برنامه این هفته «سینمامعیار» با موضوع «سینمایاقتباسی» با نگاهی به فیلم «جامه دران» با حضور حمیدرضا قطبی، کارگردان فیلم و کارشناسان امیرعباس صباغ و آریان گلصورت و با اجرای سید امیرجاوید برگزار شد.
به گزارش سوره سینما ، در ابتدای برنامه حمیدرضا قطبی کارگردان فیلم «جامهدران» در ارتباط با اوضاع اکران فیلمش صحبت کرد و گفت: اکران خوب است و در جدول فروش جای بالایی داریم و فکر میکنم با توجه به اینکه تازه هفته اول گذشته، از این هفته به بعد بهتر هم بشود.
میخواستم فیلم اولم قصه داشته باشد
وی در پاسخ به این سوال که «چرا برای اولین ساخته بلند سینماییاش سراغ اقتباس رفته است؟» بیان داشت: قصدی برای اینکه حتما کار اولم را با اقتباس انجام دهم نداشتم. قبلا هم فیلمنامههایی نوشته بودم ولی میدانستم فیلمنامه اولی که کار میکنم حتما باید قصه داشته باشد و بتواند با مخاطب ارتباط خوب و تنگاتنگی بگیرد، برای همین با خواندن رمان خانم طباطبایی «جامهدران» فکر کردم این همان قصهای بوده که همیشه دنبالش میگشتم.
سپس ایشان به ذکر ویژگیهای رمان «جامهدران» پرداخت و بیان داشت: این رمان از نظر نقطهنظر داستانی، داستان خوبی داشت، یک ملودرام خانوادگی بود، بسترهای جامعهشناسانه درستی در آن لحاظ شده بود، مناسبات درست بود، با کاراکترها، شخصیتها و مجموعه قصه اینقدر ارتباط عاطفی برقرار کردم که فکر کردم این همان قصهای است که مردم دوست دارند.
مجری برنامه از قطبی سوال کرد: «خود رمان خانم طباطبایی هم اپیزودیک بود؟» ایشان در پاسخ گفت: بله. سه قسمتی بود و عنوانش «همایون» بود، البته در مجموعه داستان «جامهدران» هم همین ساختار سهقسمتیاش را حفظ کردم.
پروژه «لاله» مانع کمک فارابی به ما شد
قطبی در ادامه درباره دلایل طولانی شدن زمان ساخت این فیلم توضیح داد و گفت: جامهدران سال ۹۰ با آقای کوثری پروانه ساخت گرفت، یکبار کستینگ را انجام دادیم و با مرکز گسترش سینمای تجربی صحبت کردیم، آن موقع باید به عنوان فیلم اول به ما کمک میکردند و با اینکه درخواست مشارکت کردیم متاسفانه درگیر پروژهای به نام «لاله» بودند که همه پروندهاش را میدانند. به هرحال به ما پاسخ مثبت ندادند، همان زمان بنیاد فارابی میخواست این پروژه را کار کند و از خانم طباطبایی درخواست کرده بود که این قصه را به آنها واگذار کند که خوشبختانه خانم طباطبایی قبول کردند که من این کار را انجام دهم و وقتی رفتیم تا با آقای کوثری انجام دهیم نتوانستیم مشارکت مرکز گسترش سینمای تجربی را بگیریم و ناچار این پروژه به آقای ساداتیان سپرده شد اما وقتی رفتیم که پروانه را به نام ایشان تبدیل و تمدید کنیم روسای وقت که آقای شمقدری و سجادپور و میرآبادی بودند هرروز ما را بازی دادند و آخر گفتند که نسازید بهتر است.
وی افزود: تا وقتی اعتماد و فضای باز نباشد متاسفانه این سختگیریها و تنگدستیها مانع کار میشود و در نهایت ۵۰-۶۰ نفری که مشغول کاری هستند را روانه خانه میکند.
گفتند این فیلم اقدامی علیه امنیت ملی است
وی در ادامه با اشاره به عدم دلیل مشخص برای مخالفت با فیلم گفت: اینقدر این دلیل، مسخره بود که شاید تعجب کنید، گفتند هنرمندانی مثل شما در قصههایشان چیزهایی را مطرح میکنند که به ما اشکالات حقوق بشری میگیرند و امنیت یک کشور را به خطر میاندازد، گفتند این فیلم اقدامی علیه امنیت ملی است و از دولت دهم چنین عنوانهایی شنیدیم و همه سرگردان شدند. الان فیلم آمده و مردم و مسئولین و منتقدان و روشنفکران آن را دیدهاند و بازخوردهای خوبی هم داشتهایم، قصه قبل از ۵۷ شروع میشود و بعد از انقلاب هم مسائل دیگری دارند و فیلم ملودرام خانوادگی است.
ایشان در پاسخ به نظر منتقدینی که سن و سال خانم آهنگرانی در فیلم را مناسب نقش نمیدانستند گفت: مهلقای جوان که نقش آن را خانم آهنگرانی بازی میکند در همان حولوحوش بیست و اندی سال است، او و باران کوثری تقریبا در یک سن هستند و هردو تازه عروس بودند.
مجری برنامه از ایشان پرسید: «چرا اینقدر دیر اولین اثر سینمایی خود را ساختید؟» وی در جواب گفت: هرکسی مسیری را طی میکند و من هم از اینکه امروز این فیلم را ساختم راضی نیستم، دلم میخواست که مثلا ۱۵ سال پیش این فیلم را میساختم چون توان و انرژی و علاقه و تجربه داشتم و از ۱۵ سالگی در کانون پرورشفکری کودکان و نوجوانان با دوستان دیگری مثل ایرج طهماسب و حمید جبلی و … دورههای زندگیم را طی کردم، اما روزگار با من نامهربان بود و این آقایان که سهچهارسالی برای فیلم جامهدران با ما بازی کردند سالهای گذشته هم این کارها را کرده بودند و برای یک فیلم کوتاه هم حدود ۳-۴ سال دوندگی کردم.
گل صورت: تنها اپیزود سوم دراماتیک است
گلصورت به مسئله فیلم «جامهدران» پرداخت و گفت: مسئله فیلم میتواند اختلاف طبقاتی و تغییر هویت در طول تاریخ و ظلمهایی که در بازه زمانی ممکن است به زنان شده باشد را مطرح میکند اما به نظرم دغدغه اصلی فیلم این است که قصهای را برای مخاطب تعریف کند و ایراد فیلم هم از همینجا میآید؛ خیلی از فیلمهای سینمای ایران مثل جامهدران به اینگونه است که یک اتفاقی رخ داده و ما به عنوان مخاطب فیلم را میبینیم که بفهمیم چه شده یعنی با قهرمان جلو نمیرویم و به جای اینکه شخصیتهای فیلم مسیری را طی کنند مخاطب باید طی کند و به چیزی که فیلمساز میخواهد برسد. در این موارد به تعریف و توصیف بسنده میکنیم و درامی شکل نمیگیرد. به جز اپیزود سوم که دراماتیک است در دو اپیزود اول با یکسری اطلاعات و رازهایی روبروییم که هیچ کمکی نمیکند و اپیزود سوم به تنهایی کفایت میکرد. خط اصلی فیلم فراقی بین یک مادر و یک فرزند است که در اپیزود سوم شکل میگیرد و نمیتواند انتظارات مخاطب را در مورد همین یک موضوع هم برآورده کند و در پایان میبینیم خیلی از رازهایی که فیلم مطرح میکند پاسخ داده نمیشود.
صباغ: فیلمساز به رمان وفادار مانده است
صباغ نیز درباره مسئله فیلم صحبت کرد و در این رابطه بیان داشت: جدا از بحث شکاف طبقاتی و رعیت و ارباب و … به نظرم دغدغه اصلی بیشتر قصهگویی بوده و با ابهامها و رازهایی که در قصه دارد در فیلمهای اپیزودیک سینمای ما جزو فیلمهای خوب هست، در اپیزود دوم و سوم فیلم به انسجام میرسد یعنی در اپیزود اول جدا از مشکلات فیلم با یک دیالوگ از مهلقا تمام میشود که میگوید شیرین نمیدانست که حسین برادرش نیست. در اپیزود دوم که به نظرم پیرنگ اصلی فیلم است خیلی گرهها باز میشود و گره اصلی میماند که همین شیوه روایی این و رازهایی که در هر اپیزود میگذارد دغدغه اصلی فیلمساز بوده و با وفاداری به خود رمان روایت شده است.
اپیزود اول به فیلم آسیب زده شروع ناامیدکنندهای داشت
ایشان ادامه داد: فیلم پایان خیلی خوبی دارد و در عین نکات مثبتی که دارد به خاطر اپیزود اول که از همه جهت به فیلم آسیب زده شروع ناامیدکنندهای داشت و اصلا مخاطب را جذب نمیکند. فیلمبرداری خود فیلم جزو نقاط قوت فیلم هست و در اپیزود دوم و سوم فضاسازی خوبی هم بین کارگردانی و هم بین فیلمساز و هم طراحی صحنه و دکور شکل میگیرد که در عین اینکه فضای روستایی را ملموس و کامل نشان میدهد به لحاظ طراحی لباس و … هم یادآور آن مقطع زمانی است.
مجری برنامه از صباغ سوال کرد: «آیا در فیلم تعمدی برای حذف لهجه و زبان و بیان و رفتار شخصیتها و منطقه جغرافیایی بوده است؟» صباغ در جواب بیان داشت: لوکیشن روستا در سمنان بوده است، با اینکه یادآور شمال است. وقتی مسئولین ملی گفتند این فیلم به امنیت ملی آسیب میزند شاید این کار تعمدی بوده است، البته مازندرانیهای عزیز بسیار سعهصدر دارند.
نقاط دراماتیک جز در اپیزود آخر خوب طراحی نشدند
گلصورت فیلم را به شدت توصیفی دانست و گفت: بحران اصلی فیلم سالها پیش از اپیزود اول است و نکته جالب اینجاست که خیلی از شخصیتهای اصلی راز را نمیدانند و در انتهای اپیزود اول شخصیت مهلقا به عنوان راوی جملهای میگوید که با آن وارد گذشته میشویم اما بعد متوجه میشویم اطلاعاتش کامل نبوده است. بحران گذشته چطور میتواند سایهاش را روی آینده بیندازد؟ شیرین وقتی به ایران برمیگردد به شکل غیرمنطقی نگران و مردد است، شاید مقصود سازندگان این بوده که به خاطر اتفاقی که در کودکی برایش افتاده همیشه نگران است ولی این قابل توجیه نیست. وقتی فیلم را میبینیم حس قصه شنیدن به ما دست میدهد اما آیا فیلم نکتهای دارد؟ و با شخصیتی همذاتپنداری میکنیم؟ نقاط دراماتیک جز در اپیزود آخر خوب طراحی نشدند و درامی شکل نمیگیرد و در سه شخصیت اصلی فیلم فقط گوهر به معنای واقعی دغدغه دارد.
وی در پاسخ به این سوال که “کمبودها چه بوده است؟” بیان داشت: نقاط دراماتیک در دو اپیزود اول اتفاق نیفتاده و در خیلی از موارد تکرار مکررات را شاهدیم و یکسری اطلاعاتی داده میشود که همان اپیزود سوم هم میتوانست داده شود.
صباغ در ادامه صحبتهای ایشان اضافه کرد: شخصیت محمود جای کار بیشتری داشت، هرچند داستان زنانه است و تمرکز بر روی این سه شخصیت بوده ولی یکی از جاهای خالی فیلم نشان دادن بحران مرد است که ربات مانند است، میخواهد از سربازی فرار کند، با کسی ازدواج میکند و بچهدار میشود و بعد با زنی هم طبقه خودش است و بعد در اختلاف با او یک شب خانه را ترک میکند و یک شب مست و نامعقول میآید و راز را افشا میکند که من یک پسر دارم و وقتی به زندگی گوهر برمیگردیم میبینیم احتمالا تایمی که با او مشکل داشته پیش گوهر میآمدهو بعد هم خیلی راحت دخترش را میگیرد و پیش مهلقا میرود.
تماشاگر با «گوهر» همذات پنداری میکند
وی در جواب این سوال که ” آیا حذف یکسری المانها تعمدی بوده یا خیر؟” گفت: گوهر تنها شخصیتی هست که تماشاگر با او همذات پنداری میکند و من این برداشت را ندارم، سرد بودن شیرین برایم خیلی ملموس است چون از بچگی از خانواده جدا شده و با خانواده مادرش مشکل داشته است و سردی گوهر هم چون بچه کسی دیگر را بزرگ کرده برایم ملموس است ولی این را نقص میدانم که یک کاراکتر مرد هست که موقعیتش خیلیخوب است اما از یک طرف یک زنی دارد که هم طبقه خودش است و جایگاه عاشق و معشوق دارند اما بچهدار نمیشوند و حالا شاید الان این کمرنگتر باشد اما وقتی به حساسیتهای آن دوره برمیگردیم بچه داشتن برای هر مرد از هر طبقهای مهم بوده است، از طرف دیگر زنی از طبقه رعیت دارد که ویژگی خاصی ندارد اما دوبچه برایش آورده است، فکر میکنم اگر داستان کمی روی این مرد متمرکز میشد و جاهایی او را بین دوراهی میگذاشت که به کدام سمت تمایل داشته باشد حس قاطی میشد اما هیچ حسی در آن نیست که به نظرم یکجور غفلت بوده است.
مجری برنامه از صباغ پرسید:«فیلمساز داستان را با نگاه کدام شخصیت روایت میکند؟» صباغ در جواب گفت: اپیزودیک است یعنی قسمت اول از زبان شیرین است، قسمت دوم از زبان مهلقا است و دیدگاه آنهاست چون از زبان آنها بیان میشود.
اپیزود اول «جامه دران» پایه نوشتاری دارد
وی در مورد بحث شنیداری و دیداری بودن فیلم گفت: در اپیزود اول هرچه میبینیم پایه نوشتاری دارد و حتی نریشنهای شیرین را که میبینیم نیاز به گفتن ندارد و این زائد و اضافه است. فیلم در اپیزود اول و دوم از اطلاعات مستقیم و زیاد گفتن هم آسیب دیده است.
گلصورت نیز در ادامه صحبتهای ایشان خاطرنشان کرد: آنچه از اپیزود اول دستگیرمان میشود یکسری روابط خانوادگی و نسبت آنهاست که به راحتی میتواند این را در اپیزود بعدی هم بگوید و همچنین راز است که در ادامه کمکی به ما نمیکند، به عبارتی فیلم رازهایی را مطرح میکند که ساده افشا میشوند و برای اینکه مخاطب از شخصیتهای فیلم جلو است خیلی زودتر برخی را متوجه میشود.
گلصورت در پاسخ به این سوال که “فیلمساز به چه فکر کرده تا مخاطب را درگیر خود کند؟” بیان داشت: به نظرم فیلمساز و نویسنده به اندازه زیادی شیفته داستان گوهر یعنی اپیزود آخر بودند و به همین دلیل دو اپیزود اول را مقدمهچینی میکنند تا به اپیزود آخر برسند، قاعدتا باید یکسری تمهیدات روایی اندیشیده میشد اما این اتفاق نمیافتد و این ضعف فیلم است. «جامهدران» فیلمی درباره فراق مادر از فرزندش میدانم و اگر همین خط را هم دنبال کنیم در آخر تماشاگر از اطلاعاتی که فیلم به ما میدهد آنقدر اقناع نمیشود چون برای اینکه تایم را بالا ببریم باید رازهایی بدهیم که به راحتی هم افشا میشود.
مشکل فیلم اپیزودیک بودن آن نیست
مجری برنامه سوال کرد: «ضرورتی داشته که روایت داستان اپیزودیک باشد؟» صباغ در جواب به این سوال گفت: نمیتوان گفت ساختار اپیزودیک بهتر است یا کلاسیک و بستگی به داستان و قصه دارد. به نظرم مشکل فیلم اپیزودیک بودن آن نیست، اگر با همان فرم و نگاهی که در اپیزود سوم هست اپیزود اول و دوم پرداخته میشد و در اپیزود دوم به جای اینکه فقط مطرح کنند که قضیه چیست کمی روی خود شخصیت محمود و حتی مهلقا تمرکز میکرد از این توصیفات بیش از حد دست میکشید و در شخصیتهای فیلم عمیقتر میشد. فیلم اپیزودیک زیاد داشتیم و این فیلم از نظر اپیزودیک فیلم خوبی است چون وحدت اپیزودها حفظ میشود ولی این سه اپیزود در مجموع یک چیز را میگوید و میخواهد مخاطب را به یک نقطه برساند. فرم واقعا فرم خوبی است اما متاسفانه مجذوب شدن یک ایده و فراموش کردن همه چیزهای دیگر اینجا گریبان فیلمساز را گرفته است.
گلصورت نیز دیدگاه خود را راجع به فرم انتخابی فیلم بیان کرد و گفت: انتخاب ساختار اپیزودیک درست بود اما بحث این است که پیچیدگی روایی در اپیزود اول کارکردی در جهانبینی فیلم ندارد و ایده مرکزی آن هم چیز عجیب و غریبی نیست.
سینمای اقتباسی به رویارویی ادبیات و سینما منجر میشود
صباغ به ذکر نکاتی درباره پیوند سینمای اقتباسی با جامهدران اشاره کرد و گفت: سینمای اقتباسی به رویارویی ادبیات و سینما منجر میشود. یکی از علتهایی که هیچوقت چیزی به نام سینمای اقتباسی نداشتیم این بوده که از یک طرف صاحب اثر تاکید داشته کتابش عینا روایت شود و از آن طرف فیلمساز هم تاکید دارد چیزهایی را به آن اضافه یا کم کند. فیلمساز شاید نگاهی داشته باشد و بخواهد آن نگاه را وارد کند و این اشکالی ندارد ولی شاکله اصلی باید همان داستان باشد. سینمای اقتباسی وقتی جا میافتد که رمانهای پرفروش تصویری شوند و بعد این هم خدماتی به سینما و هم خدماتی به ادبیات دارد.
اقتباسکننده باید ظرفیتهای دراماتیک آن رمان را شناسایی کند
گلصورت نیز نظر خود را در این رابطه بیان کرد و گفت: ارتباط میان ادبیات و سینما باید در یک فضای فرهنگی سالم اتفاق بیفتد، چیزی که متاسفانه الان نداریم. شاید در سینمای ما عدهای این فکر را کنند که باید حتما خودشان فیلمنامه را بنویسند در حالی که فیلمسازان بزرگی در سینمای جهان آثار اقتباسی داشتهاند و اساس سینما با اقتباس شروع شده است. کسی که اقتباس میکند باید ظرفیتهای دراماتیک آن رمان را شناسایی کند و اگر کافی بود کلمه به کلمه آن را بسازد و یا گاهی تغییر دهد و آن را در مدیوم سینما جذاب کند.
برنامه رادیویی سینما معیار پنجشنبهها ساعت ۱۴:۳۰ به طور زنده از رادیو گفتوگو پخش میشود. برنامهای با اجرای سید امیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمد جواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.