به گزارش سوره سینما ، در ابتدای برنامه و در بخش گفتگوی ویژه، «هفت» میزبان منوچهر طیاب، کارشناس سینما و از پیشکسوتان عرصه مستندسازی بود که به تازگی به ایران آمده است. افخمی در ابتدای گفتگوی خود درباره وی گفت: وی در خارج از ایران بسیار شناخته شده تر از داخل ایران است. وی با فیلمبرداری از مناطقی ناشناخته از طبیعت و معماری ایران، سبب معرفی آنها به مردم و جذب توریست شده است.
در ادامه برنامه حسنعلی اسدی، فیلمبردار برنامه «هفت» و یکی از همکاران منوچهر طیاب در یکی از مستندهای ایشان در خصوص همکاری با وی گفت: ما حدود یک سال و خورده ای با ایشان کار کردیم. و از کویر ورامین شروع کردیم و به دریاچه نمک و کاشان و اصفهان تا خراسان و زاهدان و … تمام کویر لوت و مرکزی را دور زدیم. مسیر تردد بسیار سخت بود. آقای طیاب برای رفتن تصویر از ریگ جن اصرار داشت حتما خود به آنجا برود. می گفت من به بیننده نمی توانم دروغ بگویم باید حتما به ریگ جن بروم. شاید بعدها این فیلم به دست دانشجویان برسد و بخواهند اطلاعات کسب کنند.
وی ادامه داد: یک نکته جالب درخصوص حساسیت کاری آقای طیاب این بود که ایشان خود یکبار این مسیرها را رفته بود و از مناطق عکس گرفته بود. ایشان بعد سر صحنه می گفت این لنز خاص رو ببند و ۱۰ ثانیه پن کن! حتی موسیقی را در ذهن خود بسته بود و می دانست چه می خواهد.
طیاب: برای تحصیل در رشته سینما به من پاسپورت ندادند
در ادامه برنامه و منوچهر طیاب در گفتگو با بهروز افخمی بیان داشت: من و آقای سینایی هم مدرسه بوده ایم و بعد برای ادامه تحصیل به اتریش رفتیم. البته من مجبور شدم در خارج معماری درس بخوانم، چون آن زمان در ایران سال ۱۳۳۷ به من اجازه نمی دادند برای خواندن رشته سینما به خارج بروم و پاسپورت ندادند. گفتند اینها به درد ایران نمی خورد. مرکزی به نام اعزام دانشجویان بود که بایستی پذیرش مان را آنجا ارائه می دادیم تا هم پاسپورت می دادند و هم در مخارج کمک می کردند. رئیس آن مرکز آن زمان گفت سینما، تئاتر و موسیقی که به درد ما نمی خورد باید بروید مهندس شوید. وقتی من به دانشکده سینما در اتریش رفتم گفتند با همه علاقه ای که داری اما زبان آلمانی نمی دانی. به عنوان مستمع آزاد باش تا زبان یاد بگیری. من بعد از سه سال تحصیل در رشته معماری، شروع به تحصیل در رشته سینما کردم.
یکی از استادان منوچهر طیاب در مدرسه ملی سینما در اتریش، فیلمبرادر افسانه ای روس، ادوراد تیسه بوده است. یکی از کسانی است که اصلا خود سینما را به وجود آورده است. طیاب در این باره ادامه داد: تمام اسنادی که در دوران جنگ جهانی دوم از اتریش به آلمان منتقل شده بوده، بعد از جنگ مجدد به اتریش بازگشته بود و انباری از فیلم های مستند تشکیل شده بود. استاد تاریخ هنر من آن زمان خانمی بود که به من گفت اگر می خواهی چیزی یاد بگیری برو به این زیرزمین و بشین این فیلمها را ببین. من ۲ سالی در آن زیرزمین وقت گذاشتم و فیلم ها را دیدم و تفکیک کردم، خوشبختانه علاوه بر اینکه آرشیو فیلم ها هم درست شد، بر من ثابت شد که من جز سینمای مستند کاری دیگری نخواهم کرد. آنجا بود که من تصمیم خود را از ابتدا گرفتم و به این نتیجه رسیدم که فیلم های سینمای تفریحات است.
بهترین ابزار برای حفظ فرهنگ غنی ایران مستند است
این پیشکسوت عرصه مستند بیان داشت: یک کشور با فرهنگی غنی و با این وجود که مردم کتاب خوان نیستند، بهترین وسیله برای حفظ اسناد و در دسترس قرار گرفتن سینمای مستند است. بنابراین روزی که به ایران برگشتم کاملا می دانستم که من در سینمای داستانی کار نخواهم کرد. اولین جایی که در ایران می توانستیم درباره سینما با آنها صحبت کرد، اداره هنرهای زیبا بود. هنوز وزارت ارشاد تشکیل نشده بود. من آنجا فیلم «سفال» و «ریتم» را ساختم.
دولت مستند «به سوی شهر خاموش» قلع و قمع را کرد
وی ادامه داد: همان زمان کلاس های را نیز تشکیل دادیم و هنرجوهایی تربیت کردیم. در دوره یک ساله ای از نقاط مختلف دانشجو گرفتیم که یکی از آنها آقای اصلانی بود که زمینه آشنایی و دوستی ما را نیز فراهم کرد و نتیجه آن، فیلمی به نام «به سوی شهر خاموش» در دزفول که متاسفانه قلع و قمع و سانسور شد. چون مسائلی در آن مطرح می کردیم که دستگاه دولت مایل نبود. مثلا اینکه ما با چه خوش خیالی ساختمانی را خراب می کنیم چون پشت آن مجسمه شاه است و چه معماری زیبایی را نابود می کند به این بهانه که معماری جدید جای آن را بگیرد.
هیچ گاه از ابراهیم گلستان تقلید نکردم
وی درخصوص تاثیر فیلم هایش از ابراهیم گلستان یکی از مستندسازان معروف آن دوره، گفت: من اصلا ایشان را یک بار هم ندیدم و نمی شناختمش. به اضافه اینکه دلیلی برای تقلید نداشتم. من رفته بودم برای خودم رشته سینما خوانده بودم تا حرفی برای گفتن داشتم. اگر بنا بر تقلید داشتم استادانی در دنیا داشتم که می توانستم از آنها تقلید کنم که نکردم! من متوجه شدم آن سینمای مستند اولیه ما همه از ادبیات و شعر آمده بودند و نمی توانستند از نریشن در مستند جدا شوند. در حالی که من جدا شدم. اتفاقا پس از ۳۰ سال کار کردن خودم به ادبیاتی در مستندهایم رسیدم که به زودی در قالب کتاب منتشر خواهم کرد.
سیدحاتمی: «لاک قرمز» رابطه یک دختر نوجوان با خانواده اش است
در ادامه برنامه گزارشی از گفتگو با سیدجلال سیدحاتمی، کارگردان و کامران مجیدی، تهیه کننده فیلم سینمایی «لاک قرمز»، از فیلم های حاضر در بخش «نگاه نو» جشنواره فیلم فجر پخش شد و تصاویری از این فیلم برای نخستین بار به نمایش درآمد.
سیدحاتمی در این گفتگو گفت: فیلم ما در ارتباط با رابطه یک دختر نوجوان با خانواده اش است.
مجیدی نیز بیان داشت: نزدیک به ۴۰ لوکیشن داشتیم که در هر کدام بحث جابجایی مطرح بوده است. و به همین واسطه و فضاسازی که در ذهن کارگردان بود، فیلم پرخرجی بود. امیدوارم این فیلم بتواند در جشنواره دیده شود و بدرخشد.
«هفت» در بخش «سینماکلاسیک» خود یکی از سکانس های فیلم «خرابکاری» (Sabotage) هیچکاک را بررسی کرد. «هفت» در بخش معرفی کتاب خود نیز، کتاب «از چشم غربی» نوشته جوزف کنراد و ترجمه احمد میرعلایی را معرفی کرد.
در ادامه برنامه «هفت» مسعود فراستی در میز نقد خود و در بخش نقد فیلم های خارجی با کامیار محسنین به نقد و بررسی فیلم سینمایی «The Walk» به کارگردانی رابرت زمکیس پرداخت.
فراستی: من از عنوان «این سیب هم برای تو» مشکل دارم تا انتها
همچنین فراستی در بخش نقد فیلم های ایرانی با حضور کیوان امجدیان، منتقد سینما فیلم سینمایی «این سیب هم برای تو» به کارگردانی سیروس الوند را نقد و بررسی کرد.
فراستی در ابتدای گفتگو گفت: من از عنوان این فیلم مشکل دارم تا آخر.
امجدیان: «این سیب هم برای تو» یک فیلم فارسی تمام عیار است
امجدیان نیز بیان داشت: من نیز موافق این فیلم نیستم. یک فیلم فارسی تمام عیار است. منتها واقعیتش این است که سینمای ما به این سینمای پاپیولار احتیاج دارد، اما نه به این سبک! الوند در فیلمهای قبلی نشان داد استاد بهم زدن کلیشه هاست. با برهم زدن برخی کلیشه ها یک تشخصی به فیلم اش می دهد. اما در همه آن فیلمها مخاطب فیلم را باور می کرد، چون شخصیت ها قابل باور بودند نه مثل این فیلم آدم های اتوکشیده و نامشخص بی زمینه ای که فقط پولدارند. من نمی توانم چیزی از آن را باور کنم.
این منتقد ادامه داد: در فیلم های قبلی الوند یک جور عصیان گری و نقد اجتماعی به افراد تازه به دوران رسیده می دیدید. اما در این فیلم هیچ کدام از اینها را ندیدم.
در دورانی که فیلم سازان غرب را یک اتوپیایی معرفی می کنند که می تواند ما را نجات دهد، سیروس الوند قبلا فیلم هایی می ساخت که این هجرت را می شکند و برای امروز هم کارکرد دارد. و این جای تاسف دارد که آن سیروس الوند را امروز به این شکل می بینیم.
فراستی نیز در این خصوص بیان داشت: الوند قبلا کلیشه های فرنگی را می گرفت مثلا هیچکاک را و اینجایی می کرد، اما امروز وضعیت آنقدر خراب است که کلیشه های فیلم فارسی را می گیرد و اینجایی می کند.
امجدیان در ادامه گفت: من خیلی دلم می سوزد که آقای الوند این فیلم را می سازد. آقای الوندی که در سینمای بدنه یک سر ایشان است، چه می شود که به اینجا می رسد؟ این آزاردهنده است. سینمای مردمی لازم است. در شرایطی که نیمی از فیلم سازان به سبک آقای فرهادی آن هم تحت داس می سازند، در شرایطی که کسی فیلمی جذاب برای مردم نمی سازد، این خلا حس می شود که کسی فیلم پاپیولار بسازد. اما ایشان این کار را نیز نکرده است. ما در این فیلم شخصیت ها یا حداقل تیپ ها مشخص نیست. هیچ چیزی که من مخاطب را به دیدن تحریک کند ندارد. از همان ابتدا نیز داستان را لو می دهد.
فراستی نهایتا گفت: خوشبختانه فیلم فروش هم ندارد. چون اگر فروش داشت ممکن بود ایشان این تلقی اشتباه را بکند و به این کار ادامه دهد.
دور تازه برنامه سینمایی هفت هر هفته جمعه شب ها با اجرا، سردبیری و تهیه کنندگی بهروز افخمی روی آنتن شبکه سه سیما می رود.