سوره سینما – احسان سالمی: دیروز یکی از ناامیدکنندهترین روزهای سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر بود. روزی که را میرکریمی و پرویز شهبازی با فیلمهای ضعیفشان ناامیدمان کردند و ابوالقاسم طالبی نیز با نقص فنی فیلمش و نمایش ندادن آن بعد از دیدن سه فیلم ضعیف، ناامیدی ما را از این سینما و سینماگران بیشتر کرد.
ماجرای موش و گربه بازی «دختر» و پدر
دیروز، روز میرکریمی نبود. چرا که همه منتظر بودند تا مدیرعامل خانه سینما که فیلمش را با لابی وارد جشنواره کرده بود، حداقل یک اثر ارزشمند را به این جشنواره ارائه کرده باشد ولی در نهایت آنچه بر پرده سینماها نقش بست هیچ نشانی از رضا میرکریمی «خیلی دور، خیلی نزدیک» و «یک حبه قند» نداشت.
جمعیت زیادی برای دیدن ساخت پر سروصدای دبیر بخش بینالملل جشنواره فجر به سالن همایشهای برج میلاد آمده بود و تقریبا بیشتر سالن پر شده بود. جمعیتی که به خیال خود قرار بود با یکی از متفاوتترین کارهای میرکریمی روبرو شود ولی آنچه که پیش چشم او به تصویر کشیده شد، داستانی بیمنطق از سفر یک دختر آبادانی به تهران بود که بدون اجازه خانوادهاش سفر کرده بود و بعد از مطلع شدن پدرش از این سفر، ماجرای تکراری پدر متعصب و فرار دختر از پدر تکرار میشود.
داستانی ضعیف که در اغلب بخشهای فیلم به شدت کسلکننده است. شاید به همین خاطر باشد که میرکریمی در تازهترین گفتوگوی خود حتی سعی نکرده از فیلم خود دفاع کند: «دختر» شاید فیلم به درد بخوری از آب در آمده باشد و شاید فیلم به درد بخوری نباشد! من منتظر چیزی درباره این فیلم نیستم زیرا کار من در این فیلم به پایان رسیده و به پروژه بعدی ام فکر میکنم.
تنها نکته مثبت اکران فیلم سینمایی دختر در روز گذشته، تقدیم اکران آن به یداله نجفی صدابردار فقید سینما بود که پیش از آغاز نمایش این اثر در متنی که از طرف میرکریمی برای گرامیداشت این هنرمند نوشته شده بود، قرائت شد.
ایده سوزی
دومین سانس نمایش فیلمهای روز گذشته مربوط به فیلم سینمایی «خماری» به کارگردانی داریوش غذبانی بود. فیلمی که به نظر میرسید به خاطر ترس از انتقادات تند و تیز منیژه حکمت تهیهکننده آن به سازمان سینمایی، یکی از بهترین سانسهای اکران جشنواره فجر را به آن داده بودند.
ایده فیلم جالب به نظر میرسید اما نتیجه نهایی چنگی به دل نمیزد. به همین خاطر بود که تعداد زیادی از حاضران در همان دقایق میانی فیلم، سالن را ترک کردند.
«مالاریا» همه را ناامید کرد
«مالاریا» یکی دیگر از فیلمهای پرسروصدای جشنواره امسال بود که بسیاری را چشم انتظار دیدن یک اثر جذاب از پرویز شهبازی کرده بود. اثری که در آن شهبازی باز هم به سراغ معرفی چندین چهره جدید به سینما رفته بود و البته این بار برخلاف همیشه، در این کار موفق نبود.
پرویز شهبازی با «مالاریا» همه را ناامید کرد. نه آنهایی که شهبازی «دربند» را دوست داشتند با «مالاریا» او راضی شدند و نه آنهایی از «نفس عمیق» شهبازی لذت برده بودند از «مالاریا» که نمونه مشابه آن بود، احساس رضایت کردند.
«مالاریا» بیشتر از آن که بخواهد به ارائه تصویری از بحران جوانان دهه ۹۰ بپردازد، بیشتر به دنبال نمایش هیجان جوانان و سرگردانی آنها در میان خانواده و سنتهای اجتماعی است. فیلمی که همچون «دختر» رضامیرکریمی با محوریت داستان نخ نما شده فرار دختران از دست پدران شکل گرفته است. البته فیلم یک رپرتواژ آگهی خیلی خوب هم برای تیم هسته ای دولت یازدهم رفته است تا شهبازی بتواند در یکی از بیربطترین سکانسهای فیلم خود عرض ارادتی به ظریف و همکارانش کرده باشد!
گوشی به دستها وارد میشوند
یکی از نکات جالب توجه در جشنواره امسال استفاده بیش از اندازه تماشاگران حاضر در سالن همایشهای برج میلاد از گوشیهای لمسی خود در زمان نمایش فیلم در سالن است. با توجه به اینکه در چند روز اخیر بسیاری از فیلمها از قسمت بالکن تماشا کردم، این نکته بیش از پیش به چشم میآمد که بسیاری از تماشاچیان علاقه دارند که در طول زمان نمایش فیلم چندین بار صفحه گوشی خود را روشن کنند و احتمالا سری به جدیدترین پیامهای خود در شبکههای اجتماعی بزنند.
البته این موضوع از پیامهایی که اهالی رسانه در حین تماشای فیلم در گروههای به اشتراک میگذارند نیز به خوبی آشکار است.
شبی برای فرزندان سینماگران
از دیگر نکات جالب توجه در فیلمهای نمایش داده شده در هفتمین روز از سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر، حضور پررنگ فرزندان سینماگران در این آثار بود به نحوی که در فیلم سینمایی «دختر»، ماهور الوند فرزند سیروس الوند کارگردان سینما، اولین تجربه بازیگری اش را مقابل دوربین به دست آورد و سارا میرکریمی فرزند رضا میرکریمی نیز نقش کوتاهی را در فیلم پدرش ایفا کرد. همچنین در فیلم «مالاریا» پرویز شهبازی نیز، علاوه بر ساعد سهیلی فرزند سعید سهیلی که از بازیگران شناخته شده است، آذرخش فراهانی فرزند بهزاد فراهانی نیز که پیش از این بیشتر به عنوان خواننده شناخته میشد، اولین تجربه بازیگری خود را کسب کرد.