سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۱ اسفند ۱۳۹۴ در ۱۰:۳۱ ق.ظ چاپ مطلب
ادامه بررسی چرخه معیوب سینمای ایران در «سوره سینما»؛

موردی که تنها در سینمای ایران می‌توان دید؛ سرمایه‌گذاری بر فیلم سوم کارگردانی با دو فیلم اکران نشده!/ یک سوال؛ پول‌ این فیلم‌ها از کجا می‌آید؟

3film-ekran-nashode

مسئله‌ اساسی این است که با وجود داشتن تنها دو فیلم اکران نشده در کارنامه‌ی کاری این کارگردان جوان، به چه دلیل سرمایه‌گذارانی که مدعی تولید فیلم با سرمایه بخش خصوصی هستند، حاضر می‌شوند تا بر روی ساخت اثری جدید از این کارگردان گمنام سرمایه‌گذاری کنند؟

سوره سینمااحسان سالمی: دی ماه ۹۲، یکسال پس از کش و قوس‌های فراوان در جشنواره فجر سی‌ویکم برای حضور چند فیلم ظاهرا بدون مجوز و در نهایت عدم حضور این فیلم‌ها در جشنواره، برخی از این فیلم‌ها در سالن وزارت ارشاد برای اهالی رسانه و منتقدان به نمایش درآمدند تا سازمان سینمایی با برایند نظرات اهالی رسانه تصمیمی برای اکران فیلم‌هایی بگیرد که روی دستش مانده بودند.

از میان این فیلمها، بعدها «گس» کیارش اسدی‌زاده پس از نمایش در گروه هنر و تجربه به شبکه نمایش خانگی آمد و «نقش نگار» علی عطشانی به اکران عمومی رسید، اما در این بین «مهمونی کامی» علی احمدزاده یکی از فیلم‌هایی بود که با واکنش‌های منفی بسیاری روبه‌رو گشت و در ادامه، با آنکه تلاش‌های بسیاری صورت گرفت تا این فیلم بدون ممیزی و اصلاحیه راهی شبکه نمایش خانگی شود، اما در نهایت مدیرکل شبکه نمایش خانگی سازمان سینمایی در گفت‌و‌گویی به طور کامل این خبر را تکذیب کرد و فیلم اول احمدزاده هیچ‌گاه به پخش نرسید.

علی احمدزاده، کارگردان «مهمونی کامی» با وجود عدم اکران فیلم اولش، بلافاصله در فرودین ماه سال ۹۳ به سراغ ساخت دومین اثر سینمایی خود با نام «مادر قلب اتمی» رفت. فیلمی که این‌بار در آن از حضور بازیگران سرشناسی چون محمدرضا گلزار، ترانه علیدوستی، مهرداد صدیقیان و …. هم بهره برده بود و داستان آن در ادامه داستان فیلم اولش جریان داشت.

mehmooni-kami

احمدزاده برای ساخت این اثر به سراغ سیدامیر سیدزاده رفت که تهیه‌کننده شناخته شده‌تری بود و امید داشت که بتواند این اثر را در ایران به نمایش درآورد. اما چند روز قبل پس از کشمکش‌های بسیار در رسانه‌ها خبری منتشر شد مبنی بر اینکه دومین ساخته او نیز-که سال گذشته متقاضی حضور در جشنواره فیلم فجر بود-  به طور قطع به اکران عمومی نخواهد رسید.

اما در این بین مسئله‌ و نکته‌ی اساسی این است که با وجود داشتن تنها دو فیلم اکران نشده در کارنامه‌ی کاری، کارگردان جوان این فیلم‌ها، این روزها در حال ساختن سومین فیلمش؛ «پدیده»، با بازی هدیه تهرانی و امیر جدیدی و تهیه‌کنندگی مصطفی شایسته است. فیلمی که برای ساخت آن عوامل فیلم راهی سوئیس شده‌اند تا با حضور دو بازیگر فرانسوی بخش‌های پایانی فیلم را جلوی دوربین ببرند.

مسئله‌ای که باید به آن توجه کرد این است که بدون شک با توجه به این پروسه طولانی تولید که بخش‌هایی از آن در خارج از کشور بوده است، هزینه‌های صرف شده برای ساخت چنین فیلمی، باید از طریق یک فروش مناسب بازگرداننده شود. این درحالی است که کارگردان جوان و کم‌تجربه این اثر در کارنامه کاری خود تنها سابقه ساخت دو فیلم را دارد که هیچکدام به نمایش عمومی درنیامده‌اند و در واقع هیچگونه بازگشت سرمایه‌ای برای سازندگان آن‌ها نداشته‌اند و این در یک بازار طبیعی سینمایی نکته‌ای منفی و باعث عدم سرمایه‌گذاری بر فیلم‌های جدید یک کارگردان است.

madare-ghalb-atomi

بنابراین، سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که با وجود چنین شرایطی، به چه دلیل سرمایه‌گذارانی که مدعی تولید فیلم با سرمایه بخش خصوصی هستند، حاضر می‌شوند تا بر روی ساخت اثری جدید از این کارگردان جوان و گمنام سرمایه‌گذاری کنند؟ آیا برای یک سرمایه‌گذار بخش خصوصی که باید بیشتر از هرکسی نگران بازگشت سرمایه خود باشد، کارنامه ضعیف یک کارگردان جوان اهمیت ندارد تا نخواهد ریسک هدررفتن سرمایه خود را قبول کند؟

پس، در تحلیل این جریان سینمایی دو امکان قوی وجود خواهد داشت که اولی مربوط به احتمال بهره‌گیری بی‌سروصدای آن‌ها از سرمایه نهادهای دولتی و سازمان‌های فرهنگی است که در نمونه‌های فراوانی با وجود ادعای سازندگان برخی از آثار سینمای مبنی بر تولید آن اثر با سرمایه‌ی بخش خصوصی، در نهایت مشخص شده است که یکی از سازمان‌ها یا نهادهای فرهنگی به طرق و در قالب‌های مختلف، به تولید این آثار کمک کرده است.

padideh

اما احتمال دوم رسیدن سرمایه‌ی ساخت این آثار از جایی غیر از نهادهای داخلی جمهوری اسلامی است. چیزی که در سال‌های اخیر از آن به عنوان «سینمای سفارتی» یاد می‌کنند که در طی چند سال گذشته رشد چشم‌گیری در سینمای ایران داشته است. فیلم‌هایی که با حمایت مادی و معنوی سفارتخانه‌ها و نهادهای به ظاهر فرهنگی کشورهای دیگر توسط فیلمسازان ایرانی تولید می‌شود و به واسطه منابع خارجی صرف شده برای آن‌ها، به عنوان آثار بخش خصوصی معرفی می‌شوند و درنهایت نیز بازگشت سرمایه در آنها هیچ اولویت و اهمیتی ندارد.

علی احمدزاده البته تنها یک نمونه و مشتی نمونه خروار است برای نمایش چرخه‌ی معیوب سینمای ایران. سینمایی که در آن اساسا مسئله‌ی «اکران» اهمیت و جایگاهی ندارد و حتی اگر سرمایه‌ی ساخت یک فیلم را نهادهای دولتی جمهوری اسلامی هم نپردازند، بودجه‌ی ساخت فیلم از منابعی تامین خواهد شد که برایشان اساسا به نمایش درآمدن ساخته‌های یک کارگردان برای تعیین ادامه مسیرش اهمیتی ندارد و صرفا حضور جشنواره‌ای این آثار برایشان کفایت می‌کند.