به گزارش سوره سینما، سلحشور را باید از معدود هنرمندان کشور بدانیم که مبنای ورودش به وادی هنر، بر اساس اعتقاد قلبی و مشی دینی خانواده او بود. همین اتفاق سبب شد تا او در طول سالیانی که در عرصه هنر فعالیت میکرد، هیچگاه از این خط قرمز اعتقادی خارج نشده و علاوه بر قالب اجرا و نگارش، به صورت زبانی نیز به بسط اندیشهها و دغدغههای خود بپردازد.
سلحشور در سالهای منتهی به انقلاب، همواره در نمایشهای مدرسهای و مسجدی فعالیت داشت که زمینه محتوایی تمامی این آثار را انقلاب و موضوعات دینی تشکیل میداد. همین عقبه نمایشی سبب شد تا او در سالهای نخست فعالیتهای سینمایی در کشور، در سه فیلم کوتاه بازی کند؛ فیلمهای کوتاهی که مهمترینشان، «یا سقای تشنه لب» رسول ملاقلیپور بود. این نقش آفرینی برای سلحشور جوان، خوش یمن بود چرا که وی همان سال در نخستین فیلم بلند سینمایی، آن هم در نقش اول ظاهر شد؛ «توبه نصوح» نخستن ساخته سینمایی مخملبافی بود که تا پیش از آن، با انتشار مقاله و یادداشت، اندیشههای خود را مطرح میکرد. فیلم، با استقبال غیرقابل وصفی همراه شد و به نوعی آن تاثیرگذاری که مدنظرش بود را به شکل گستردهای بر جای گذاشت؛ همین استقبال باورنکردنی کافی بود تا فرج الله سلحشور دیده شود اما سینمای آن دوره، قهرمانی در اندازههای بازیگر نمیپروراند.
محمدرضا هنرمند، سلحشور را برای نقش آفرینی در دومین ساخته خود؛ «گورکن» برگزید. فیلمی که داستان آن در خرمشهر و زیر حملات سنگین عراق میگذشت و داستانی انسانی داشت. فیلم چندان دیده نشد و امروز هم کسی آن را به یاد ندارد اما تمام این دیده نشدنها، دو سال بعد و با ساخت «پرواز در شب» که مهمترین نقش آفرینی سلحشور تا همیشه محسوب میشود، جبران شد. فیلمی که موقعیت کارگردانش را نیز تا حدود زیادی بهبود بخشید. فیلم در پنجمین جشنواره فجر حسابی گل کرد و در اکران نیز به چشم آمد. سلحشور که در این فیلم، نقش اصلی را ایفا میکرد به خوبی توانست جلوههایی از قهرمان مبارز را به ثبت برساند؛ قهرمانی کنشگرا که میتوانیم تعلق او را به آن محیط و فضا، لمس کنیم. بازی خارج نداشت و مظلوم نمایی نمیکرد؛ دو هنرمند عاصی به هم خورده بودند و نتیجهاش هم شده بود یک فیلم به غایت دوست داشتنی؛ حتی در این روزگار.
سلحشور که با خود عهد کرده بود تا زمانی که جنگ در جریان است در فیلمی غیرجنگی بازی نکند، پس از موفقیتهای پی در پی فیلم ملاقلیپور، در «انسان و اسلحه» مجتبی راعی بازی کرد. فیلمی که باز هم تصویرگر یک قهرمان خستگی ناپذیر و آرمان گرا بود. خصیصه مشترک تمامی نقشهای جنگی که سلحشور آنها را ایفا کرد. کاراکترهایی که بیگدار به آب نمیزدند اما نمایههایی از جنون پیروزی در آنها شعله میکشید و در عین تعجیل در پیروزی، حساب شده و مهندسی جلو میرفتند و به شکست نمیرسیدند. اینها کلید مشترک تمام نقش آفرینیهای سلحشور در سالهای حماسه و خون بود.
در سالهای پس از جنگ نیز سلحشور در فیلمی تحت عنوان «مجاهدتهای خاموش» به ایفای نقش پرداخت که در رابطه با قاچاق اشیای قیمتی و باستانی به خارج از کشور بود که این فیلم بنا بر صلاحدیدهای سیاسی، هیچگاه به نمایش در نیامد و تا امروز نیز از بایگانی خارج نشده است.
داشتههای بازیگری سلحشور، تا اینجا، کم مایه نبود. فیلمهای خوبی با کارگردانان سرشناس کار کرده بود اما او برای هدف بزرگ تری وارد سینما شده بود. خود او نیز بعدها در گفتوگویی اعلام کرده بود که «دیدم بازیگری به درد من نمیخورد». کار در شرایط سخت جبهه و همنشینی با کارگردانان جریان نو آن سالها سبب شد تا با مقولات کلی کارگردانی آشنا شود. به همین دلیل، در سال ۷۲، نخستین فیلم خود تحت عنوان «ایوب پیامبر» را به صورت ۳۵ میلیمتری ساخت و خودش هم نقش اول آن را بازی کرد. البته پیش از آن، نمایش این کار را در سال ۷۰ به روی صحنه برده بود. فیلمی که حکم ورود سلحشور به دنیای آرمانی و پردغدغه او را داشت؛ دنیای که دیگر میتوانست خودش خط بدهد و جریان ساز شود. فیلم، یک سال بعد، به صورت سریال به روی آنتن شبکه دوم سیما رفت و دیده شد.
سلحشور که از آغاز زمان بازیگریاش، همواره در نقش اول تمام فیلمها بازی کرده بود، در اقدامی عجیب، نقش فرعی فیلم «دنیای وارونه» را برای شهریار بحرانی بازی کرد. فیلمی طنز که داستان آن، پیش از انقلاب میگذشت و در کارنامه اعتقادی سلحشور، فیلم عجیبی محسوب میشود. خود او هیچگاه راجع بازی در این سریال اظهارنظر رسمی انجام نداد اما احتمالا دوستی او با بحرانی به عنوان مهرهای ارزشی سبب بازی او در این فیلم شده بود.
موفقیت سریال سازی قرآنی سلحشور سبب شد تا او برای ادامه مسیر، بیشتر دلگرم شود. به همین دلیل در گام بعدی، «مردان آنجلس» را در ۱۸ قسمت جلوی دوربین برد. سریالی که در زمان خود سر و صدای بسیاری به پا کرد و توانست مخاطبان انبوهی را پای جعبه جادویی بکشد. میزان استقبال به اندازهای بود که سلحشور مجاب شد تا نسخه سینمایی اثر را نیز راهی سینماها کند؛ نسخهای که هیچگاه به مانند سریالش، پرمخاطب نشد. پخش این سریال در کشورهای مختلف آغاز شد به گونهای که در مصر، سر و صداهای زیادی به را انداخت و عدهای معتقد به شیعه پروری دولت مصر با پخش این سریال بودند. سریال به اندازهای محبوب شد که حتی سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور وقت، در سفر به واتیکان، یک نسخه آن را به پاپ ژان پل دوم اهدا کرد.
سریال سازی سلحشور از روی قصص داستانی، به خوبی جواب داده بود. او که مسیر موفقیت را به صورت پلکانی طی کرده بود، سونامی بزرگ خود را با «یوسف پیامبر (ع)» به راه انداخت. سریالی که مخاطبان تلویزیونی بسیاری داشت و به تعبیر سلحشور، جمعیتی میلیاردی بیننده در سراسر جهان، آن را دیدهاست و به مدت ۶ سال به عنوان رکوردار پربینندهترین سریال جهان مطرح بوده است. پروداکشن عظیم کار و طولانی بودن قسمتهای آن سبب شد تا وقت و هزینه زیادی برای این سریال صرف شود که البته جبران تمامی این گذران وقت و خرج بودجه، با استقبال انبوه بین المللی به عمل آمد.
حالا دیگر سلحشور به کارگردانی تبدیل شده بود که تمامی آثارش با اقبال بالایی مواجه بودند. رسانهها روی او فوکوس میکردند و او نیز خارج از قالب تصویری، ابایی در بیان اندیشهها و تفکرات خود نداشت؛ اندیشههایی که بعضا با حواشی بسیاری نیز مواجه میشدند.
پس از موفقیت عالمگیر «یوسف پیامبر (ع)»، سلحشور کمر همت برای ساخت سریال «حضرت موسی (ع)» که میخواست آن را قبل از «یوسف پیامبر (ع)» کلید بزند، بست. مقدمات این کار را نیز با سختی فراوان و نبود بودجه فراهم کرد اما هر بار، با در بسته مواجه میشد. او حتی فیلمنامه این سریال پرهزینه و سخت را نیز پس از صرف چند سال نوشت اما در طول این سالها، تلاش او برای ساخت این سریال که همیشه از آن سخن میگفت، ناکام ماند. او خیلی امید به ساخت این سریال داشت. تعریفهایی از آن میکرد که تا به امروز پیش از شروع هیچ کارش این قدر مصمم از آن سخن نگفته بود. میخواست حقیقت دین یهود را به تصویر بکشد و حساب سریال را از توراتهای تحریف شده جدا کند. میگفت با ساخت این سریال، ولولهای بزرگ میان قوم بنی اسرائیل و متحد بزرگش آمریکا به راه خواهد افتاد. به مانند تمام نقشهایی که بازی کرده بود، راند ساخت سریال «حضرت موسی (ع)» را نیز با خستگی ناپذیری تمامی طی کرد.
وقتی برای چندمین بار از صدا و سیما دست خالی برگشت شماره حسابی اعلام کرد تا مردم برای ساخت این سریال به او کمک کنند اما بودجه این بیگ پرواکشن، بسیار بالاتر از این حرفها بود. او برای ساخت این سریال واقعا مجاهدتی مثال زدنی به خرج داد اما حیف که اجل به او مهلت نداد تا اثری که بیش از یک دهه علاقمند به ساخت آن بود را جلوی دوربین ببرد و این حسرت بزرگ، تا همیشه بر دل او ماند.
فرج الله سلحشور مصداق عینی هنرمند انقلابی و متعهد بود. خودش هم میگفت هنرمندانی از این دست بسیار کم هستند. اگرچه زبانی تند داشت و در بیان اندیشههای ارزشی، خودسانسوری نمیکرد اما کسانی که او را میشناختند میدانستند چه روحیه ظریف و احساساتی دارد. صبح امروز، او از میان ما رفت تا جای خالی او و سخنانش که هر از چندگاه، ولولهای در میان سینمادوستان میانداخت، به شدت خالی باشد.
منبع: تسنیم