به گزارش سوره سینما ، برنامه سینمای ایران با محوریت بررسی مسئله اکران فیلم ها و افزایش آثار متقاضی اکران در شش ماه دوم سال میزگردی را با حضور سید غلامرضا موسوی تهیه کننده، سید جمال ساداتیان تهیه کننده و ابوالحسن داودی رییس شورای صنفی نمایش فیلم برگزار کرد.
در این برنامه زنده تلویزیونی که پنجشنبه شب از شبکه چهارم سیما به صورت زنده پخش شد سید غلامرضا موسوی با اشاره به نقش دفاتر پخش در فیلمسوزی گفت: به نظر من اشکال بیشتر برمیگردد به دفاتر پخش و اینکه تهیهکنندگان فیلم ها را کاملا توجیح نمیکنند. تهیهکننده برای بستن قرارداد میرود، آخر سال است و یک سال است که فیلمش آماده شده و از طرفی هم نگران فیلم های جدید سال آینده است. پخش برای اینکه خودش را راحت کند به تولیدکننده میگوید میتوانید اکران آزاد داشته باشید. ولی این را توضیح نمیدهد. فقط میگوید ۱۵ سالن برایت فراهم میکنم.
وی یادآور شد: اصلا ۱۵ سالنی وجود ندارد. در حقیقت ۱۵ سانس میگیرد با ۳ سالن سینما برای نمایش یک فیلم در نظر گرفته می شود. پخش باید به تهیهکننده اطلاعات درست بدهد. در این صورت است که تهیهکننده متوجه میشود فیلمش فروش نمیرود.
تهیه کننده فیلم چهارشنبه خون به پا می شود اظهار کرد: شاید تولیدکنندگان با تعریف و تمجید اطرافیان به فروش فیلم امیدوار شوند، اما بیننده خیلی باهوش است و گاهی دیده شده که حتی سانس اول اکران تماشاچی جذب نمیکند.
موسوی عنوان کرد: به رغم فشارهای موجود، شورای صنفی باید تنظیم بازار را به دست بگیرد. چون ما به عنوان صنف تهیهکننده تبعات اینکه شورا فیلمی را اکران نکند، میپذیریم. به نظرم تنظیم بازار باید وجود داشته باشد و هرجا حتی اگر لازم بود، یک گروه را تعطیل کنند. مثلا بهتر است تا پایان سال دیگر فیلمی در گروه آزاد پخش نشود. به این دلیل که کشش نداریم.
این تهیهکننده سینما پیشنهادی هم به شورای صنفی داد و افزود: به نظر من یکی از اتفاقهایی که باید در آیین نامه شورای صنفی سال آینده بیفتد، تعریف این نکته است که آیا سینماهای پردیس حق دارند فیلم به صورت آزاد چند سانس نمایش بدهند یا نه در بهترین شکل حق دارند در یک سالن حداکثر ۲ فیلم بگذارند. اگر این تعریف انجام شود، میشود تا حدودی از آن بهره برداری بهتری کرد.
موسوی سینماگران حرفهای را از پروسه گرفتن پروانه ساخت معاف دانست و گفت:به گمان من باید پروانه ساخت برای سینماگران و تهیهکنندگان حرفهای حذف شود. یعنی این عده حرفهای وقتی به شورا رجوع میکنند باید فقط فیلم آنها ثبت شود و پروانه را بگیرند و برگردند.
وی درباره تعداد سالنهای موجود گفت: ما در بهترین شکل ۵۰۰۰ سالن سینما نیاز داریم. چیزی که الان داریم ۳۶۰ پرده سینما است. در این بین ۵ سالن سینما است که ۵۰درصد هزینه تولید را برمیگرداند، ۵۰ سالن ۹۰ تا ۹۵درصد فروش سالیانه را دارد و ۳۱۰ سالن باقی مانده هم ۱۰درصد فروش را برمیگردانند.
این تهیه کننده سینما یادآور شد: معتقدم اکنون بهترین فصل سرمایهگذاری در سالنها است. اگر در تهران چند پردیس دیگر مانند کورش داشته باشیم مشکل اکران حل خواهد شد.
*لباسی تنگ به تن آدمی چاق
ابوالحسن داودی رئیس شورای صنفی نمایش فیلم نیز بزرگترین مشکل اکران سینمای ایران را عدم تطابق ورودی و خروجیهای سینما دانست و بیان کرد: اگر بخواهم نتیجه بحثم را در یک جمله خلاصه کنم، باید بگویم که همه این مشکلات از آنجایی نشات میگیرد که ورودی سینمای ایران با خروجیاش هیچ نسبتی ندارد.
وی یادآور شد: ما یکسری سیاست های تولیدی داریم که از پروانه ساخت شروع میشود تا پروانه نمایش و بعد به مرحله اکران میرسد. در این سیاستها که بخشی از آن به عهده دولت است، فیلمهایی تولید میشوند که گاهی ظرفیت اکران را ندارند و یا اگر ظرفیت دارند جایگاه مناسب خود را ندارند. یعنی ناوگان نمایشی ما به اندازه فیلمهایی که سالانه تولید میشود، رشد نداشته است.
وی مشکل دوم را عدم توجه سینماگران به منافع کلی سینما عنوان کرد و گفت: داستان ثانویه این است که شرایط ما هیچوقت بر مبنای یک منافع کلی نیست. همه باید با هم در برنامه ریزیهای کل شرکت کرده و خارج از منافع شخصیشان به یک متوسطی برسند و منافع کل سینما را تامین کنند. در بسیاری از موارد میبینیم که کارشناسان و متخصصان، کمتر آن منافع کل را در نظر میگیرند. که به نظرم به دلیل همین ضعف ناوگان نمایشی ما و فرسوده بودن بخشهایی از آن است.
داودی به تجریبات سال گذشته در زمینه اکران اشاره کرد و توضیح داد که چرا بخش اکران آزاد را امسال بیشتر کردند: تصور این بوده که شاید این عمل بتواند به فیلم هایی کمک کند، که بیایند اکران شوند و خلاص! پارسال تعداد گروهها یکی کمتر بود و امسال ۶ گروه داریم. یک گروه اکران آزاد هم داریم که با توجه به تجربه پارسال سعی کردیم از فروردین فعال شود.
وی ادامه داد: دوستان در ۶ ماه اول رغبتی به نمایش ندارند و یک جاهایی برای همین گروه آزاد فیلم نداشتیم. پارسال در نیمه دوم سال ما با شرایطی روبرو شدیم که یکدفعه از حوالی آبان و آذر، یک یورش از طرف دوستانی که میخواستند به هر قیمتی فیلمشان را اکران کنند، به شورای صنفی شروع شد. شرایط به گونهای شد که در شورای صنفی اعلام کردیم کسانی که میخواهند فیلم اکران کنند، پخشکننده، تهیهکننده و کارگردان بنویسند که خودشان میخواهند فیلمشان اکران شود و نظر شورا این است که اینها سالن کافی یا حتی سانس کافی در اختیار نخواهند داشت. خیلیها این نامه را نوشتند ولی بعد به برنامه هفت رفتند و ادعای فیلم سوزی کردند. ولی درنهایت بخش آزاد به همان یک سالن برگشت.
رییس شورای صنفی نمایش فیلم اظهار کرد: داستان شورای صنفی مثل داستان ملا و خرش میماند. هر اتفاقی که بیفتد ما همیشه یک عده معترض داریم. به خاطر دارم پارسال از چند تن از تهیهکنندگان پرسیدم شما بر اساس تجربه، حتما میدانید که اگر فیلمتان اکران شود، به شدت لطمه میبیند. اما پاسخ آنها این بود که ما فیلم را تولید کردیم و الان میخواهیم رایتهایش را بفروشیم و تا زمانی که فیلم به اکران نرسد، رایت را از ما نمیخرند.
داودی بحث درباره مسائلی مثل تنظیم بازار را در مرحله تئوری بسیار ساده دانست و افزود: در مرحله عمل با مناسبات خیلی پیچیدهای سروکار داریم. دولت تمام شرایط خود را در پروانه ساخت گذاشته و خودش پروانه ساخت و پروانه نمایش و تعداد ورودی فیلمها را اداره میکند. در سمت دیگر تعداد سینماهای ما که با توجه به استاندارد جهانی« سینما» هستند، بیش از ۷ پردیس نیست. باقی سینماها فرسوده هستند و مناسبات سینما در آنها رعایت نشده.
رئیس شورای صنفی نمایش درباره صحبت بعضیها که اکران را یک جریان مافیایی میدانند گفت: چرخه خیلی کوچکتر از آن است که ما بخواهیم اسم مافیا روی آن بگذاریم. به نظر من بیشتر غیر تخصصی است و اکثر مسائل هم از همان ناهمخوانی بین عرضه و تقاضا برمیخیزد. در عرصه تولید گذرگاههای مختلف مثل پروانه ساخت و پروانه نمایش داریم. ولی به عرصه اکران که میرسد همه چیز آزاد میشود. همه میخواهند بر اساس عرضه و تقاضا اکران صورت گیرد. اما این مکانیزم باید از ابتدا باشد.
وی درباره حضور شورا در خانه سینما توضیح داد: ما مدتها بود میگفتیم شورای صنفی به عنوان تنها شورای قانونی که مربوط به صنف است، باید برود به خانه سینما. همان طور که قبلا بوده. ما در هفته گذشته شرایط را فراهم کردیم ولی خانه سینما نپذیرفت که شورا به آنجا برود. در شورای صنفی هم سینمادار هست، هم تولیدکننده، هم پخشکننده و هم کارگردان، شاید مناسب ترین جا برایش خانه سینما باشد. البته خانه سینما هم حق دارد بر اساس شرایط خودش به هرجا که میخواهد آن را واگذار کند.
داودی به نقش پروانه ساخت و پروانه نمایش اشارهای کرده و گفت: به دلیل محدودیتی که در تعداد سالن داریم، اگر قرار است اتفاقی بیفتد، این اتفاق در هر زمینهای باید با مشارکت دولت و صنف باشد. چراکه افراد پروانه ساخت و پروانه نمایش اکثرا منصوب هستند و گذرگاه دولتی به حساب میآیند. مقدار محصولی که از اینجا خارج میشود، ۸۰ تا ۹۰ فیلم است. اما عملا بیشتر از ۴۰ فیلم امکان اکران عادلانه ندارند. بقیه میتوانند اکران شوند اما غیر عادلانه. اگر دولت یک مراتبی را تعریف میکند باید مسئولیت پایانش را هم بپذیرد. اکران در سینمای ایران مثل لباس تنگی است به تن یک آدم چاق!
*اتوبوسی با مسافران بیشتر از «ظرفیت تکمیل»
سید جمال ساداتیان که خود از عدم تعادل رابطه عرضه و تقاضا در سینما زخم خورده است میگوید: در سال ۳۰ تا ۳۳ فیلم میتواند در شرایط خوب اکران شود. وقتی که ما ۸۰ تا ۹۰ فیلم در سال تولید میکنیم، چنین معضلی را خواهیم داشت. آمارها نشان میدهد که ما به لحاظ تولید رده دهم دنیا را داریم. ولی به لحاظ یکی به آخر هستیم. یعنی بعد از ما کامبوج قرار دارد! یک زمان سینمای پلیسی فرانسه خیلی مشهور بود و سالی ۱۰۰ فیلم میساخت. ولی الان آن ولع را ندارند و در سال کلا ۱۵ فیلم میسازد. ما در ایران این ولع را داریم. شاید از مدیران خودمان هم نشات میگیرد که هر سال تعداد تولیدات باید بالا برود.
وی دلیل انتخاب پاییز برای اکران جامه دران و همچنین نارضایتیاش از نتیجه کار را اینطور بیان کرد: من پارسال در شورای سیاست گذاری آیین نامه اکران سال ۹۴ بودم. آنجا بحث سر این بود که همیشه ۵ فیلم با سرگروه بیاید و ۱ فیلم آزاد. مفهوم با سرگروه آمدن این بود که هرگاه فیلمی از فروش افتاد، کنار برود و فیلم دیگری به جای آن بیاید.
این تهیه کننده سینما یادآور شد: یا یک فیلم آزاد اکران میکنیم با ۱۰ سالن. یعنی یک ضابطه و یک متر و اندازهای گذاشتند. تصور بنده این بود که فشار اکران زیاد است و در تابستان اکران بالا خواهد بود. در پاییز هم مردم به استراحت و اوقات فراقت نیاز دارند و باید به سینما بروند. با فرض اینکه فیلم بنده قابلیت جذب مخاطب دارد، فیلم را برای پاییز نگه داشتم که کمی فشار اکران های تابستان تمام شده باشد. الان به شدت ناراضی هستم. چرا که من تصور میکردم اکران فیلم یعنی سینما ۵ سانس موظف باید داشته باشد.
ساداتیان ادامه داد: در آمار میگویند ۲۰ سالن نمایش داریم درحالی که در واقعیت فقط ۵ سالن قابل اعتنا وجود دارد. در پاییز عملا سانس ساعت ۱۰ صبح و ۱ بعد از ظهر به درد کسی نمیخورد. درواقع در این ایام ما شاید فقط ۲ سانس مفید داشته باشیم.
ساداتیان به وضعیت اکران سایر کشورها اشارهای کرد و گفت: این اتفاقات در همه جای دنیا رخ میدهد. همه فیلمهای ساخته شده روی پرده سینما به نمایش در نمیآیند. بلکه راه کارها و ابزارهای دیگری مثل شبکه خانگی برای ارائه وجود دارد. متاسفانه در ایران تمام این روزنهها بسته است و فقط اکران سینما باقی میماند. حتی تلویزیون هم در چند سال گذشته فیلمهای بسیار کمی برای نمایش خریداری کرده است. ارگانهای زیادی مثل هواپیمایی، راه آهن و … داریم که فیلمها را نمایش میدهند. اگر ما بتوانیم این پتانسیلها را به فعل تبدیل کرده و برای فیلمها کسب درآمد کنیم، آن آدمهایی که میدانند فیلمشان ظرفیت مخاطب عام را ندارد، و اگر بدانند که بخشی از سرمایههایشان را میتوانند از جاهای دیگری کنند، شاید دیگر به سینما و به طرف نمایش عام هجوم نیاورند.
وی افزود: از طرف دیگر، سی دی قاچاق و شبکههای ماهوارهای دارند به یغما میبرند و این اسفناک است. ما چون درحال حاضر جز سینما منبع درآمد دیگری نداریم، این اتفاق درحال رخ دادن است. مگر اینکه یک هارمونی در بین تمام ارگانها به وجود بیاید و بتوانیم از جای دیگری غیر از سینما هم درآمد داشته باشیم.
ساداتیان اکران ایران را اتوبوسی دانست که بیشتر از ظرفیتش مسافر سوار کرده. وی تصریح کرد: تهیهکننده فیلمش روی دستش مانده، برای پخش به شورای صنفی فشار میآورد، حواله میگیرد، به محض گرفتن حواله برای این پخش کننده حقی ایجاد میشود که فیلمش را باید ببرد به سینما آزادی، سینما آزادی هم جا ندارد و باید هر طور شده از سانسهای دیگران بزند تا آن فیلم را در لیست اکران خود جای دهد.
او نسبت به ساخت سالن در آینده ابراز امیدواری کرده و گفت: شاید اگر مثل فیلمسازی ولعی هم برای سالن سازی به وجود بیاوریم، این ظرف چند سال آینده بسیاری از این معضلات حل شوند. از طرفی اگر ما فیلمهای جذاب بسازیم که بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند، دیگر شاهد پر شدن فقط ۵% ظرفیت صندلیها نخواهیم بود.
*نقد جامه دران
در ادامه این برنامه نقد فیلم جامه دران با حضور حمید رضا قطبی کارگردان، سید جمال ساداتیان تهیه کننده و آنتونیا شرکا منتقد سینما برگزار شد.
در ابتدای بحث حمبدرضا قطبی، کارگردان فیلم جامه دران، تجربیات خود را از اولین کارگردانی به مطرح کرد:از ابتدا قصد این را نداشتم که کار سینماییام را با فیلمنامه اقتباسی شروع کنم. بلکه برای کار اول به دنبال قصه محکمی بودم. با قصه خانم طباطبایی احساس کردم میتوانم اثری بسازم که مقبول مخاطبین باشد. خصوصا که خانم طباطبایی به عنوان یکی از عوامل و در جایگاه فیلمنامه نویس همواره در کنار ما بوده و این حضور نشان از رضایت ایشان دارد.
قطبی درباره نحوه اقتباس از کتاب و وفادار بودنش به متن گفت: وقتی از یک نوشته طرح یا ایدهای گرفته میشود، شاهد هستیم که فیلمساز طرحها و نقشهای دیگری از خودش خلق میکند. ولی ما به قصه وفادار بودیم و شخصیتها را درست و مناسب قصه میدانستیم. با این حال روایت را عوض کردیم و دانای کل را به اول شخص تغییر دادیم. در ابتدا قرار نبود هر سه اپیزود نریشن داشته باشد. ولی در طول تدوین لازم دیدیم که باشند. در بخش اول نریشن حدیث نفس بود و کارکرد دراماتیک داشت. ولی در دو بخش بعدی روایت گذشته بود و بیشتر اطلاعات میداد.
وی در طرفداری از ساختار اپیزودیک فیلم خود، به فیلمنامه خطی که خود خانم طباطبایی ان را نوشته بودند، اشاره کرده و گفت: یک فیلمنامه خطی از رمان سه قسمتی خودش نوشته بود. به نظر من او در فیلمنامه به ساختار خود وفادار نبوده. این بود که من سیناپس کار دیگری را بر اساس سه قسمتی نوشتم و از ایشان خواستم که همکاری کنند. اصلا با خطی بودن داستان موافق نیستم. چون به نظرم نمیتوانست آن تعلیق ها و هیجانهای لازم را برای مخاطب ایجاد کند.
کارگردان جامه دران به بازنویسیهای مکرر فیلمنامه هم اشارهای داشت و عنوان کرد: اولین اقتباس را سال ۸۶ از خانم طباطبایی گرفتم و خیلی زود همکاری ما با ایشان شروع شد. تا سال ۹۰ دنبال تهیهکننده بودیم. چون عواملی مثل تاریخی بودن، اپیزودیک بودن، فضای روستا و … باعث میشد که تهیهکنندگان رغبت نشان ندهند. اما نکته مهم این است که در این مدت کار بارها و بارها بازنویسی شد و در آخر با کمک آقای امیر مهاجر سلطانی یک بازنویسی چند ماهه داشتیم.
وی در پاسخ به این سوال که هنگام اقتباس کدام بخشها را باید حفظ کرد و کدام را بخش را فدای بخش دیگر، گفت: هیچ وقت یک فرمول مشخص برای هنر وجود نداشته و هر کسی از هر راهی که فکر میکند میتواند برداشت کند، برداشت میکند. قصه برای من جذاب بود. به همین دلیل اصل قصه را حفظ کردم. یک مرد و تاثیر او بر زندگی سه زن. ولی به روایت و راوی قصه دقت نکردم. و هرجا که توانستم آن را عوض کردم تا نقاط تعلیق و کلیدی کار برای مخاطب از دست نرود و آن فاصلهای که باید با رمان داشته باشد نیز حفظ شود.
وی افزود: شخصیت مرد تلفیقی است از انگیزههای درونی و مقتضیات درام. شخصیت پردازی در فیلم یعنی رفتار پردازی و کنش. شخصیت وقتی تعریف میشود که در رفتارش چیزی دیده شده باشد.
طبی ارتباط سه اپیزود را مناسب دانسته و معتد است در داستان، شخصیتها و قصهها در هر اپیزود تمام نیشوند. بلکه قصهها میمانند و بعضی از ابهاماتی که در هر اپیزود حل نشده باقی مانده، در قسمت بعد پاسخ داده میشود.حمیدرضا قطبی از تجربه اول کارگردانی خود راضی است. چرا که بازخورد خوبی از جانب مخاطبان دریافت کرده.
*چشم امید ما به حمایت مردم است
سید جمال ساداتیان، تهیهکننده فیلم، کم بودن فیلمنامههای اقتباسی را معلول سخت بودن پیاده کردن پیام داستان در فیلم دانست و گفت: رمان این امکان را دارد که در ۷۰۰ صفحه مفصل به تعریف قصه بپردازد. ولی وقتی میخواهیم آن را در ۱۰۰ دقیقه جا بدهیم و به اثر وفادار هم بمانیم، باید عصاره و پیام قصه را در فیلم بیاوریم. همچنین باید به آن حالت درام هم اضافه کنیم که برای مخاطب جذابیت داشته باشد. البته این آداپته کردن و درآوردن پیام کار سختی است.
ساداتیان حضور خان طباطبایی به عنوان فیلمنامه نویس را هم مفید توصیف کرد و هم مضر: خاصیتش این بود که ابعاد قصه را خوب میشناخت و توانسته بود آنها را در نوشتار جدید منتقل کند. مضراتش هم این بود که وقتی خود آدم مجری باشد نمیتواند مشاور خوبی باشد. بالاخره همیشه باید یک چشم ناظر از بیرون بر کار نظارت داشته باشد. البته یک بخشی هم سلیه است. داستان برای من به عنوان تهیهکننده جذاب بود و در راستای سیاستهای کاری من قرار داشت.
او در ادامه به موانع کار اشاره کرد. موانعی که تهیهکنندگان را از انتخاب یک فیلم بازمیدارد: یکسری عوامل مانند اپیزودیک بودن کار، فیلم اول بودن و فضاسازی قدیمی هستند که تهیهکنندگان به سرمایهگذاری در آنها رغبتی نشان نمیدهند. البته به نظر من اینها ضعفهای سینمای ما است. یک تهیهکننده بعد از اینکه میبیند فوندانسیون کار صحیح است، باید به وظایفی که به عهدهاش است توجه کند و شرایطی را فراهم کند که گروه با آرامش کامل کار را به انتها برساند.
ساداتیان شرایط بد سینماها و نبود ابزار تبلیغانی مناسب را موانع اصلی پیشرفت و دیده شدن کار عنوان کرد و گفت: چون قصه برای من جذاب بود، سعی کردم تمام امکانات را فراهم کنم که فیلم خوب ساخته شود. باید به مخاطب احترام گذاشت. به همین دلیل همه امکانات تکنیکی فیلم فراهم بود. ولی متاسفانه امروزه ما فیلمها را در با شرایط خیلی بدی در سالنهای نمایش میبینیم. بحث دوم این است که ابزار تبلیغاتی مناسبی در اختیار ما نیست و فقط حمایت مردم است که باعث میشود فیلم دیده شود. برای ساخت این فیلم زحمت فراوان کشیده شده و جزو فیلمهایی است که فکر میکردم دیده شود. یک فیلم خوب با قصه خوب که مردم از دیدنش لذت ببرند. در پایان دست نیاز به طرف مردم دراز میکنم که از فیلم حمایت کنند.
*مردم امروزه طرفدار داستان کوتاه هستند
آنتونیا شرکا اتصال فیلمنامه به اثر خانم طباطبایی را پررنگ دانست و گفت: ادبیات همیشه یک گنجینهای را در اختیار فیلمسازان میگذارد که نگاه غنیتری نسبت به فیلم یا درام داشته باشد. جامه دران دومین کتاب خانم ناهید طباطبایی است که از آن اقتباس شده و این اتفاق خوبی است. چون خود طباطبایی در مقام فیلمنامه نویس هم بودند توانستند اتصال خودشان را با فیلم حفظ کنند و در شکل گیری فیلم هم نقش داشته باشند. ولی همین موضوع میتواند یک نقص باشد و آن اینکه در فیلم وابستگی به ادبیات وجود دارد. از نریشنها گرفته تا نگاه و پردازش موضوع. به نظر بنده کسانی که فیلم را با اقتباس ادبی میسازند و از آن اثر مستقل میشوند، احتمالا کار آنها یک وزنه سینمایی بیشتری پیدا میکند. با وجود این نقص و اتصال حفظ شده باز هم فیلم، فیلم جذابی است. ولی به نظرم لازم بود این پیوند با قاطعیت بیشتری قطع شود.
از نظر شرکا ساختار اپیزودیک دارد در سینمای ایران برای خود جا باز میکند و مردم از این سبک استقبال میکنند. او گفت: در حال حاضر سینمای ایران ساختار اپیزودیک خیلی رایج و قالب شده و به نظر من یک پدیده جالب است. چون تا قبل از این تصور میشد که کتابهایی که داستانهای کوتاه دارند یا فیلمهایی که به صورت اپیزودیک تعریف میشوند، مخاطب خود را از دست میدهد. ولی حالا چون مردم از داستان طولانی خسته میشوند. به نظر میرسد روش اپیزودیک خیلی متداولتر شده.
اما او ساختار اپیزودیک را مناسب فیلم جامه دران نمیداند. چرا که به عقیده او داستان جامه دران خیلی کلاسیک است. یک داستان کلیشهای ولی نه کلیشه به مفهوم منفی کلمه: همه چیز طبق یک روال عادی پیش میرود و همه آنچه کا ما انتظار داریم شخصیتها انجام بدهند را کارگردان به ما نشان میدهد و ما فقط در یک نقطه کلیدی داستان حیرت زده میشویم. و به خاطر همین کلیشهای بودن داستان، فکر میکنم که بهتر بود به جای اپیزودیک، داستان خطی تعریف میشد.
این منتقد سینما دو در بخش اپیزودیک بودن و شخصیت پردازی ایراداتی را بیان کرد:. به نظر من هر اپیزود که تمام میشود، آدمهای هر اپیزود هم با همان اپیزود تمام میشوند و ای کاش اینها یک جایی به هم میرسیدند. هر اپیزودی حاوی یک سورپرایز است برای تماشاگر. ولی عکسالعملهای عاطفی و شوکی که با هر اپیزود وارد میشود را در اپیزودهای بعدی در کارکترها نمیبینیم. همچنین احساس میکنم یک بخشی از کنشهای آدمها مبهم مانده و خیلی برخاسته از درونشان نیست. در غیر این صورت فکر میکنم.
وی افزود: مشکل من با شخصیت تنها مردی است که در زندگی سه زن نقش دارد. شخصیت او مبهم است. او از طبقه اربابی است. ولی رفتار و سکناتش نه مستبدانه است و نه عاشق. انگار ضروریات درام او را جلو میبرد نه انگیزشهای درونیاش. ما به لحاظ هیجانی درگیر جوش درونی او نمیشویم که او را یک آدم عاشق ببینیم یا یک آدم استثمارگر.
شرکا به نقاط مثبت کار هم اشارهای کرد و گفت: در قالب یک فیلم تاریخی سالها را خیلی خوب درآورده بودند. هم طراحی صحنه و لباس، هم جغرافیا، هم زمان و هم روابط بین آدمها. به نظر من فیلم در این زمینه خیلی موفق است. این خوب است که ما به کمک فیلم برمیگردیم به تاریخ گذشتهمان و میبینیم که ساختارهای اجتماعی چه سرنوشتهایی را تغییر داده و چه تاثیرهایی در زندگی انسانها گذاشته. درکل به عنوان فیلم اول خوب است.