به گزارش سوره سینما، سعید مستغاثی، نویسنده و منتقد در یادداشتی در ارتباط با سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر نوشت:
۱ـ در چند روز گذشته برخی منتقدان درباره تلخی و سیاهی مضمون اغلب فیلمها نوشتند و سخن گفتند، اما باید این نکته را مورد توجه قرار داد که تلخی به خودی خود ناپسند و مردود نیست، فیلمهای تلخی در طول تاریخ سینما بودهاند که برجسته و تاثیرگذار بودهاند، اما فیلمهایی که ما در جشنواره به عنوان فیلم اجتماعی دیدیم، اصلا فیلم اجتماعی نبودند و اغلب هم زیر خط استاندارد سینما قرار داشتند و سینما محسوب نمیشدند، یک سری پُرگوییها، نمایشنامههای رادیویی، مقاله و سخنرانی که حدود ۱۰ دقیقه، یک ربع نهایت ظرفیت دارند در فیلم بالای صد دقیقه به تصویر کشیده میشدند.
ادعای سینمای اجتماعی با به نمایش درآوردن یکسری نماهای چرک، کثیف، سیاه و موضوعاتی مانند دختران فراری، خیانت و… جور درنمیآید، نمایش تصاویر متحرک با شعار و بیانیه در بهترین حالت سینمایی است که دور و بر همین عزیزان اتفاق میافتد و خودشان شاید با آن درگیر هستند و در واقع اجتماع خودشان است نه سینمای اجتماعی و این نکته را خودشان اذعان کردهاند، سال گذشته در نشست خبری یکی از همین دست فیلمها از کارگردان پرسیده بودند که چرا شما روی چنین موضوعاتی انگشت میگذارید و در پاسخ گفته بود آنچه در پیرامون ما میگذرد مورد توجه فیلمساز قرار میگیرد.
متاسفانه حاصل این رویکرد چیزی جز زیرسوال بردن اعتبار و آبروی چندین ساله جشنواره فیلم فجر نیست، روزنامه گاردین درباره فیلم فجر ما نوشته بود که این جشنواره پر است از خیانت، دراگ(موادمخدر)، زندگیهای از هم پاشیده و… این چه تصویری است که ما از خودمان به نمایش درمیآوریم؟!
۲ـ درباره هیات داوران و نامزدها و برگزیدهها هم که حواشی زیادی در پی داشت، باید یادآوری کنم که اگر یک نگاه تخصصی باشد، مشکلی وجود ندارد حتی درباره مساله سلیقه هم میگوییم اگر یک تیم داوری دیگر جای این هفت نفر بود، نتیجه طور دیگری رقم میخورد، اما این زمانی قابل پذیرش است که رقابت بین دو فیلم یا چند فیلم استاندارد باشد، مثلا «سرگیجه» ساخته آلفرد هیچکاک و «دلیجان» ساخته جان فورد، بله! اینجا بحث سلیقه به میان میآید، اما وقتی بین سرگیجه و یک فیلمفارسی، کسی «گنج قارون» را انتخاب میکند، این دیگر سلیقه نیست و اگر خوشبینانه نگاه کنیم، این یک بیتخصصی است و نشان میدهد افراد در جای درست قرار نگرفتهاند.
وقتی شما فیلم «بادیگارد» را حذف میکنید، ما نمیتوانیم بگوییم شما سلیقهات به ابراهیم حاتمیکیا نمیخورد، چراکه یک طرف فیلمی وجود دارد که به اعتراف دوست و دشمن از نظر استاندارد و کارگردانی در حد بالایی است و آن طرف فیلمهایی نامزد و دیده شدهاند مثل «امکان مینا» و «آخرین بار کی سحر را دیدی؟»، که باز هم به اعتراف اغلب منتقدان فیلمهایی بسیار ضعیف بودهاند و ساختار سینمایی ندارند، این سلیقه و سیاست نیست!
۳ـ اما نکته سوم خودش برای من یک سوال مهم و جدی است، خیلی دوست دارم یک نفر بیاید و توضیح دهد که چگونه یک فیلم، ۹ جایزه و سیمرغ میگیرد بعد بهترین فیلم نمیشود؟ این از نظر من یعنی جُک! بعد یک فیلم دیگر که اصلا جایزه نگرفته و در نهایت یکی دو جایزه جنبی گرفته است، میشود بهترین فیلم جشنواره!
واقعا از نظر هیات داوران چه چیزی جز کارگردانی، فیلمنامه، بازیها، چهرهپردازی، تدوین و… مهم بوده است که وقتی یک فیلم در همه این مولفهها برتر بوده است، نتوانسته بهترین فیلم جشنواره شود؟! باور کنیم این موارد که ربطی به سیاست و محتوا و… ندارد، اینها تخصص است و جشنواره امسال از یک بیتخصصی عمیق رنج میبرد.
۴ـ جشنواره فیلم فجر نیاز به یک بازنگری جدی دارد، اصلا این عنوان «فجر» که میخواستند از بخش بینالملل جشنواره حذفش کنند، بیایند از همین بخش داخلی هم بردارند یک عنوان دیگری مثلا جشنواره تهران، شمران، ونکی چیزی بگذارند تا خیال ما هم راحت شود. چون این جشنواره هم به لحاظ استاندارد خیلی فقیر است و هم از نظر محتوا نسبتی با انقلاب و فجر و ایران ندارد.
منبع: جام جم
با نگاه شما در کلیت نقدتان موافقم و متاسفانه مطمئن هستم هیچ گونه نگاه سیاسی و … پشت پرده انتخاب های این دوره وجود نداشت!!! وتنها وتنها بی سوادی محض بود که حاکم بر انتخاب ها شد، اما در مورد سوال بند سوم که پرسیدید؛ فکر می کنم هیئت داوران «ابد و یک روز» را بیشتر فیلم در بخش نگاه نو می دانستند و به همین دلیل بهترین فیلم در این بخش انتخاب شد و گویا دلیلی برای اینکه در بخش سودا هم جایزه بگیرد نداشتند. هرچند نقیض این مسئله در مورد «غبار…» صادق است و می توانید جوابم را بدهید که چرا غبار آن هم که در نگاه نو حضور داشت؟؛ این همان بی سیاستی است که گفتم متاسفانه وجود ندارد! فکر می کنم خانه انتخاب از پایبست … است، خیلی ساده بود اگر مثلا اعلام می کردند فیلم های نگاه نو جایی در انتخاب سودا ندارند وفقط می توانند در ارای مردمی شرکت کنند و … و کلی چرایی دیگر که فیلم مستند در فجر چه می کند! انیمیشن چه می کند! و چه می کند هایی که مدیریت جشنواره را به چکنم چکنم هایی دچار کرده که این گره ها با دندان هم باز نمی شوند. از روزی می ترسم که مانند فوتبال به این نتیجه برسیم که لیاقت داوری خودمان را نداریم و داورانی از کشورهای دسته چندم با هزینه های گزاف دعوت کنیم تا در مورد ما قضاوت کنند!
اگر تکرار پخش شده تصاویر آرشیوی تلویزیون نبود نسلی که انقلاب را درک نکرده است حتما می داد که فجر میدانی در نیاوران، یا خیابانی در قیطریه است که از شدت خیانت و مواد و فساد و دخترهای فراری مردمش تصمیم گرفتند انقلاب کنند!