سوره سینما – دانش اقباشاوی کارگردان جوان فیلم «تاج محل» که این روزها در حال اکران است، در روزی که میهمان «سوره سینما» بود از دغدغه های سینمایی اش برای ارائه تصویری از یک نسل انقلابی سخن گفت که در مواجهه با خطر بی تفاوتی تدریجی قرار دارد. مشروح مصاحبه با کارگردان فیلم «تاج محل» در ادامه از نظرتان می گذرد.
از تجربه رستاخیز خیلی راضی هستم و مایه افتخارم است
شما یکی از دستیار کارگردانهای باسابقه سینمای ما هستید… دستیار و برنامه ریز فیلمهایی چون رستاخیز و به رنگ ارغوان و …. احتمالا قبل از تاج محل هم امکان ساخت فیلم و ورود به کارگردانی فیلم بلند برای شما مهیا بوده درسته؟ چرا اینقدر صبر کردید تا با فیلمی مثل «تاج محل» آغاز کنید میخواستید اولین فیلمتان چه ویژگی داشته باشد؟
ساختن فیلم سینمایی از سال ۸۱ در ذهنم بود. آنزمان شرایط برای فیلمسازی مهیاتر بود. بچه ها فیلمهای مستقل را با سی، چهل میلیون تومان می ساختند. اما آنزمان مکانیزم مشخصی برای ورود فیلم اولیها وجود نداشت. ضمن اینکه خودم هم دوست داشتم بیشتر یاد بگیرم و در کنار بزرگان تلمذ کنم و به تدریج رشد کنم و هم در فیلمسازی و هم به لحاظ شخصیتی به پختگی بیشتری برسم. ضمن اینکه آنزمان شرایط کار در پشت صحنه فیلم دوئل مهیا شده بود و همچنین همکاری با ابراهیم حاتمی کیا در فیلم به رنگ ارغوان و نیز کار با رسول صدر عاملی و همه اینها باعث می شد تا تلاش کنم بیشتر یاد بگیرم.
بالاخره اواخر سال ۸۶ تماس گرفتند برای دستار اولی فیلم رستاخیز و فکر می کردم که پروژه بزرگ و زمان بری باشد اما فکر نمی کردم ساخت آن اینهمه زمان ببرد. چهار سال درگیر این پروژه بودم که به نظرم برایم هم دنیا داشت هم آخرت. از تجربه رستاخیز خیلی راضی هستم و مایه فخر من است. تجربه خیلی عظیمی بود و اندوخته های زیادی برایم به ارمغان آورد.
به سینمای ضدقصه اعتقادی ندارم
به عنوان اولین فیلم بلند قصد داشتید یک اثر با مخاطب خاصِ هنر و تجربه ای بسازید یا به ساخت یک اثر که بتواند مخاطب عام را با خود همراه کند فکر می کردید؟ اگر به فکر مخاطب عام بودید پس چرا عمده لوازم و ملزومات این سینما را رعایت نکردید؟ چرا از بازیگران شناخته شده و ستاره استفاده نکردید؟ چرا ریتم داستان قدری کند است؟
طرفدار سینمای قصه گو و مخاطب پسند هستم. انتخاب و جنس قصه و روایت هم نشان از همین دارد. قصه ای روان که ویژگیهای جذب مخاطب عام را دارد. لوکیشن کار ما هم قرار بود تهران باشد. تنها عنصری که باعث شد تاج محل به رغم توافقاتی که شده بود مهجور بماند نبود بازیگران حرفه ای و چهره در فیلم است. من به عنوان یک دستیار کارگردان حرفه ای اعتقاد داشتم که حضور بازیگران حرفه ای ضروری است. به نظرم اینکه فیلم در آبادان فیلمبرداری شد به کیفیت اثر افزود و این پیشنهاد رضا میرکریمی بود و برای این از او ممنونم. اما درباره بازیگران ما هم بودجه کمی داشتیم و هم بازیگر در این سن و سال نقش اول که بتواند لهجه آبادانی را خوب صحبت کند نداشتیم. در این رابطه تلاشهایی هم صورت دادیم اما در نهایت به این جمع بندی رسیدیم که از نابازیگران بومی استفاده کنیم. به نظرم با همین ابزار نابازیگران و یک قصه خود توانستیم روایتی روان و قابل قبول ارائه بدهیم.
اینکه فیلم در هنر و تجربه اکران می شود دو دلیل دارد. یکی کم کاری صاحب اثر و یکی هم به نظرم همان نبودن بازیگر چهره تا بتواند فروش فیلم را تضمین کند. البته به نظرم فیلم می توانست روایت بهتری داشته باشد. همین حالا هم فیلم از روایت استانداردی برخوردار است اما می توانست بهتر و عامه پسندتر هم باشد. ضمن اینکه خودم اصلا به سینمای ضد قصه اعتقاد ندارم چون معتقدم تماشاگر عام را از سینما فراری می دهد.
منتقد جدی سینمای ناامید و پوچ گرایی هستم که توسط برخی ارائه می شود
شما در یکی از نشست های سینمای اجتماعی که چند ماه قبل در حوزه هنری برگزار شد خیلی علیه سینمای هالیوود صحبت کردید. آیا شما با سینمای قهرمانپرور آمریکایی مخالفید؟
اتفاقا آنجا از سینمای اصیل و ناب امریکا حمایت کردم. از جان فورد و هیچکاک نام بردم. حتی به نظرم در سینمای مدرن تر امریکا کارگردانانی مثل اسکورسیزی آثار قابل اعتنایی می سازند. انتقاد من به هژمونی رسانه ای هالیوود و اثرگذاری فرهنگی مخربی که این سیستم بر کل جهان گسترده بود. در واقع من به محتوایی که در آثار هالیوودی ارائه می شود نقد جدی دارم. به نظرم بخش عمده ای از این سینما ناپاکیزه است و اثر مخرب دارد. برای مثال اسپیلبرگ در فیلم لینکلن، او را مانند جرج بوش به تصویر کشیده و جنگ طلبی را توجیه می کند. بحث من بحث ساختار و تکنیک نبود. من اتفاقا فیلم نیاز را مثال زدم آیا این فیلم قهرمان محور نیست. اتفاقا قهرمان آن از کهن الگوهای ما گرفته شده. منتقد جدی سینمای بی عار بی دغدغه ناامید و پوچ گرایی که توسط برخی ارائه می شود هم هستم. سینمایی که حال تماشاگر را بد می کند.
اسم فیلم نیاز آمد، هم از فرم و محتوای تاج محل و هم از حرفهای خودت برمی آید که سینمای ایدهال شما فیلمهایی از جنس نیاز داودنژاد و فیلمهایی از این دست باشد. این حتی از در استفاده از خویشاوندان در نقش اصلی تاج محل هم نمود دارد.
نه شخصیت حسین آقا واقعا خیلی نزدیک به شخصیت پدر خودم بود. پدر من در آبادان آدم شناخته شده ای است. از نسل انقلاب است و مجادله ها درگیریهای ذهنی از جنس فیلم تاج محل را با او داشته ام. در به کارگیری برخی از خویشاوندانم در فیلم اصلا به یاد علیرضا داوود نژاد نبودم. البته همیشه زیبایی فیلم نیاز ملکه ذهنم بوده است و جالب است که دست تقدیر اینگونه رقم خورد که تاج محل با فیلم داوود نژاد در یک روز و در سانس پشت سر هم در برج میلاد به نمایش درآمد و تیتر زدند روز نمایش فیلمهای داوودنژاد و اقباشاوی و خانواده هایشان. مهم این بود که فیلم تاج محل را با هر امکاناتی که در دسترس دارم به سرانجام برسانم.
در بازی گرفتن از نابازیگرها زیاد به مشکل نخوردید؟
خیلی تمرین کردیم برای بازیها و واقعا از بازیها راضی هستم.
به نئورئالیسم ایتالیا هم علاقه ای دارید؟ چون فیلمسازان این مکتب سینمایی بیشتر از نابازیگران در آثارشان استفاده کرده اند.
بله این سینما به رغم تلخیهایش سرشار از امید و پیشنهاد برای جامعه است. فقط سیاهی ها را بازنمایی نمی کند بلکه امید هم می دهد. در اوج خرابی و نابسامانی به زندگی هم نوید زندگی می دهد.
چرا به سمت اقتباس اثری از ویکتور هوگو تمایل پیدا کردید؟
رویکرد اخلاق مدرارانه این نویسنده را دوست دارم به علاوه اینکه قصه برایم اهمیت داشت. البته ما سمت ویکتور هوگو نرفتیم بلکه او به سمت ما آمد. اما واقعیت این است. ما قصه ای داشتیم که واقعی بود و یکی به ما گفت قصه شما خیلی نزدیک به داستان بیچارگان ویکتور هوگو است. البته ما تغییرات خودمان را در قصه دادیم. برای مثال افتادن کاراکتر از بالای ساختمان را من خودم به قصه اضافه کردم. ما داشتیم درباره قصه حرف می زدیم که چشمم به یک پله اضطراری خورد و گفتم همه چیز را فراموش کنیم. که به نظرم کشش داستان را خیلی بیشتر می کند.
طبقه محروم و مستضعف در سینما به رسمیت شناخته نمی شود
به طبقه اجتماعی خاصی هم نظر دارید؟ چون نویسندگانی مانند ویکتور هوگو به طبقه فقیر جامعه نگاه ویژه ای دارد.
بله همیشه نسبت به محرومیت و مظلومیتی که رسانه ها به طبقه مستضعف جامعه روا می دارند انتقاد داشته ام. چرا که همواره مورد سانسور واقع می شوند. گویی که اصلا وجود ندارند. به نظر می رسد برخی رسانه ها قصد دارند صورت مسئله را پاک کنند. این طبقه از قصه های سینما و تلوزیون حذف شده اند و این به شدت خطرناک است چرا که یک فضای ذهنی برای مخاطب این طبقه ایجاد می شود که جامعه او را نمی بیند و او اصلا محلی از اعراب ندارد. وقتی او به رسمیت شناخته نمی شود سعی می کند به شکل نمایشی خود را در قالب طبقه دیگری جا بزند.
به نظرم خیلی از سریالهای ما مایه خجالت هستند. اغلب آدمها ثروتمندند و در خانه های آنچنانی زندگی می کنند و دغدغه های مالی ندارند. تصاویر غیرواقعی از جامعه، جوان طبقه فرودست ما را دچار تضاد می کند. البته سینما و تلوزیون در بازنمایی طبقه فرودست هم دچار افراط و تفریط شده است. شمایلی منفی و حقیر از این طبقه نشان داده می شود. سینما و تلوزیون وظیفه دارد زندگی طبقه فرودست را به شکلی عزت مندانه و نه تحقیرآمیز منعکس کند. به نظرم ویژگیهای مثبت و اخلاقی این طبقه باید در سینما و تلوزیون تحسین شود و تصویری مطابق شأن این طبقه اجتماعی بازنمایی شود. تحقیر این طبقه در سینما با تمام آموزه های دینی ما درتضاد است.
کاراکترهای فقیر و مستضعف در تاج محل به شکلی حاشیه ای در فیلم مورد توجه قرار گرفته اند. پسری که دزدی کرده و از بالای ساختمان پرت می شود شخصیت پردازی نشده و ما شناخت زیادی از او پیدا نمی کنیم. فکر نمی کنی اگر جنبه های شخصیت او نمایان می شد مخاطب همذات پنداری بیشتری از او می کرد؟
روایت ما بیشتر روایت حسین آقا و فریده خانم است. مسئله ام بیشتر حسین آقا بود به معنای نسل انقلابی که در کوران تحولات جامعه دارد آرمانهایش را به شکلی تدریجی فراموش می کند و ناخواسته دچار استحاله ای شوم می شود. ماجرای تلخ فیلم برای حسین آقا مانند یک تلنگر به حساب می آید که گذشته ای انقلابی داشته اما جامعه او را به سمتی سوق داده و جوری بار آورده که حاضر می شود برای تفریح به تاج محل برود بدون اینکه بداند دقیقا چند محله نزدیک محل زندگی اش چه اتفاقی درحال رخ دادن است. نسلی که جبر جامعه او را دچار یک نسیان و فراموشی خطرناک کرده است درحالیکه ماهیت این آدمها چیز دیگری است. در واقع کمرنگ شدن ارزشها در جامعه این آدمها را هم ناخودآگاه دچار فراموشی می کند.
ماجرای فیلم یک نهیب به یکی از نماینده های این نسل می زند که تو همچنان مسئولیت اجتماعی داری. این نهیب حسین آقا را بیدار می کند. او با همصحبتی با همسرش و اشاراتی که به روزهای انقلاب و جنگ می کند قدری به خود می آید. فریده خانم زنی است که هنوز ارزشها برای او حجت است و حسین آقا انقلابی از نسل گذشته است که می انگارد به اصطلاح آردهایش را الک کرده و الکش را آویخته است. او حالا قرار است بازنشسته شده و به یک سفر تفریحی برود. اینجا بالاتر از عدالت بحث احسان مطرح می شود. جامعه در برقراری عدالت موفق عمل نکرده اما حسین آقا به عنوان یک قهرمان فردی رفتار می کند.
نسلی که انقلاب کرده و جنگیده باید الهام بخش نسل ما باشد
اگر امثال حسین آقا عقب نشینی کنند و میدان را خالی کنند امیدی به آینده این انقلاب نمی ماند. نسلی که انقلاب کرده و جنگیده باید الهام بخش نسل ما باشد. اگر آنها عقب بکشند از نسل ما چه انتظاری می رود؟ این آدمها که دچار تزلزل می شوند بغض گلوی من را می گیرد. بی تفاوتی این آدمها یا تغییر سبک زندگی آنها یا بریدن این آدمها از ارزشها را که می بینم خوف می کنم و با خود می گویم خدایا اینها که نزدیک سرچشمه بوده اند و در بحبوحه انقلاب و جنگ باید آبدیده شده باشند اینگونه عمل می کنند وای به حال نسلی که از اساس آن دوران را درک نکرده است. این دغدغه من بود و خیلی برایم جدی بود.
فکر نمی کنم سینما آنقدر از ارزشها فاصله گرفته باشد که بخواهد امثال من را بایکوت کند
در جریان دریافت جایزه بهترین فیلم جهان اسلام در جشنواره مالزی آنرا به امام خمینی (ره) تقدیم کردی. سال قبل هم بعد از اکران فیلم چ یادداشتی نوشتید که به تقدیر از تصویر امام در آن فیلم میپرداخت. هیچ وقت فکر نکردی این چیزها در سینمای ایران برایت هزینه داشته باشد. چون امر زیاد مرسومی نیست؟
نه چه هزینه ای؟ من اینقدر بدبینانه به سینمای ایران نگاه نمی کنم. فکر نمی کنم سینمای ایران هم اینقدر از آرمانهای انقلاب فاصله گرفته باشد و اینجور که شما می گویید تحمل ابراز ارادت لفظی به امام و انقلاب را نداشته باشد. اگر هم فاصله گرفته باشد به نظرم اینقدر فاشیست نشده تا بخواهد کسی را که از ارزشها حرف می زند را بایکوت کند.
بیش از واقع گرایی به واقع بینی نظر داشتیم
از کار با تهیه کننده ای چون میرکریمی راضی هستید؟
میرکریمی ما را به عنوان تهیه کننده در راهی قرار داد که با بودجه محدود بتوانیم کار را به سرانجام برسانیم و از این بابت از او متشکرم. تجربه دلچسبی با ایشان داشتم و اگر همین حالا هم می خواستم تاج محل را بسازم ترجیح می دادم ایشان تهیه کننده باشند. آزادی عمل و همفکری و مشاوره ای که از ایشان گرفتم خیلی به کارم آمد.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که در ساخت فیلم این مدنظرمان نبود که واقعیت را حقیقت محض بدانیم و چنین نگاهی به آن داشته باشیم بلکه بیش از واقع گرایی به واقع بینی نظر داشتیم.
مدت زیادی است مجوز ساخت فیلمی با عنوان ۵۷ را گرفته اید چه زمانی کلید می زنید؟
هنوز در مرحله جذب و تامین بودجه به سر می بریم. در حال حاضر درگیر ساخت یک پروژه سینمایی ۴ اپیزودیک هستم. اپیزود اول را من می سازم. فیلم قصه اجتماعی و روز با نگاه به فرهنگ عاشورا دارد. این پروژه یک کار جمعی است.
با ۳ کارگردان دیگر ارتباط هم دارید یا هر کارگردان کار خود را مستقل می سازد
نه جلسات مشترک داریم و عوامل کار هم مشترک هستند و فقط کارگردانها متغیرند. به لحاظ نگارش فیلمنامه هم ارتباطات خوب و حسنه ای داریم و از آنجا که همه هم نسل هستیم خدا را شکر درک مشترکی از کار داریم.
تهیه و تنظیم: جواد محرمی