سوره سینما – حسین ساعیمنش : ۱- فیلم فرحبخش دقیقا در آن سر طیفی قرار میگیرد که طرف مقابلش فیلمهای مزخرف هنر و تجربه قرار دارند که یقینا به معنای ارزشمند بودن آن نیست. یعنی همانطور که بیتوجهی به مخاطب و راضی بیرون فرستادن او میتواند نتایج مخرب داشته باشد، ابله فرض کردنش و توهین به او و تلاش برای سرگرم کردن او به وسیله مبتذلترین شیوهها و تحمیل الگوهای فیلمفارسی به مخاطب امروز سینما (اگر مخربتر نباشد) همانقدر آثار منفی دارد و در صورت زباد شدن چنین آثاری و استقبال مخاطب از آنها، مسلما سلیقه سینمایی او به قهقرا خواهد رفت و با توجه به اینکه «فروش»، بهخودیخود حجت را بر سازندگان تمام میکند (البته تا اینجا نشان دادهاند که در صورت عدم فروش هم حجت بر ایشان تمام است!) و دیگر هیچ نظر مخالفی را نخواهند پذیرفت، تشخیص مرز بین سرگرمی خوب و بد، در نهایت تعجب بسیار دشوار خواهد شدو این یقینا خیانت به مخاطب و سینما خواهد بود و اگر در مقابل فیلمهای بیمخاطب هنر و تجربهای، چنین فیلمهایی علم شوند، عاقبتی بسیار هولناکتر در انتظار سینمای ایران خواهد بود (تازه همه اینها که گفته شد منهای تاثیرات مخرب فرهنگی است که با نمایش ابتذال در یک اثر سینمایی بهوجود خواهد آمد).
۲- کار عجیبی که «آبنبات چوبی» میکند، بیاعتبار کردن «قصهگویی» و «سرگرمی» تحت همین عناوین است. وقتی کسی تصمیم میگیرد که فیلمی قصهگو و سرگرمکننده بسازد و- از اثرش چنین برمیآید که- کوچکترین درکی از قصهگویی و سرگرمی هنرمندانه و حتی مفهوم کلی «فیلم سینمایی» بهعنوان هنر هم ندارد، بهطوری که در بازیها (تا جایی که موفق میشود عطاران را در دوران اوجش به رقتانگیزترین شکل ممکن نمایش دهد) و میزانسن و دکوپاژ و قابها و موارد دیگر حد نهایت سادهانگاری و بیفایدگی به چشم میخورد، مشغول نقض غرض حیرتانگیزی است. این نوع فیلمسازی که در آن نه قصهای به درستی گفته میشود (چفت و بستهای احمقانه داستانی را به یاد بیاورید) و نه شخصیتپردازی جالب توجهی دارد و سعی میکند که با تاکید بر موسیقی متن و دعواهای مربوط به چند دهه پیش و داد و بیدادهای بیهدف و تحولات آبکی و فاجعهبارتر از همه، غیرخطی کردن روایت، جز توهین به ذات «سرگرمی» نیست. و اینکه فیلمساز بخواهد با نمایش سبیل دستهموتوری و زنده کردن مصادیق غیرتمدارانه «فرمون»وار او، مخاطبش را جذب کند، حتی در صورت موفقیت هم نتیجهای جز ضربهزدن به همان مخاطب نخواهد داشت. و نالیدن از سینمای بیمخاطب و دم زدن از اهمیت تماشاگر در عین این توهینها و ضربهزدنها به او، کاز تناقضآمیزی است که یحتمل فقط از عهده فرحبخش برمیآید.
۳- اینکه «خیانت» میتواند یکی از مهمترین دستمایهها برای خلق کشمکشهای خانوادگی باشد کاملا واضح است. اینکه خیلی از آثار بزرگ عرصه نمایش در طول تاریخ، حول محور «خیانت» نوشته و ساخته شدهاند را هم میدانیم. ولی مشکل این است که آثار مبتذل خیانتمحور و در راس آنها فیلم فرحبخش، نه در حد آثار برجسته تاریخی هستند، نه برای کشمکش و خلق درام از این عنصر بهره میبرند و نه دردی از جامعه دوا میکنند. مهم دریچه نگاه فیلم است که باعث میشود از این موضوع، استفاده سطحی و بهشدت کاسبکارانه کند و مخاطب را فریب دهد (و طبعا عرضه چنین اثری تحت عنوان «محصول فرهنگی» نتیجه چیزی جز انحراف نیست). در نتیجه، اشاره به مواردی که در ابتدای بند گفته شد صرفا مغلطه است و هیچ ربطی به فیلم حاضر و سوءاستفاده آن از موضوع خیانت نخواهد داشت. «آبنبات چوبی» صرفا در پی نمایش روابط نامتعارف است و تنها هدفش قبحشکنی برای سروصداکردن است که قسمت اولش فعلا محقق شده. اینچنین است که به بهترین نحو، تفاوت فیلم «آسیبشناسانه» و فیلم «کثیف» را نشانمان میدهد.
۴- با همه این تفاصیل و مشاهده توام با حیرت این تناقضها در جزئیات و کلیات «آبنبات چوبی» میتوان با سخاوت تمام، صفت تفضیلی «ابلهانه» را به عناصر مختلف فیلم و در بسترهای متفاوت به آن بخشید: ابلهانهترین نامگذاری، ابلهانهترین دیالوگنویسی، ابلهانهترین شخصیتپردازی، ابلهانهترین فیلم فرحبخش، ابلهانهترین فیلم خیانتمحور و قطعا ابلهانهترین فیلم جشنواره سی و چهارم فجر تا به امروز!
۵- یکبار آقای فرحبخش در آن زمانی که فیلم «خصوصی» بعد از مدت کمی از پرده پایین کشیده شده بود، روی خط برنامه «هفت» آمدند و حرفهایی زدند با این مضمون که در سالهای پس از انقلاب اسلامی، به خاطر حکمفرما شدن شرایط جدید فرهنگی، تا به حال فیلم مبتذلی ساخته نشده است.
اگر ایشان نخواسته باشند که دست پیش را بگیرند که پس نیفتند و از روی اعتقاد این حرف را زده باشند، میتوان با همان سخاوتی که صفت قبلی را به فیلمشان داد، لقب «متواضعترین مرد سینمای ایران» را شایسته ایشان دانست که اینچنین فروتنانه مجموعه آثار گذشته و آینده خودشان را در آن زمان، در این سینمای نحیف که بارها مورد انتقاد خودشان بوده، ناچیز و غیرقابل بهحسابآمدن میانگارند.