سوره سینما – حسین ساعیمنش : «ترومبو» در یک نگرش معیوب میتواند فیلمی کمونیستی قلمداد شود. فیلمی که قهرمانش را از بین کمونیستهای لیست سیاه هالیوود انتخاب میکند و به زندگی خانوادگی او میپردازد. عقایدش را موجه و بشردوستانه نشان میدهد (به صحبتی که ترومبو با دختر سوار بر اسبش درباره «کمونیستبودن» میکند، توجه کنیم) و از زندانیشدن و بایکوتشدن و مخفیانه کار کردنش تصویرسازی باشکوهی میکند (مثلا قبل از سوار هواپیما شدن ترومبو در فرودگاه). مخالفانش را هم افرادی زورگو و غیرمنطقی جلوه میدهد که حتی اگر محق نباشند هم همه چیز را در انحصار خودشان میخواهند (صحبت ترومبو با جان وین).
بله، همه اینها در فیلم دیده میشود. شاید بیشتر از این هم باشد و غلظت این موضوع را بیشتر کند. اما قطعا «ترومبو» فیلمی نیست که خودش را آنقدر تنزل بدهد که «فیلمی در توجیه یک مکتب» قلمداد شود.
***
«ترومبو» فیلمی شخصیتمحور است. یعنی قرار است فراز و فرود زندگی شخصیت اصلیاش را در کنار روابط او با دیگران، به تصویر بکشد. بدیهی است که آنچه در این میان، بیش از مسائل دیگر اهمیت دارد، شخصیتپردازی است. برگ برنده «ترومبو» هم دقیقا همین است. اینکه میتواند یکی از بهترین شخصیتپردازیهای فیلمهای امسال را ارائه دهد و ضمن اینکه شخصیت اصلیاش را کاملا به مخاطب میشناساند، میتواند تعداد قابلتوجهی شخصیت فرعی در کنار او را با ویژگیهای خاص و جالبشان، معرفی (البته درحد لزوم) و از آنها استفاده کند (زن ترومبو، فرزندانش، هدا هاپر، جان وین، کرک داگلاس، همکاران فیلمنامهنویس ترومبو و…) و با توجه به آنها روابط جذاب و متنوعی بین شخصیتها ایجاد کند که مانع از یکنواختی فیلم شود.
در این میان، بدون شک یکی از عوامل تاثیرگذار در نمایش این کاراکترها بازی فوقالعاده بازیگران فیلم است که توانستهاند در باورپذیری فیلم نقش مهمی داشته باشند. اما شاید ذکر این نکته نیز بیفایده نباشد که حضور محوری و بازی حیرتانگیز برایان کرانستون در نقش دالتون ترومبو و شهرت فراگیری که از سریال «برکینگ بد» برایش به ارمغان آمده و همین میتواند یکی از دلایل دیدهشدن و محکزدن او او در یک نقش اصلی سینمایی باشد، بههیچوجه نباید باعث شود که از بهترین بازی فیلم غافل شویم و هلن میرن را نادیده بگیریم؛ کسی که نشان داده در نقش شخصیتهای متعلق به این دهههای آمریکا به خوبی میدرخشد و قطعا تماشای او در جانبخشی به کاراکترهای خوب نوشتهشده در فیلمهای دلنشینی چون «ترومبو»، بسیار خوشحالکنندهتر از تماشای هدررفتن استعدادش در آثار احمقانهای چون «هیچکاک» (ساشا گرواسی) خواهد بود.
***
در کنار این حرفها «ترومبو» فیلمی راجعبه تاریخ سینماست. شخصیت اصلی آن یک «فیلمنامهنویس» هالیوودی است (دقت کردهاید که علاوه بر کمونیست چه صفات مهمتر دیگری هم میتوانیم به دالتون ترومبو بدهیم؟) که در شکلگیری تعدادی از آثار مهم سینمایی نقش موثری داشته و دو تا از فیلمنامههایش هم برنده اسکار شدهاند. در نتیجه فیلم پر میشود از لحظات جذابی که به سازوکار فیلمسازی حرفهای در کمپانیهای هالیوودی میپردازد. فیلم اشارات ریز و درشت به فیلمهای مهم و شخصیتهای تاثیرگذار سینمای آن دوران دارد. کرک داگلاس و جان وین و اتو پرهمینجر و دیگران هم در فیلم حضور دارند. در کنار این، لحن شوخی که فیلم، نسبت به بازنگری آن دوران و اشخاصش پیش میگیرد، لذت مضاعفی را هنگام تماشای فیلم ایجاد میکند. از این وجه، «ترومبو» فیلمی درباره تاریخ سینماست (یا به بیان بهتر درباره آن «هم» هست) که میتواند دوستداران آن را سر ذوق بیاورد و لذت ویژهای نصیبشان کند؛ از جنس همان چیزی که چهارسال قبل، اسکورسیزی با «هوگو» به تماشاگرانش ارزانی کرده بود.
***
با تمام این اوصاف، وقتی فیلمی در این حد از شخصیتپردازی قرار میگیرد، وقتی بازیهای درخشانی در این سطح به نمایش میگذارد، وقتی داستانش را به خوبی و بدون اضافات مختلکننده تعریف میکند، وقتی به لحن قابلقبول و قابلدفاعی دست پیدا میکند، آیا غیرمنصفانه نیست که چنین فیلمی را در تعاریف ازپیشمشخص (که بعضا در درست یا غلط بودنشان هم نمیتوان مطمئن بود) محدود کنیم و آن را به چنین توصیفهایی تقلیل دهیم؟ «ترومبو» نه فیلمی در راستای توجیه و نمایش افکار کمونیستی است (بگذریم از اینکه میتوان روی این سوال، بسیار تامل کرد که تلقی فردی دالتون ترومبو از کمونیسم و حرفهایی که در فیلم راجعبه آن میزند، چقدر با نگرشی که امثال هدا هاپر به آن دارند، مشترک است و در نتیجه چقدر میتوان فیلم را توجیهگر آن نامید)، نه فیلمی است که بخواهد به کشمکشهای خانوادگی یک نویسنده مغضوب و پرکار بپردازد و نه فیلمی است که صرفا برههای تاریخی را بازسازی تصویری کرده باشد. «ترومبو» فیلمی از دل سینماست درباره کسی که انواع مشقتها و مرارتها را تحمل میکند، زندانی میشود، تحقیر میشود، روابطش به چالش کشیده میشود و از ایدهآلهایش کوتاه میآید ولی دست از عقیدهاش برنمیدارد. همین هم باعث میشود که در خانه بنشیند و اهدای اسکاری را به دیگری ببیند که در حقیقت به خودش تعلق دارد؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که نهایتا میتواند با سرسختی غبطهبرانگیزش، در عین ممنوعالفعالیت بودن، نامش را در تیتراژ فیلمهای استنلی کوبریک و اتو پرهمینجر ببرد.