؟
اصلاً به هیچ عنوان چنین فکری به ذهنم نرسید با خودم گفتم احتمالاً شماره فردی را میخواهند. تماس گرفتم با محسن قرایی او هم گفت:«فردا فرصت داری ۱۰ صبح برای تست گریم بیایید؟! باور کنید فکر کردم اشتباهی گرفته است! دوباره خودم را معرفی کردم و گفتم من مهدی پاکدل هستم. برای چه بیایم؟ او گفت: «ماجرای فیلم پیامبر کمی متفاوت با سایر کارها است افراد ابتدا تست گریم میدهند اگر پذیرفته شد بعد فیلمنامه داده میشود.» به سرعت گفتم بله حتماً. فقط پرسیدم برای نقش خواستی در نظر دارید؟ او گفت: بله برای نقش اصلی فیلم کاراکتر «ابوطالب». وای خدای من! باورتان نمیشود با چه حس و حالی تا منزل رفتم. به همسرم گفتم: برای این فیلم با من تماس گرفتند. او گفت: خیلی عالیه برای اینکه همیشه آرزویش را داشتی اما چرا آنقدر مضطربی؟! گفتم: برای اینکه اگر بروم و انتخاب نشوم حالم بسیار بیشتر بد میشود. همسرم تنها گفت: «امیدت به خدا باشه انشاالله درست میشه.»
*مجیدی بعد از دیدن تست گریمم گفت:«خودشه»/ «محمد رسول الله (ص)» شعری است به زبان سینما
برای تست گریم رفتم بعد از اتمام گریم لباس هم پوشیدم مجید مجیدی و میرباقری داخل شدند. برای اولین بار بود که مجید مجیدی را میدیدم. نمیدانم جواب سلام من را هم داد یا نه چون به شدت داشت من را برانداز میکرد زیر لب هم حرف میزد و رو به میرباقری گفت: خودشه نه؟ میرباقری هم گفت: اره خوبه خودشه. این لحظه برای من لحظه درخشان و به یادماندنی در زندگیام است. همیشه فکر میکنم این لحظه بزرگ از جایی دیگر برایم رقم خورد احساسم این است که صاحب اصلی پروژه و کائنات چنین شرایطی را فراهم کردند. از آن به بعد نزدیک به دو سال تمام فکر و ذکرم این پروژه بود. این فیلم یک اثر سینمایی نیست بلکه یک شعر است که به زبان سینما سروده شده است کار ما هم بازیگری در این فیلم نبود به نوعی عبادت بود.
*به مجیدی گفتم بیشتر توضیح ندهید میترسم
قبل از شروع فیلمبرداری مجیدی در مورد بسیاری از موارد مانند اتفاقاتی که ممکن است بیافتد بازخوردهایی که از گروههای مختلف دریافت میکنیم و همچنین مسئولیت سنگینی که بر دوش داریم با من حرف زد تا جایی که خودم گفتم: «آقای مجیدی بیشتر از این دیگر نگویید من میترسم من هر آنچه که در وجودم دارم را در اختیار پروژه خواهم گذاشت. هم انرژیاش را دارم و انگیزه کافی و حاضرم با تمام وجود کار کنم تا این نقش قابل باور بشود» کاری نداشتم که اطرافیان چه میگفتند. کما اینکه بودند افرادی که با مجیدی تماس گرفتند و گفتند فلانی مناسب این نقش نیست، تو باید یک چهره سینماییتر بیاوری، این بازیگر مگر کدام نقش ویژهای را بازی کرده است اما واقعاً با و. جود تمام این اتفاقها گویا نیروی قوی تری این ماجرا را هدایت میکرد. نه من بلکه تمام افرادی که در این پروژه سینمایی حضور داشتند ماجرایی این چنینی برایشان اتفاق افتاده بود.
*شهاب حسینی گفت:مهدی قوی باش تو بهترین انتخاب بودی
این نکته را تا به حال در هیچ گفتوگویی نگفتهام زمانی که عکس بنده را به روی مجله زدند و به نوعی از چهره «ابوطالب» رونمایی کردند تنهای فردی که با من تماس گرفت و تبریک گفت شهاب حسینی بود و گفت: » به نظرم تو بهترین انتخاب برای این نقش بودی. مهدی قوی باش من مطمئنم که تو موفق میشوی و از عهده این کار بر میایی». این برخورد شهاب حسینی برای بسیار انرژی بخش بود و کیف کردم که یک همکار آنقدر منش و فروتنی دارد که تماس میگیرد و تبریک میگوید. همیشه دنبال این هستم که به نوعی این کار را جبران کنم. واقعاً فکر نمیکنم شهاب عزیز با توجه به جایگاهی که دارد نیازی به انرژی من داشته باشد. شهاب در آن لحظه حساس با من تماس گرفت لحظهای که با توجه به اتفاقها و حرف و حدیثها احساس میکردم تنها هستم. نمیخواهم حس بدی از صحبتهایم منتقل شود و یا به گونهای دیگری که منظورم نیست برداشت شود اما رفتارها طوری بود که بیشتر بیتفاوتی میدیدم و انگار که چنین نقش مهمی در چنین فیلمی به من پیشنهاد نشده است. این رفتارها در طول فیلمبرداری نیز ادامه داشت.
در هنگام فیلمبرداری زمانی که سر تمرین تئاتر حاضر میشدم برخی میپرسیدند: «راست است که استرارو در فیلمبرداری حضور ندارد؟! شنیدیم نیامده است؟!» من هم میگفتم «والله همین الان از مقابل دوربین وی به اینجا آمدم.» غالباً فضای منفی و هیاهو از سمت افرادی به وجود آمد که در ابتدا فیلم را ندیده بودند و حق این بود که وارد قضاوت نمیشدند.
کار هنری در هر جایگاهی که قرار بگیرد نقد به آن وارد است اما چون مثلاً فلان منتقد فیلم را دوست نداشته یا ادبیاتی خارج از نقد فیلم را به باد انتقاد گرفته باید عدهای به دنبال او بروند این به معنی ذهن فروشی نیست؟!
برخی از فیلمنامه ایراد میگیرند و یا وارد نقد محتوا میشوند این در فردی قابل پذیرش است که به اندازه فیلمنامه نویش مطالعات لازم در این زمینه را داشته باشد اما متاسفانه شاهد بودیم افرادی وارد نقد محتوایی فیلم میشوند که آنچه از اسلام و پیامبر اکرم (ص) میدانند براساس شنیدهها است.
*با رفتارهای نادرست ساحت کلی سینما را خدشه دار نکنیم
_کمی از اولین اکران فیلم در فجر بگو و بازخوردهایی که برای اولین بار دریافت کردی.
بازخوردها متفاوت بود عدهای فیلم را دوست داشتند و برخی هم دوست نداشتند که ایرادی ندارد اما نوع برخورد و نقد بسیار مهم است اگر بخواهم مقایسهای داشته باشم با اولین اکرانی که از فیلم در جشنواره مونترال کانادا بود باید بگویم در آنجا برخوردهای صادقانه تری دیدیم. مخاطبین آنجا به نظرم به دلیل برخورد صادقانه بیشتر هم از فیلم لذت بردند. فراموش نباید کنیم این فیلم توسط ایرانیها و در سینمای ایران ساخته شده است به نظرم با رفتارهای نادرست نباید ساحت کلی سینما را خدشه دار کنیم.
*هیچ کس برای این فیلم کیسه ندوخته بود
نحوه فیلم دیدن برخی که خود را در جایگاه نقد هم قرار میدهند، به نظرم این افراد نیامدهاند فیلم ببینند باید به این افراد گفت: «تو نیامدی فیلم ببینی تو برو خوار و بار بفروش برو در بازار آهن کار کن تو چرا در سینما هستی؟! (منظور از این مثالها بدین معنی است که افراد این چنینی برای سینما مناسب نیستند و به اشتباه در جای منتقد قرار گرفتهاند)» به خصوص که این فیلم را باید با دل دید. هیچ کس برای این فیلم کیسه ندوخته بود. هیچ کدام از افراد برای پول وارد این پروژه نشدند. دوستان بازیگر را میدانم که بسیاریشان یک سوم مبلغی را که در سایر پروژهها دریافت میکردند گرفتند. ماجرای مالی برای افراد حاضر در این فیلم در اولیتهای بسیار پایین تری بود.
عدهای برای نقد فیلم فقط وارد حساب و کتاب میشوند. همین دکوری که برای مکه و مدینه ساخته شد ارزش افزودهاش به اندازه هزینهای است که شده اما زاویه نگاه طوری نیست که از آن حمایت شود. امکاناتی که وارد سینما شد در نظر گرفته نمیشود. برخوردهایی بچهگانه شاهد بودیم که به نظرم جواب دادن به آن هم اهمیتی ندارد.
*برخورد برخی با فیلم و عواملش مهربانانه نبود
_البته این نوع نگاه در زمانی که زنده یاد علی حاتمی هم زمانی که شهرک سینمایی را می ساختند وجود داشت با نگاهی به روزنامه هایی که در آن زمان وی را نقد می کردند و افرادی که انتقاد های ناروایی داشتند می توان متوجه شد که این نوع نگاه یک اپیدمی بین برخی از افراد است.
درست است سال های سال است که از شهرک غزالی استفاده میکنیم و اگر آنجا نبود چه آثاری که واقعاً در سینما ساخته نمی شود! گویا فقط می خواستند زنده یاد حاتمی را دق بدهند. البته متاسفانه به نظرم شرایط کلی اجتماع به سمتی رفته است که رعایت اخلاق در حاشیه قرار گرفته است. فرهنگ و هنر یکی از کارهایش این است که به اخلاقیات در جامعه تاکید داشته باشد. اگر قرار باشد در درون خودمان که متولیان فرهنگ هستیم این موضوع کمرنگ جلوه کند چگونه می توانیم برای مخاطب در این زمینه تولید داشته باشیم. اما برخورد با این فیلم مهربانانه نیست متاسفانه برخی از برخورد ها از سر تنگ نظری و بخل می آید. ما ایمان داریم که کار بزرگی کردیم و خداروشکر می کنیم.
*برای بازی نقش «ابوطالب» از پسرش مدد گرفتم
_در چنین فیلمی و نقشی به این مهمی قطعا اولین پلانی که از شما فیلمبرداری میشود بسیار ویژه باید باشد. در مورد آن پلان و احساسی که میتوانم حدس بزنم چقدر عجیب و غریب است حرف بزنید.
برای بازیگر تا مقابل دوربین نرفته است هیچ چیزی ثابت شده نیست برای نقش هزار و یک ایده پیدا می کنیم اما وقتی در مقابل دوربین یا به روی صحنه ثبت میشود دیگر نقش زندگیاش آغاز میشود. صحنهای که وارد کعبه میشوم و عبدالمطلب میگویم که شترها را گرفتهاند اولین پلانی است که گرفته شده است. خیلی استرس داشتم. حس عجیب و غریبی بود خوشحال بودم از تولد نقش بزرگ و مهمی که بر عهده داشتم.از طرفی نگران بودم و با خود میگفتم «خدایا نسبت به بخشی که بر عهده دارم غفلت نکنم، اشتباهی نکنم» فقط قبل از این که مجیدی حرکت بدهد.
تنها کاری که از دستم بر می آمد این بود که تمام آموخته و ها را کنار بگذارم و فقط از خود حضرت علی (ع) کمک بگیرم. عادتی دارم که به جای خداحافظ می گویم یاعلی این رفتار از کودکی همراه من بوده است. در آن لحظه هم در دلم به حضرت علی (ع) گفتم «یاعلی فقط از خودت کمک می خواهم و مدد می گیرم. الان دیگه آبروی من آبروی شما هم است. قرار است نقش پدرتان را بازی کنم. خودت در این مسیر کمکم کن.» با این صحبت ها انرژی و نیروی ویژه ای گرفتم. بعد از فیلمبرداری اولین صحنه تا شب در راه خانه روی پاهایم بند نبودم دوست داشتم برسم به خانه به همسرم و اهالی خانه بگویم بالاخره شد بالاخره اولین پلان را ضبط کردیم. خیلی حس عجیب و غریب و دوست داشتنی بود.
_به هر حال در این پروژه سینمایی زمانی که مجیدی کارگردان است و فیلمنامه آن به گونه ای است که نمی توان در آن دخل و تصرف کرد از طرفی استرارو فیلمبردار، بازیگر موظف است آنچه را که کارگردان می خواهد و در فیلمنامه ذکر شده انجام دهد و خودش را به تصویری که کارگردان در ذهن دارد نزدیک کند آن هم کارگردانی چون مجیدی که خصوصیات خاص خود را دارد در چنین شرایطی ممکن است سهم بازیگر از خلق کردن و خلاقیت تحت شعاع قرار بگیرد راضی کردن تمام این جوانب کاری سخت و دشوار است تو باید خودت را هم راضی می کردی سهم مهدی پاکدل از خلق «ابوطالب» چیست؟
نقشهایی است که در دوران معاصر وجود داشته و عکسهایی از آنها و یا احتمالاً فیلم هایی وجود دارد که بازیگر می تواند به آنها رجوع کند و اطلاعات فراوانی را بدست آورد و به نمایش بگذارد. یک هنر پیشه خلاق می تواند با خلاقیت بازی در چنین نقش هایی با موفقیت ظاهر شود.
_همانند زنده یاد خسرو شکیبایی در نقش «مدرس».
درست است و چقدر هم درخشان بود بازی کردن. اما نقش هایی وجود دارد که تنها نام اسطوره ای از آنها برای مان به جا مانده است و هیچ اطلاعات دقیقی از نوع رفتار آنها وجود ندارد به خصوص «ابوطالب» در تاریخ بسیار مظلوم قرار گرفته است. نظریات مختلفی در رابطه با آن وجود دارد. بسیاری از متون تاریخی در این رابطه را مطالعه کردم. جلسات زیادی داشتیم در دورخوانیهایمان و همچنین با مجیدی نیز بسیار صحبت کردیم نظرات مان را میدادیم. تا به یک جمع بندی برسیم.
*مجیدی سختگیر نیست کمال طلب است
نمیتوان گفت که مجید مجیدی فرد سختگیری است او فرد کمال طلبی است تا آن چیزی که تصورش است را نبیند کنار نمی کشد او در زمان کار با خودش هم شوخی ندارد. یک هدفی دارد و تا به آن نرسد کار را رها نمی کند. این رفتار و پی گیری و ریز بینی او خیال من را نیز راحت می کرد. خوشبختانه فکر می کنم «ابوطالب» باور پذیر است. تلاش کردم خصلت حامی بودن وی احساس شود که با توجه به بازخوردها فکر میکنم این نکته رعایت شده است.
*استرارو تنها یک فیلمبردار نبود، فیلسوف هم بود
_کمی از کار با استرارو بگویید.
او فرد ویژه با اخلاقیات خاص خودش بود. از همان روز اول تمام عوامل را می شناخت من را با اسم کوچکم می شناخت و صدا می کرد. فیلمنامه را موشکافانه بررسی کرده بود. انرژی بسیار زیادی داشت. بعد از گرفتن یک پلان از نگاه او متوجه می شدم که یک پلان خوب شده است یا نه این در حالی است که ما با زبان فارسی دیالوگ ها را ادا می کردیم. با مجیدی بسیار اتفاق نظر داشتند. هیچ فردی بدون جهت مطرح نمی شود استرارو تنها یک فیلمبردار نبود به نظرم او فیلسوفی بود که به زندگی و کائنات نگاه زیبایی داشت. سعی می کرد تعادل هستی را حفظ کند. خوشبختانه در این پروژه با هنرمندان بزرگی کار کنم که خاضع بودند.
*بازی در بخش هایی از این فیلم جزو ساعتهای عمرم محسوب نمیشود/ به دنبال فرافکنی نیستم احساسم را بیان میکنم
_ در چنین فیلمی کدام پلان برایت بسیار ویژه است؟
صحنه ای که پشت در خانه پیامبر مینشینم تا نماز پیامبر تمام شود. لحظه عجیب غریبی بود به نظرم آن لحظه جزو ساعتهای عمرم حساب نمیشود. شاید این نوع حرف زدن دیگر دلنشین نباشد اما خدای من شاهده مواردی که ذکر کردم و چیزی که گفتم تنها احساسهایی است که در من به وجود آمده و اصلاً به دنبال فرافکنی و یا حرف خاص نیستم.
*بازی محسن تنابنده در فیلم «محمد رسول الله (ص)» یک کلاس بازیگری بود
میخواهم در مورد افرادی صحبت کنم که شاید کمی کارشان دور از چشم مانده به خصوص محسن تنابنده. او کارش در این فیلم بسیار سخت بود و بسیار عالی بازی کرد و واقعاً بازی او در فیلم یک کلاس بازیگری است. کمتر کسی در دنیا به زبان عبری صحبت میکند محسن تنابنده از معلم زبان عبری هم بهتر صحبت میکرد. او برای خلق این نقش بسیار زحمت کشید. محسن تنابنده با جسارت تمام این نقش را برای بازی پذیرفت. هر بار که فیلم را میبینم با خود میگویم «آفرین محسن تو چقدر کار سختی را انجام دادی» البته بازیگران دیگری هم بودند مانند علیرضا شجاع نوری،مینا ساداتی،رعنا آزادیور، ساره بیات، نسرین نصرتی، پانتهآ مهدینیا، آرش فلاحت پیشه، داریوش فرهنگ و…. مثلاً در مورد آرش فلاحت پیشه واقعاً کسی فکر نمیکرد او بازیگر تئاتر و ایرانی باشد. بسیار باور پذیر بود.
*همدلی بین بازیگران فیلم «محمد رسول الله (ص)» موج میزد
تیم بازیگری بسیار خوب بود و این به نظرم اتفاق عجیبی است. یکبار صدای کسی بلند نشد برای این که ابراز ناراحتی کند. از ملیت ها و قومیتهای مختلف برای ساخت این فیلم گنار هم جمع شده بودند و در طول این چند سال کوچکترین مشکلی پیش نیامد همدلی عجیبی وجود داشت. واقعاً هر کدام از بازیگر ها که در مقابل دوربین قرار میگرفت بقیه به او انرژی می دادند تا بهترین لحظه در خلق نقشش اتفاق بیفتد.
*واکنشها در مونترال خارقالعاده بود
_کمی از اکران فیلم در مونترال بگویید و این که بازخورد ها در اولین نمایش فیلم در خارج از ایران چگونه بود؟
نمیتوانم بگویم که بازخورد ها فوقالعاده بود بلکه باید کلمه بهتری را پیدا کنم واقعاً با واکنش های خارقالعاده ای روبرو شدیم. اصولاً قبل از جشنواره فیلم افتتاحیه را اکران می کنند و جشنواره رسماً شروع به کار میکند و همیشه یک نمایش هم برای چنین فیلمی در نظر میگیرند. اما فیلم سینمایی «محمد رسول الله (ص)» ۵ بار به نمایش در آمد. رییس جشنواره نیز تعجب کرده بود. برخی از مخاطبین از اقصی نقاط دنیا برای دیدن فیلم به آنجا آمده بودند. مخاطبینی که ایرانی هم نبودند. به نظرم مجیدی درست گفت که چون این فیلم در مورد فطرت و ذات آدم ها است خیلی از افراد را به خودش جذب می کند و این مهم نیست که چه دینی دارند همه آدم ها جذب مهربانی میشوند. همه مخاطبین از دیدن فیلم لذت می بردند. بعد از هر نمایش تا چند ساعت به سوال های مخاطبینی که مسلمان هم نبودند جواب می دادیم. آنها می گفتند: «منظورتان چیست؟! یعنی پیامبر شما این گونه بوده؟! پیامبر اسلام چنین رفتاری داشته است؟!». قطعاً این افراد نگرش شان به اسلام تغییر می کند. آن ها فکر می کنند که مسلمان ها یک تاریخ تولد دارند و یک تاریخ انفجار و با خود این احتمال را می دهند که هر کسی که مسلمان است قطعاً خودش را منفجر می کند و یا تروریست است. این جا است که باید به و جود اهمیت این فیلم پی برد.
این فیلم هم دست آوردهای حرفهای برایم داشت و هم به لحاظ روحی مواردی را در من متولد کرد که همواره همراهم است. در طول مدت کارم با عوامل حرفه ای سینما متوجه اهمیت نظم شدم و تاثیر آن بر روند یک اثر سینمایی. هر بازیگری در طول کار حرفهایاش علاقه دارد که در فیلمی بازی کند که ماندگار باشد و بتواند برایش یک اثر ویژه محسوب شود. برای هر بازیگری چنین فیلمی وجود دارد مثلاً برای مرحوم خسرو شکیبایی قطعاً بازی در نقش حمید هامون بوده است و یا عزت الله انتظامی بازی در فیلم سینمایی «گاو» و… چنین شرایط برای من در فیلم «محمد رسول الله (ص)» به وجود آمد. فکر نمی کنم در کارنامه کاری ام بعد از این اتفاق دیگری مانند آن بیفتد. بعد از این فیلم احساس رهاتری دارم و آن اتفاقی که در سینما دنبالش بودم برایم به دلیل حضور در این فیلم و نقش مهم رقم خورد.
منبع : خبرگزاری فارس