سوره سینما – محمدرضا تاجداری : این ششمین گفتوگو، از سری گفتگوهای «سورهسینما» با مهمترین و فعالترین مستندسازان ایران است که هرکدام توانستهاند در گونهی کاری خود آثاری مهم، پرمخاطب و قابل بحث را ارائه دهند. گفتگوهایی که با «وحید چاوش» آغاز شد و با «روحالله رفیعی» و «محسن اسلامزاده»، «بهروز نورانیپور» و «لقمان خالدی» ادامه پیدا کرد و بازخوردهای فراوانی هم یافت.
اینبار اما برای ششمین گفتگو به سراغ مستندساز جوانی رفتیم که با مستند پرترهی متفاوت خود، توانست امسال جایزهی ویژهی جشنواره عمار را کسب کند. «محمدحسن یادگاری» کارگردان جوانی است که با ساخت مستند «بار دیگر مردی که دوست میداشتیم»، توانست شخصیت جذاب و چند بعدی «نادر ابراهیمی» را به خوبی به تصویر بکشد و به مخاطبان معرفی کند. شخصیت مهمی که در ذهن خیلیها فقط در حد یک اسم است و در ذهن بسیاری دیگر در حد همان یک اسم هم نیست. برای صحبت بیشتر پیرامون شخصیت «نادر ابراهیمی» و چگونگی ساخت مستند پرترهی «بار دیگر مردی که دوست میداشتیم»، با محمدحسن یادگاری و همسرش، به عنوان کارگردان و مدیرتولیداین اثر، به گفتگو نشستیم که ماحصل آن در ادامه آمده است:
از شرکت در کلاسهای اسکویی و مکری تا کلاس نادر طالبزاده
آقای یادگاری از چه سالی وارد فضای ساخت مستند شدید؟ به صورت آکادمیک و تئوری مستندسازی را فراگرفتید یا این کار را به صورت تجربی آموختید؟
محمدحسن یادگاری: من سال ۸۸. در کلاسهای «کانون سینماگران جوان» شرکت کردم که نه ماه آن کلاسها طول کشید. بعدها در کارگاه آموزشی «مهرداد اسکویی» شرکت کردم. یک ترم هم «شهرام مکری» به دانشگاه تهران آمد و در آنجا کلاسی را برگزار کرد که در آن کلاس هم حضور داشتم. بعد از آن هم در کلاسهای آقای «نادر طالبزاده» در حسینیهی هنر شرکت کردم که آن هم نه ماه طول کشید. آقای نادر طالبزاده در آموزش و تدریس، خیلی خوب و مسلط هستند، چون درساش را خوانده و ذهناش کلاسیک و آکادمیک است. این موارد را برای پاسخ به سوال شما که گفته بودید تحصیلات آکادمیک را هم گذراندم، گفتم. البته به ضورت تجربی هم کار کردم و از دبیرستان دوربین دستم بود. فیلم میگرفتم و تدوین میکردم.
«داوطلبین عزیز»، «به وقت مادری» و «بار دیگر مردی که دوست میداشتیم»
اولین اثر مهمی که ساختید چه بود؟
محمدحسن یادگاری: برای تدفین شهدای گمنام در دانشگاه تربیت مدرس، اثری تولید کردم که اولین کار من بود. بعد در اردوی جهادی دانشگاه تهران، شروع به ساخت کلیپ کردیم. اولین کار رسمی مستندم را با موسسهی «سفیر» انجام دادم. نام آن مستند «ناگفتههایی از نامهایی نه چندان دور» بود که به موضوع اسمگذاری خیابانهای تهران میپرداخت. بعد از ان مستند «داوطلبین عزیز» را ساختم که با شبکهی افق همکاری کردیم و این فیلم در چهارمین جشنواره فیم عمار مورد تقدیر قرار گرفت. بعد از آن هم مستند «به وقت مادری» را ساختم و آخرین اثر من «بار دیگر مردی که دوست میداشتیم» نام داشت که در ششمین جشنوارهی عمار اکران شد.
به سراغ مستند جدیدتان با نام «بار دیگر مردی که دوست میداشتیم» برویم، سوژهی این اثر سفارش سازمان اوج بود یا ایدهی خودتان؟
محمدحسن یادگاری: ایده از خودم بود.
با خواندن «آتش بدون دود» فضا، عظمت و ویژگیهای «بینوایان» برایم زنده شد
چه شد ایدهی ساخت مستندی دربارهی «نادر ابراهیمی» به ذهنتان رسید؟
محمدحسن یادگاری: کلاً به مطالعه خیلی علاقه دارم و اگر میشد حاضر بودم همهی عمرم را کتاب بخوانم، به کار پژوهشی هم بسیار علاقه دارم و مثلاً نگارش پایاننامهام حدود ده ماه طول کشید. رشتهام رسانه است، در نتیجه نیمی از مطالعاتام در این زمینه است. نیمی دیگر را هم رمان میخوانم. آن روزهایی که بینوایان را میخواندم، مدام با خودم فکر میکردم که آیا یک نفر در ایران نیست که داستان انقلاب ایران را به شکل دراماتیک بیان کند؟ آثار جلال را خواندهام، همینطور مطالبی از سیمین دانشور. ولی آدم مورد نظرم را پیدا نکردم. اما وقتی رمان «آتش بدون دود» را خواندم، به یکباره فضا، عظمت و ویژگیهای رمان بینوایان برایم زنده شد.
از محکومیت کوتای ۲۸ مرداد تا نوشتن بیانیهی ضد سلطنتی
و شما با «نادر ابراهیمی»آشنا شدید و تصمیم گرفتید یک مستند پرتره از شخصیت او بسازید. نادر ابراهیمی چه ویژگی بارزی داشت که این تصمیم را گرفتید؟
نادر ابراهیمی آدمی بود که دلاش برای همه چیز میسوخت. خیلی تند و تیز نبود، ولی هیچوقت بیخیال هم نبود. نسبت به وقایعِ روز حساس بود. از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گرفته تا انقلاب و دفاعمقدس. با قلماش، نوشتن بیانیه برای انقلاب و نوشتن بیانهی ضد شاه. تلاش کرده است برای زندگیاش بجنگد و کار کند. هرچه جلوتر میروی میبینی این بشر چقدر ایران را دوست داشت. کاش همهی ما مثل نادر ابراهیمی واقعاً ایران را دوست داشتیم. نادر ابراهیمی از اول تکلیفاش با خودش معلوم بود. مثلاً جلال راهی را رفت و برگشت، ولی نادر ابراهیمی راه را درست انتخاب کرد و آرامآرام رفت، رسید و متعالی شد. ضمن اینکه نادر ابراهیمی در بین جریانات شبه روشنفکری مخصوصا بعد از انقلاب بسیار مظلوم واقع شده است.
جریان شبهروشنفکر، نادر ابراهیمی را بایکوت کرد
به نکتهی خوبی اشاره کردید. با توجه به مطالبی که میگویید، پس چرا تا به حال راجع به شخصیت این نویسنده صحبتی نشده؟ حرفهای مستند شما برای خیلیها تعجبآور باشد.
محمدحسن یادگاری: بخشی از این بایکوت به جریانی برمیگردد که خود نادر ابراهیمی به آنها میگوید «جریان شبهروشنفکری». همسر نادر ابراهیمی تعریف میکرد، اول انقلاب که کتاب «آتش بدون دود» منتشر شد، صنعت نشر با چپها بود و از همان اول انقلاب این آدم بایکوت بود. یعنی پخشیها کتابهایاش را پخش میکردند، ولی کتابفروشیها در ویترین نمیگذاشتند. ضمن اینکه قبل از انقلاب هم از این دست اتفاقات برای وی افتاد. وقتی «حامی و کامی» را هم ساخت به او توپیدند. وقتی این سریال را میساخت، چپها به او توپیدند که تو داری بورژواری را تبلیغ میکنی.
حتی در مستندتان آوردهاید که در جایی برای گذران زندگی مجبور میشود بر روی روسری و شال نقاشی بکشد.
محمدحسن یادگاری: بله، این روحیهی جنگجویی نادر است که باعث میشود بیکار نماند، چون بزرگی انسان را فهمیده است. به نظر من بخشی هم به خاطر شرایط اوایل انقلاب است، چون این آدم به هر حال در صدا و سیمای قبل از انقلاب بود و چنین اتفاقی طبیعی است.
خیلیها نمیدانند شاعر سرود «ما برای خاک ایران چه خطرها کردهایم» نادر ابراهیمی است
ولی با این اوصاف همین حالا هم خیلیها نادر ابراهیمی را نمیشناسند.
محمدحسن یادگاری: دقیقا. در صورتی که شعر «ما برای خاک ایران چه خطرها کرده ایم» را همه بلدند، اما نمیدانند شاعرش نادر ابراهیمی است. در مورد خیلی از شخصیتها این اتفاق میافتد. الان از من بپرسید شهید همت کیست، شاید دو خاطره بدانم، اما بیشتر که او را نمیشناسم. همه فقط یک بزرگراه یادشان میآید! چیز دیگری که یادشان نمیآید. کم گذاشتهایم. جریان فرهنگی در پیدا کردن و شناساندن این آدمها به جامعه خیلی کم گذاشته است. آنقدر شخصیتهای برجسته زیاد داریم که خود نادر ابراهیمی میگوید دیگر در تمدن ایرانی به قهرمان نیاز نداریم. این حرف را بعد از جنگ هشت ساله میگوید. به جبهه میرود و برمیگردد و کتاب «یک عاشقانه آرام» را در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ مینویسد. میگوید دیگر نیازی به قهرمان نداریم، چون بهقدر نیازمان و بیشتر از آن در طول تاریخ قهرمان داشتهایم. الان فقط یک ملت سالم میخواهیم. ملت که یکمرتبه سالم نمیشود. باید کار کرد، برایاش تولید کرد، برایاش محتوا ساخت، سیاستگذاری کرد. چنین ملتی سالم میشود.
اخلاقگرایی و وطن دوستی دو ویژگی بارز نادر ابراهیمی
خانم معصومی شما هم پیرامون شخصیت نادر ابراهیمی و اهمیت ساخت مستندی پیرامون شخصیت این نویسنده توضیح دهید.
معصومی: من و آقای یادگاری به خاطر دو نکته در مورد آقای ابراهیمی این کار را شروع کردیم. یکی اخلاقمداری ایشان بود که بسیار حائز اهمیت است. افراد زیادی برای مملکت ما زحمات بسیاری کشیدهاند، ولی نکتهای که خیلی اهمیت دارد اخلاقمداری آقای ابراهیمی است. اخلاقمداری هم بر اساس آنچه که در این چند ماه با خانمشان صحبت کردهام و در آرشیوها و صحبتهای خودشان و دوستانشان میبینم، اخلاقگرایی که مد نظر ما بود این است که ایشان حریم و حد و مرز خود را با دنیای بیرون از خودشان و همینطور فضای بیرون با خودشان را کاملاً مشخص کرده بودند. نکتهی دیگر غیر از اخلاقگرایی و حفظ حریمها، وطندوستی ایشان است. افراد زیادی را داریم که به صورت شعاری میگویند، ولی حفظ حریم وطن خیلی مهمتر از آن است که برایاش مثال بزنیم و اینکه بتوانیم جایگاه وطن را درک کنیم، بسیار عمیقتر و مهمتر است و آقای ابراهیمی این کار را انجام دادند. برای حفظ حریم وطن و افتخار کشورشان جنگیدند و این خیلی مهم است.
شاید یکی از ایراداتی که به مستند شما وارد با شد این است که اقشار مختلف مردم، با تفکرهای مختلف، نتوانند با اثر شما ارتباط برقرار کنند. آیا شما این مستند را برای مخاطب خاص ساختید؟
محمدحسن یادگاری: این فیلم را برای مخاطب خاص نساختهام. اشتباه است اگر بگویم فیلم را برای مخاطب انقلابی ساختهام، چون در ذهنام این بود که همهی آدمها باید بیایند و این آدم را بشناسند. نادر ابراهیمی میگوید اگر انقلاب حق است، در جهت آن تلاش میکنم. اگر باید در ۲۸ مرداد مبارزه کنم، میایستم. اگر باید بنویسم، مینویسم.اگر باید عشقام را به جبهه و بچههای اول انقلاب ثابت کنم، این کار را میکنم. اگر باید شاگرد تربیت کنم، به حوزهی علمیهی قم میروم و درس میدهم. همین الان کدامیک از هنرمندان ما حاضرند به حوزه علمیه قم و سپاه پاسداران بروند و درس بدهند؟ خودش برود، نه اینکه به او زنگ بزنند و بگویند بیا. با چه شور و شوقی میرفت و درس میداد، چون میگفت این آدم برایام ارزشمند است. این انسان برایام ارزشمند است. ما الان این را نداریم. اینهاست که از درون آن شاگرد در میآید که کارهایشان هنوز ادامه دارد. این ویژگی شخصیتی یعنی اخلاقمداری در هر شرایطی ربطی به انقلاب و قبل از انقلاب ندارد.
قبل از انقلاب برای ساخت سریالش منشور اخلاقی وضع کرده بود
شما در مستندتان این اخلاقمداری را به خوبی نشان دادید. مثلا ضوابطی که نادر ابراهیمی در پشت صحنهی سریال در حال ساختش وضع کرده بود.
در «آتش بدون دود» بهقدری همه چیز روی اخلاق و دارای نظم بود که میگفتند اینجا بدتر از پادگان است. همین حالا هیچکس جرئت نمیکند کاری را بکند که آقای نادر ابراهیمی قبل از انقلاب کرد. قبل از اینکه قرارداد بنویسند، کاری را انجام میدهند که الان به آن میگویند منشور اخلاقی. آن موقع عوامل فیلم نادر ایراهیمی منشور اخلاقی امضا میکردند و این خود حریمی بود تا افراد شاغل در فیلم فارسی سمت وی نیایند. یک موقع هست که همه چیز مهیاست و این کار را انجام میدهی، یک موقع هیچی نیست و این کار را میکنی که میشود شاهکار، اَبَر انسان. الان که آقای ابراهیمی را میبینی میگویی اَبَر انسان است. از روی آثارشان میگویم، والا خودم ایشان را ندیدهام. ایشان را از روی کتاب شناختم. به نظر من دو ویژگی اخلاقمداری و ایراندوستی علاج فرهنگی الان جامعه ماست. اولاً برای کل مردم و ثانیاً برای جوانی که میخواهد وارد عرصه فرهنگ و هنر شود.
آقای ابراهیمی شخصیتی دارد که برچسب هیچ حزب و گروهی به او نمیچسبد
محمدحسن یادگاری: نمیشود به او اتیکت زد. اصلاً گفتن این حرفها در باره ایشان اشتباه است. این بشر همه چیز را کنار زده و گفته است خودم، جامعهام و خدا. خودش را از در سیستم و سفارشی کار کردن جدا کرده است و با تهذیب نفس خودش و با خدای خودش دارد معامله میکند که چیزی بنویسد. اگر جوانی که وارد عرصهی هنر و فرهنگ میشود این را بفهمد، محصولی که تولید میکند زمین تا آسمان فرق میکند.
ابراهیمی دچار روزمرگی نشد
خانم معصومی: دلیلاش این است که آقای ابراهیمی به جزئیات زندگی خیلی اهمیت میدهد. یعنی وقتی میبینی طرف مقابل این همه کتاب در باره عشق و علاقه نسبت به همسر و زندگی، در زمینهی انقلابی، زندگینامه و کودک و نوجوان نوشته است، همهی اینها دلیل نگاه عمیق فرد به زندگی و ارزشگذاریهای اوست. وقتی دچار روزمرگی میشوی و میگویی باید صبح در این ساعت از خواب بیدار شوم و تا نه شب این کارها را انجام بدهم و اصلاً از زندگی محو شوم و عمرم به تهیه خوراک و پوشاک بگذرد، دچار روزمرگی شدهاید. آقای ابراهیمی در این سالها دچار روزمرگی نشد.
هر روز از مسیری جدید برو تا به یک نفر بیشتر سلام کنی!
محمدحسن یادگاری: مثلاً در کتاب «ابن مشغله» میگوید اگر قرار است هر روز پیاده به محل کارت بروی، هر روز از مسیر جدیدی برو، حداقل اینکه به یک نفر بیشتر سلام میکنی. خیلی جملهی عجیبی است. مثلاً اگر از جلوی سبزیفروشی رد میشوی، با یک آدم نو یک برخورد نو داری، میتوانی یک سلام بیشتر به آدمهای اطرافات بدهی. این بشر کلا انرژی مثبت است. اگر او را میدیدی انرژی مثبت میگرفتی. در مستندمان بخشهای حذفشده داریم. مثلاً رانندهی آژانسی بود که سپرده بود هر وقت آقای ابراهیمی زنگ زد، هر جور شده است او را خبر کنند که او ایشان را ببرد. این راننده میگفت رفتاری را که الان با بچههایام دارم، مدیون آقای نادر ابراهیمی و رفتاری هستم که او با بچههایاش داشت. نادر ابراهیمی هیچوقت در آثارش دروغ نگفت. همانی را که زندگی کرده نوشته است و برای اینکه اثرش درست باشد، سعی کرده است درست زندگی کند. این صادقانه زیستن، قحطی فرهنگ و هنر دورهی ماست. خیلی مهم است که بگویی چون میخواهم هنرمند شوم، آدم خوبی میشوم. به نظر من نادر ابراهیمی داشت اینگونه فکر میکرد، چون میخواست هنرمند شود، اخلاقاش را والا میکرد. نادر ابراهیمی روشنفکر است و نسبت به جامعه خود رسالتی را احساس میکند که نباید آدم بدی باشم، باید رعایت کنم، باید اخلاق متعالی داشته باشم، چون میدانست هنرمند است و باید هنرمند باشد و چون میدانست این عرصه جای کار دارد. واقعاً مظلوم مانده است.
یکی از نکات مثبت و نقاط قوت مستند شما، استفاده از تصاویر آرشیوی بسیار خوب و جذاب بود که مخاطب را غافلگیر میکرد. این تصاویر بکر را چگونه به دست آوردید؟
معصومی: یکسری از تصاویر را خانم منصوری-همسر آقای ابراهیمی- در اختیارمان قرار دادند، اما خیلی به سختی، چون ایشان شخصیتی هستند که باید حتماً به طرف مقابل اطمینان بسیار خاصی پیدا کنند تا این تصاویر را بدهند. بعد از چندین جلسه که رفتیم و برایشان شفافسازی شد که در چه راستایی میخواهیم کار کنیم. افرادی را معرفی کردند تا از آنها فیلم آرشیوی بگیریم. دربارهی آرشیو عکسهای قدیمیشان خیلیهایشان را خانم منصوری به ما دادند. یکسری فیلمهایی را به ما دادند که آقای ابراهیمی در منزلشان دارند مصاحبه میکنند. بخشی را خود آقای یادگاری با آرشیو صدا و سیما تماس گرفتند و سریال «حامی و کامی» را از آنها گرفتند. یکسری را هم که دوستانشان میگفتند مثلاً ایشان در فلان سال چنین نامهای را نوشته یا چنین فیلمی را ساخته است که پی قضیه را میگرفتیم و به فیلم میرسیدیم.
حاتمیکیا دو، سه بار تماس گرفت و پیگیر مصاحبه شد!
یکی دیگر از نقاط قوت این مستند، مصاحبههایی جذاب با افرادی جذاب است. آقای یادگاری شما با افرادی نظیر «ابراهیم حاتمیکیا» مصاحبه کردید که خیلی هم اهل مصاحبه نیستند. چگونه آنها را راضی کردید که با شما مصاحبه کنند؟
نادر ابراهیمی با فطرت کار دارد. برای همین به هر کسی میگفتم نادر ابراهیمی، خودش برای مصاحبه داوطلب میشد. حاتمیکیا حتی دربارهی بادیگارد هم با کسی مصاحبه نمیکند، ولی وقتی گفتم نادر ابراهیمی، دو سه بار خودش به من زنگ زد و پیگیری کرد. کیومرث پوراحمد با اینکه سر فیلمبرداری بود، گفت به خاطر ارادتم به نادر می پذیرم. جمشید گرگین در فیلمبرداری شهرزاد بود، ولی نهایت همکاری را کرد. آدمهایی که تا پارسال فکرش را هم نمیکردم که همراهی کنند، ولی با اینکه سرشان خیلی شلوغ بود و وقت نداشتند، همه همکاری کردند. دوست داشتم احمدرضا احمدی که شاعر و دوست آقای ابراهیمی بودند بیایند و مصاحبه کنند. حتی چند فیلم مستند هم از ایشان دیدم، ولی متاسفانه حالشان مساعد نبود.
ابراهیمی جریانی را که میخواست «صادق هدایت» را بزرگ کند، نقد میکرد
نکتهی جالب دیگری که در شخصیت نادر ابراهیمی وجود دارد این است که او کاملا منتقد جریان روشنفکری است.
محمدحسن یادگاری: جریان روشنفکری غلط است. چون ابراهیمی یک روشنفکر واقعی است. او شبه روشنفکرها را نقد میکرد وقتی زندگی نادر ابراهیمی را میبینی و بعد دستهبندی میکنی که چه اتفاقاتی برایاش افتاده، همانطور که در ۲۸ مرداد بود، عکسالعملهایاش در انقلاب و جبهه رفتناش را هم میبینی. و جالبتر اینجاست که مقابلهی این فرد با تفکر شبه روشنفکری ربطی به انقلاب ندارد. اولین قصههایی که نوشت و مشهور شدند «سنجابها» و «آسمان در تسخیر کلاغها» بود. در آن کتاب میگوید جریان روشنفکری چه ویژگیهایی دارد. در قصه ی دیگرش صادق هدایت را نقد میکند، البته خود صادق هدایت را نقد نمیکند، بلکه جریانی را که دارد او را بزرگ میکند نقد میکرد. وقتی این را در او میبینی به خودت میگویی این بشر مسئلهای دارد که برایاش می جنگد.
فکر میکردم مخاطبهای عمار فیلم را پس بزنند
راجع به اینکه این فیلم را برای مخاطبان خاص نساختید، صحبت کردید. آیا مستند شما را همهی اقشار و سلیقههای مختلف دیدهاند؟
معصومی: من که فیلم را به همه نوع قشری نشان دادهام و استقبال خوبی نشان داده اند.
محمدحسن یادگاری: فکر میکردم مخاطبهای عمار فیلم را پس بزنند، ولی دیدم یکی دو نفر بغض کردند و یک عده گفتند اشک ما را در آوردی. دو سه نفر نادر ابراهیمی را میشناختند، ولی میگفتند دیگر اینقدر نمیدانستیم که اینجوری است. این یعنی با حفظ دیدگاهها، ارزشها و چهارچوبها باید به متنهایی بپردازی که همه نوع مخاطبی داشته باشد، یعنی کاری که خود آقای ابراهیمی کرده است.
بازخوردهای دیگر چگونه بوده است؟
معصومی: این فیلم را به دوستان و اقوام نشان دادم که عدهای از آنها به هیچعنوان طرز تفکر مذهبی نداشتند. وقتی فیلم را دیدند، گفتند این درست است و باید همبستگی را در این قضیه ببینیم. این درست است که فردی خط فکری دارد و حد و مرز او مشخص است و بدون اینکه به چیزهایی که به شکل نمادین و ظاهری است استناد کند، دارد کارش را اخلاقمدارانه انجام میدهد. الان در کشورمان نیاز داریم بین ما همبستگی به وجود بیاید. این همبستگی فکری باید در یک مسیر باشد.
ابراهیمی حداقل ده ویژگی بارز برای قهرمان شدن داشت
با توجه به اینکه اولین مستند پرترهای است که ساختهاید و دیده هم شد و کم و بیش در رسانهها هم به آن پرداخته شد، الان به این فضا علاقه پیدا کردهاید که باز هم مستند پرتره بسازید؟
محمدحسن یادگاری: مستند پرتره همهاش شخصیت است و باید شخصیت را دوست داشته باشی. شخصیت نادر ابراهیمی بهگونهای است که همه عاشق او میشوند. نمیشود طوری باشی که همه عاشقات بشوند.
ولی خودتان گفتید مگر قهرمان کم داریم؟
محمدحسن یادگاری: باید او را بشناسم. شاید آدم با یک ویژگی بتواند قهرمان شود، ولی نادر ابراهیمی یک ویژگی نداشت. به نظر من حداقل ده ویژگی بارز برای قهرمان شدن داشت.
پس اگر چنین شخصیتی را پیدا کنید قطعاً به سمت ساخت مستندش میروید؟
محمدحسن یادگاری: بله، اگر جذبام کند حتماً، چون دریچههای ورودی وجودم را باز گذاشتهام که افراد مختلف را بفهمم. این را هم بگویم که آقای نادر ابراهیمی بهقدری پیچیده است که من فقط مقدمهی زندگیشان را گفتهام. یعنی این ورودیه و مقدمه است. به نظر من باز هم میشود دربارهی نادر ابراهیمی مستند ساخت و میشود بازسازی و حتی داستانی ساخت. چون این آدم مثل یک دریاست.
اینکه عمار بیش از حد مردمی شده، خوب است
در جشنوارهی عمار امسال جایزه ویژه گرفتید. فکر میکنم در میان انبوه مستندها، دو مستند بود که جایژه ویژه گرفت. نقاط ضعف و قوت آثار امسال عمار چه بود؟
محمدحسن یادگاری: اینکه عمار بیش از حد مردمی شده، به نظرم خوب است. خیلی نمیدانم چه بگویم. الان عمار بدنه است و این خیلی خوب است. هر سال دارد آدم و فیلم میسازد و به نظرم در ژانر مستند و داستانی تلویزیونی در تلویزیون کم هم ندارد، اما این را که آیا عمار باید بدنه بماند یا جشنواره با عظمتی مثل سینما حقیقت شود، نمیدانم، ولی باید به این فکر کرد که آیا میخواهم ۵۰ سال بدنه بمانم یا میخواهم اصلی شوم.
گیر ما این است که مسجدهایمان صرفاً نمازخانه شدهاند
بدنه یعنی چه؟
محمدحسن یادگاری: بدنه یعنی اینکه مثلاً مردم ما چقدر میدانند که فجر یا عمار دارد برگزار میشود. تعداد حضور و کیفیت فیلمها چقدر مهم است. از روی اینها میشود قضاوت کرد. اگر عمار میخواهد بدنه بماند، یکجور ادبیات دارد. هر کدام از این جشنوارهها بد نیستند، ولی اکران مردمی عمار خیلی جالب است. نمیدانم چقدر بازدهی دارد، ولی اینکه این سیستم وجود دارد و میتوانی قانون Copy Right را بشکنی و پخش کنی خیلی خوب است. گیر ما این است که مسجدهایمان صرفاً نمازخانه شدهاند. دیگر مسجد نیست. مسجد جامعهای است که باید خرید، تفریح و ورزشتان را آنجا بکنید، گفتگوهای داخل محلتان را آنجا انجام بدهید و باید بهروز باشند. مسجدهای ما اینطوری نیستند. کلیساها سالنهای ورزشی عظیمی دارند. اردو میبرند. دهه ۶۰ پر از این چیزها بود. مسجد را باید جدی گرفت و این کاری است که شنیدهام عمار دارد میکند که در مسجد بنشینند و فیلم ببینند.
در جشنواره دوم عمار امید نداشتم این جشنواره ادامه یابد
سطح کیفی آثاری که دیدید نسبت به سالهای گذشته چگونه بود؟
به نظرم مستند پیشرفت کرده بود، ولی داستانی هنوز کار دارد و خیلی سخت است. دلیل هم این است که تئاتر قوی نداریم. در درام و نمایش کسانی که از تئاتر آمدهاند، همیشه قویترند. داوود میرباقری طنز هم بنویسد، فیلمفارسی هم بسازد، شاهگوش و دندان طلا هم بسازد، باز با بقیهی فیلمسازان فرق دارد، چون ذهن و اجرای تئاتری دارد. حسن فتحی همینطور، اصغر فرهادی هم همینطور. کارهایشان قوی است، چون ریشه را دارند. خیلی دوست داشتم تئاتر عمار راه بیفتد، چون معتقدم اگر فیلم داستانی ما ضعیف است به خاطر این است که از طرف تئاتر حمایت وجود ندارد. وقتی تئاتر نیست، نمیشود یکمرتبه داستانی خوب ساخت. نمیدانم این را چقدر بشود نوشت. در جشنواره دوم عمار امید نداشتم این جشنواره ادامه یابد. الان امیدوارتر شدهام. اگر به جشنواره بیستم و سیام برسد، آن موقع میتواند تأثیرات عمیق بگذارد. الان دارد تمرین میکند. عمار اگر میخواهد کیفیتاش را بالا ببرد و کار نو کند باید برای شش سال و ده سال آینده برنامه داشته باشد. الان به نظرم خیلی به حواشی میپردازد. باید ببیند رسالتاش چیست؟ باید ببیند آیا این جشنواره برای من رسانه است و هر کاری از دستام بربیاید باید بکنم که برگزار شود؟ آیا میخواهیم با حواشی گنده شویم؟ نمیگویم خوب است یا بد، بلکه حرفام این است که باید برای همه اینها سیاستگذاری شود تا بتواند موفق شود. نکند از آن طرف آمبولی است و یکمرتبه میترکد.
باید از آوینی یاد بگیریم و از او جلو بزنیم
سخن پایانی؟
کاش آقای ابراهیمی را بیشتر بشناسید. کلاً تعامل ما با قهرمانانمان تبدیل کردنشان به اسطوره است. باید یاد بگیریم از قهرمانانمان عبور کنیم و از آنها بزرگتر شویم. این مشکل اساسی ماست. نادر ابراهیمی خیلی خوب است، ولی منِ جوان باید او را بشناسم و بلد باشم که با استفاده از او، از او جلو بزنم. این وظیفهام است. همانطور که نادر ابراهیمی با قبلیهایاش این کار را کرد. الان مرتضی آوینی خیلی اسطوره است، ولی باید یاد بگیریم از او جلو بزنیم، چون الان به نسبت زمانه او همه چیز پیچیدهتر شده است. همت، باقری و… خیلی بزرگ هستند، ولی چون آینده همیشه پیچیدهتر از گذشته است، آدمهایی هم که قرار است در آینده قهرمان شوند، باید قویتر از اینها باشند. به نظر من این چیزی است که باید یاد بگیریم.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.