سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۶ فروردین ۱۳۹۲ در ۹:۵۵ ق.ظ چاپ مطلب
نوستالژی کلاه قرمزی و انتقاد از سینمای ایران/

از سیمرغ بلورین می‌ترسیم/ چهره بازیگر در موفقیتش موثر است

neshaste-javanan2

سه بازیگر تازه وارد سینمای ایران درباره نگاهشان به بازیگری و تاثیر دریافت سیمرغ بلورین بر روند حرفه‌ای کارشان صحبت کردند.

سه بازیگر تازه وارد سینمای ایران درباره نگاهشان به بازیگری و تاثیر دریافت سیمرغ بلورین بر روند حرفه‌ای کارشان صحبت کردند.

سوره سینما: در سالی که گذشت و به واسطه جشنواره ای که پشت سر گذاشتیم، با بازیگران جوانی آشنا شدیم که اولین حضور خود را روی پرده نقره ای تجربه می کردند و به خاطر شروع حرفه ای و قدرتمند خود، کم و بیش  توسط داوران هم دیده شدند. نازنین بیاتی و بهرنگ علوی هر دو به خاطر بازی در «دربند» پرویز شهبازی نامزد دریافت جایزه شدند و حسام محمودی فرید در «خسته نباشید»، اثر محسن قرایی محصول حوزه هنری شایسته نامزدی و حتی دریافت سیمرغ بلورین بود،اینکه  او مورد بی مهری داوران قرار گرفت، چیزی از قابلیت هایش نمی‌کند. این سه بازیگر جوان در نشستی با سوره سینما حرفهایشان درباره بازیگری را بیان کردند.

Neshaste bazigarane Javan_008

از خودتان صحبت کنید و اینکه چطور از دنیای جذاب سینما سر در آوردید؟

نازنین بیاتی: من متولد دی ماه ۶۸ هستم و لیسانس تئاتر دارم و البته علاقه و گرایش من بیشتر به سمت طراحی صحنه بود و خیلی کمتر به بازیگری فکر می کردم. خیلی اتفاقی از تست آقای شهبازی با خبر شدم و پیش ایشان رفتم. «نفس عمیق» را خیلی دوست داشتم و همکاری با ایشان برای من یک اتفاق خوب بود. او در مدتی که به دفترشان می رفتم اصلا به گونه ای برخورد نمی کرد که احساس کنم پرویز شهبازی دارد از من بازی می گیرد. خیلی معمولی و عادی رفتار داشت و تنها چند بار به اتفاق پگاه آهنگرانی و بهرنگ علوی ، تست دوربین داشتیم.

حسام محمودی فرید: من لیسانس حقوق دارم و کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه تربیت مدرس. رشته تخصصی ام بازیگری است و به این دلیل کارگردانی خوانده ام که آن سالی که می خواستم کنکور بدهم، هنوز فوق لیسانس بازیگری وجود نداشت و از سال بعد بود که این مقطع اضافه شد. این اتفاق می تواند یک واقعه عجیب باشد چون در هیچ کجای دنیا فوق لیسانس بازیگری به کسی نمی‌دهند! من عضو گروه تئاتر لیو سایه را دارم و کار حرفه ای تئاترم را با آقای معجونی تجربه کردم با «مرغ دریایی» و «مترسک» . سر کار نمایش آخر بودیم که شنیدم افشین هاشمی برای یک سریال تست می گیرد و من هم به حالتی کاملا نا امید رفتم و تست دادم، چون می دانستم معمولا اینطور مواقع در دفاتر بازیگری چه اتفاقاتی رخ می دهد. به هر حال نام افشین در میان بود و دل به این بستم که او هم یک تئاتری است و شرایط را می داند. آن پروژه ظاهرا خوابید و ۲۰ روز بعد افشین هاشمی به من زنگ زد که تو را برای کار دیگری انتخاب کرده‌ام. من هم رفتم و «خسته نباشید» شکل گرفت.

بهرنگ علوی:من از بچگی سودای هنر پیشه شدن  داشتم و فعالیت‌هایی از قبیل تئاتر، فیلم کوتاه و گذراندن دوره کامل بازیگری را تجربه کرده بودم تا «عیار ۱۴ » که با یک سکانس آقای شهبازی من را به سینما معرفی کرد و بعد از آن بازی در فیلم‌های «گزارش یک جشن» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا و «ندارها» به کارگردانی محمد رضا عرب و سریال «نردبام آسمان» به کارگردانی محمد حسین لطیفی را داشتم. من جدی‌ترین کارم را در سینما «دربند» به حساب می آورم  و اعتقاد دارم همه آن کارها برای من آزمون و خطا محسوب می‌شد تا به این فیلم برسم.

Neshaste bazigarane Javan_004

حالا که با یک شروع خوب قدم به عرصه گذاشتید، قرار است در ادامه چطور پیش بروید؟

نازنین بیاتی: من در مصاحبه های دیگرم هم عنوان کرده ام که شاید اصلا دیگر پیش نیاید که فیلمی بازی کنم و این احتمال هست که «دربند» بازی اول و آخر من باشد. همه چیز بستگی به شرایط دارد. به هر حال رشته تخصصی من طراحی صحنه است و سعی می کنم بیشتر در این مسیر ادامه بدهم و اگر پیشنهاد خوبی داشته باشم، ممکن است دوباره به سمت بازی بیایم. البته منظور من از پیشنهاد خوب لزوما فیلم بلند سینمایی یا نقش اول نیست، بلکه کاری که مناسب من باشد و احساس کنم آن را دوست دارم.

حسام محمودی فرید: این سوالی که شما می پرسید پاسخی دارد که چندان به ما بازیگرها مربوط نمی‌شود و به شدت متاثر از شرایط مختلف دیگری است. من زمانی می توانم دست به انتخاب بزنم که مثلا ۵ پیشنهاد داشته باشم. وقتی تنها یک پیشنهاد داشته باشم، طبیعی است که آن را می پذیرم و در این مرحله حتی نمی توان خوب یا بد شدن کار را پیش بینی کرد. باید بگویم اگر مشکل مالی داشته باشم، امکان دارد یک متن دارای احتمال ضعیف موفقیت را هم قبول کنم و معتقد نیستم که به وجهه من به عنوان بازیگر ضربه می‌زند، چون بازیگر باید بازی کند. البته فیلمنامه و کارگردان و عوامل پشت صحنه برای من اهمیت دارند، اما خانه ما تئاتر است و ویلای ما سینما! اگر اوضاع خوب باشد و همه چیز بر وفق مراد، به ویلا می‌رویم! تئاتر همیشه برای ما محل کار و تجربه و آموختن است.

بهرنگ علوی: پیرو صحبت های دوستان ، باید بگویم در کار بازیگری سقف آرزوهای ما کوتاه است و چرای این امر را از بازیگرانی که تازه وارد شده‌اند، نباید پرسید. کسی که مسوولیت طراحی و تعیین شرایط و فراهم کردن بسترها را بر عهده دارد،  باید به این سوال پاسخ بدهد. علاقه و انتخاب من این حرفه بوده است و حتما می توانستم شغل های پردرآمد دیگری داشته باشم، اما خواسته من بازیگری بود. حالا که آمده‌ام، باید چه کار کنم؟ چطور می توانم رشد کنم و چه کسی موقعیت های زیرساختی برای پیشرفت را شکل می‌دهد؟

Neshaste bazigarane Javan_003

این خیلی غم انگیز است که چند جوان، بعد از اعتماد و تلاش کارگردان هایی مثل پرویز شهبازی در جریان یک جشنواره به سینما معرفی می شوند و اتفاقا مورد توجه هم قرار می گیرند، اما بعد از آن به حال خودشان رها می‌شوند. اینجا هالیوود نیست که بتوان با یک شرکت قرارداد بست و آینده کاری خود را برای چند سال آینده تضمین کرد. در سینمای حرفه‌ای جهان، بازیگر خودش برای بازی در نقشی مثل معتاد، داوطلب می شود و یک تیم نویسنده چندین فیلمنامه ی دارای چنین کاراکتری را برای او آماده می کنند و بعد او دست به انتخاب می زند. سرمایه گذاری ها انجام می‌شود و درآمدزایی را به دنبال دارد و منفعت به تمامی گروه و عوامل می‌رسد. در سینمای امروز ما وقتی شهبازی نازنین بیاتی را به سینما تحویل می‌دهد، پذیرش این چهره جدید از طرف فیلمسازان و مسوولین به چه نحو است؟ من الان به هیچ وجه نمی خواهم از فیلم خودمان یا همبازی های خودم تعریف کنم و حرفم این است که اگر تهیه کننده‌ای ریسک می کند و سرمایه ای را به میان می آورد و فیلم خود را بدون توجه به وضعیت بد اکران، با اتکا به بازیگری ناشناخته جلو می برد، آیا مستحق تسهیلات گرفتن از مراکزی مثل ارشاد و حوزه هنری و …  نیست؟

آیا حقش نیست که امتیاز مثبتی نسبت به سایر فیلمسازان داشته باشد؟ دهه های مختلف سینما را که مرور می کنیم، می بینیم زمانی بود که ما به خاطر دو بازیگر یک فیلم،  بلیت می خریدیم و الان به قدری خوراک بد به مخاطب داده‌اند که برای انتخاب یک فیلم برای تماشا، به دنبال اسم شش، هفت چهره موجود در آن می گردد.دلخوشی ما به عنوان جوان هایی که انتخاب های خوبی داشته اند، این است که فیلمشان بفروشد و از اکران خوب و تبلیغات مناسبی برخوردار شود. اگر فیلم ما زمین بخورد هیچ کارگردانی به سمت مان نمی‌آید. خیلی از تهیه‌کننده‌ها منتظرند که فیلم ما اکران شود و ببینند چقدر می‌فروشد. اگر گیشه خوبی نداشته باشیم مهر نفروش بودن می خوریم و دیگر پیشنهادی به ما نمی دهند. ممکن است به همین سادگی در ب بسم الله ، خداحافظی کنیم.

Neshaste bazigarane Javan_001

حسام محمودی: من با حرف های بهرنگ کاملا موافقم و اضافه می کنم که اگر حمایتی را هم صورت نمی‌دهند، چرا اذیت مان می کنند؟ برای «خسته نباشید» ، انواع و اقسام اتفاقات رخ داد. من می توانم بگویم مشکلات مختلفی که یک گروه فیلمسازی در طی ۲۰ سال کار حرفه‌ای ممکن است با آن رو به رو شود، عوامل فیلم ما با همین یک اثر سینمایی تجربه کردند.

به صاحب سبک شدن فکر می‌کنید و اصلا دوست دارید به گونه‌ای متفاوت کار کنید که ویژه خودتان باشد؟

نازنین بیاتی: صرف ورود من به بازیگری نشانگر علاقه من است، اما زمانی می توان به سبک سازی فکر کرد که شرایط کلی سینمای ما خوب باشد. فرض بگیریم که من تصمیم گرفته باشم تنها مطابق روال کار آقای شهبازی بازی کنم، آیا ایشان دیگر مجال فیلمسازی پیدا می کند یا فیلم های دیگری با همین سبک او ساخته می شود؟ موقعیت موجود سینما به ما اجازه می دهد که هر بازیگر فقط به سبک خودش بازی کند؟ البته اگر همیشه هم به یک روند ادامه بدهی، کلیشه می شوی. من نمی خواهم یک نازنین باشم که فقط بلد است نقش آدم های مظلوم مثل یک دانشجوی غریب افتاده را باز کند. سینمای ما شرایط بدی دارد و اصلا نمی توان مطابق با آن برای زندگی برنامه ریزی داشت.

حسام محمودی: احساس می کنم سبک در دنیای پست مدرن امروز دیگر محلی از اعراب ندارد. هر آدم با توجه به ویژگی های کاری که در آن مشغول است، سبک جدید آن را تولید می کند و وقتی هم آن کار به پایان رسید، دیگر تمام شده است. کار بعدی دیگر یک کار جدید و نگاه تازه و برخورد نو است.

بهرنگ علوی : جو سینما به قدری سیاست زده است که ما همیشه با جریان اجتماعی این سینما را جلو می بریم. زمانی دهه به دهه جو عوض می شد و حالا در جشنواره هر سال وارد یک فضای جدید می شویم. این سیاست زدگی به قدری است که سینماگران صاحب سبک نمی توانند حرف خود را به جایی برسانند و در این شرایط وای به حال من به عنوان یک جوان! یکی دو سال است که تنها به یک سری فیلمنامه های خنثی پروانه ساخت می دهند . مگر در سال چند «دربند» نوشته می شود که من آرزو کنم در آن یک نقش داشته باشم؟ فیلمبردار خوب و کارگردان قابل و کست مناسب وجود دارد، اما … ! انگار خط ربطی نیست که این مهره ها را بهم وصل کند.

Neshaste bazigarane Javan_014

هدف من از بازیگری این است که بتوانم جواب خودم را بگیرم. من شخصا سابقه تئاتری خاصی ندارم، اما می دانم بچه های دیگر چقدر این مسیر تلاش می کنند و متحمل سختی ها می شوند و البته سینما هم دشواری های خودش را دارد، اما ما آدم های پوشت کلفتی هستیم و اگر از در بیرون مان بیاندازند، از پنجره وارد می شویم و اگر آنجا هم بسته بود، شومینه ی بخاری هست !! علاقه ما به این حد است و آمده ایم که باشیم و کار کنیم و البته نه به هر قیمتی. مثلا نازنین بیاتی چندین سال با علاقه کار کرده و با یک فیلم یک جهش داشته است و حتی نظر منتقد و داور را هم جلب کرده است. حالا که بر سر این میز مصاحبه آمده است ، شاید انتظار می رود با اشتیاق از برنامه های کاری آینده خود صحبت کند، اما شنیدم که گفت نمی داند اصلا بازیگری را ادامه می دهد یا نه. چه خوب بود اگر الان چند نفر از مسوولان سینما هم اینجا بودند و حرف های ما را می شنیدند و جوابی هم داشتند. این سینما جوانان مستعد و لایق زیادی دارد ، اما چند نفر از آنان این شانس را دارند که مورد انتخاب کسی مانند شهبازی واقع شوند که با آنها ریسک می کند و پایشان هم می ایستد؟ امثال شهبازی زیادند، اما می ترسند. چون مسوولانی داریم که تصمیمات شان باعث می شود دست و دل کارگردان های ما بلرزد.

ورود نسل جدید به سینما را چطور ارزیابی می کنید؟ سینمای ما ظرفیت پذیرش این حجم از افراد را دارد؟

حسام محمودی: من در سال ۸۷ یک تحقیق میدانی داشتم در این مورد که تعداد فارغ التحصیلان بازیگری در دانشگاه‌های ما به اضافه هنرجوهای آموزشگاه های بازیگری و موسسات مختلف، چند نفر است که چیزی حدود ۱۴۰۰ نفر بود. ما چند دانشگاه داریم و بودجه هایی که به آن برای تامین پلاتوی تمرین و … اختصاص می یابد. خروجی این مراکز همان بازیگران آکادمیکی هستند که کاری برایشان وجود ندارد. بیرون می آیند و می روند کارمند بانک می شوند یا هر کار دیگری که ربطی به چیزی که خوانده ، ندارد. من هم با حرف بهرنگ موافقم و ای کاش کسی اینجا بود که به این سوالات ما جواب می‌داد.

بهرنگ علوی : این تعامل اگر بود، شاید ما هم قانع می‌شدیم.

نازنین بیاتی : من هم با این حجم بالای ورود به هنر مخالفم. به نظرم از همان ابتدا و کنکور ورود به دانشگاه هم به هنر ظلم شده، چون از هر رشته‌ای می توان در کنکور هنر شرکت کرد. کسی که واقعا هنر را دوست دارد باید از ابتدا به دنبال آن باشد.

بهرنگ علوی : شرایط بی حساب و کتابی حاکم است و هیچ قاعده و مرکز سنجش خاصی وجود ندارد. البته من به این جمله چارلی چاپلین اعتقاد دارم که می گوید اینجا یک باغچه است و هر کسی گل خودش را می‌کارد، اما این وسط تبعیض زیادی اتفاق می‌افتد. همیشه حق خوری و دل شکستن همه جای دنیا هست، اما انگار نوع آن در کشور ما به شکل ناراحت کننده تری وجود دارد.

بیایید کمی فضا را شیرین تر کنیم! از بازیگران مورد علاقه خودتان صحبت کنید.

نازنین بیاتی: اغراق است اگر بگویم همه بازیگران را دوست دارم، اما چند نفری را همیشه دوست داشته‌ام و البته هیچ وقت الگویی برای خودم تعیین نکردم. هیچ وقت سعی نکردم شبیه کسی بازی کنم. به نظرم این خیلی قشنگ تر است که هر کسی خودش باشد ، چون تو حتی اگر شباهت خیلی خوبی را با یک بازیگر خیلی خوب هم ایجاد کنی، باز نفر دوم هستی.

Neshaste bazigarane Javan_006

اما حتما بازیگرهایی بوده که به عشق شان بلیت بخری؟

حسام محمودی : بله. کلاه قرمزی!

بهرنگ علوی:  در راستای جواب حسام باید بگویم که یک تکه ابر و دو عدد دکمه و پارچه به مقدار لازم جایگزین سوپر استارهای خاموش ما شده.( با خنده)

نازنین بیاتی: از بچگی من این کاراکتر محبوب بود و هنوز هم هست. این موضوع هوشمندی ایرج طهماسب را می‌رساند.

کلاه قرمزی به خاطر متن خوب موفق شد. به نظرت فیلمنامه چقدر موثر است؟

نازنین بیاتی: فیلمنامه خوب هم هست اما یا پروانه نمی‌گیرد یا به اکران نمی‌رسد. همینطور بازیگران خوبی داریم که آنها را از ادامه مسیر باز می‌دارند و به نظرم به طور کلی سیاست است که باید از سینما جدا شود، چون ذات هنر، بیان آزادانه و زیبای یک سری حقایق است.

وقتی می خواستی کار را شروع کنی ، به محدودیت‌های بازیگری زن در ایران فکر کردی ؟

نازنین بیاتی: به هر حال من دارم در همین جامعه زندگی می کنم و محدودیت ها را در همه عرصه های اجتماعی که سینما هم بخشی از آن هست، می بینم. البته آقایان هم محدودیت‌های خودشان را دارند.

حسام محمودی: در مورد بازیگر مورد علاقه، سخت است بخواهی اسم خاصی را ببری. من همیشه عاشق آل پاچینو بوده‌ام و دنیل دی لوئیس را دوست دارم و از بین ایرانی‌ها هم رضا کیانیان و پرویز پرستویی. کیانیان جزو معدود بازیگرانی ایرانی است که بنیه تئوری قوی دارد. او می‌تواند درباره کاری که انجام می‌دهد مقاله بنویسد و حرف داشته باشد. در ایران درباره بازیگری همیشه تعاریف کلی ارائه شده است و وقتی به کسی می گویی در فلان نقش بی‌نظیر بودی، چطور در آوردی؟ جواب می دهد که جوان ، من با این نقش زندگی کردم. ممکن است تو معنای این جمله را درک نکنی و توضیحات دقیق تری که بار آموزشی داشته باشد، نمی‌شنوی.  در مورد آقای پرستویی هم باید بگویم همیشه می توان او را راحت باور کرد و بازیگران خارجی هم که دیگر برای خودشان غول هستند. من شنیده ام دنیل دی لوئیس در یک مغازه کفاشی کار می‌کند و تا زمانی که فیلمنامه‌ای که می خواهد به او پیشنهاد نشود، همانجا کار می‌کند و زندگی اش را می گذراند.

بهرنگ علوی: هیچ بازیگری در دنیا کامل نیست و همه بازیگران ما در داخل و خارج فیلم خوب و بد دارند. امکان دارد که من بازیگری را در یک فیلم خیلی بپسندم و در فیلم دیگر اصلا کارش را دوست نداشته باشم، اما بازیگری که باعث علاقمندی من به این هنر شد، بهروز وثوقی بود. این فرد قبله ی من در بازیگری است. من از کودکی فیلم های او را تماشا می کردم و مثل تمام پسربچه ها به دنبال یک قهرمان می گشتم و بهروز وثوقی کشف من بود. و مرا عاشق بازیگری کرد در دوران راهنمایی هم از مدرسه فرار می کردم برای دیدن فیلم هایی که زوج جمشید هاشم پورو فرامرز قریبیان را داشت به سینما میرفتم در حال حاضر اما بازیگر مورد علاقه من شخصیت فامیل دور است در سریال کلاه قرمزی ! واقعا احساس نزدیکی زیادی با او دارم!

Neshaste bazigarane Javan_016

از وقتی به طور حرفه ای بازی می کنید، رابطه تان با سینما و تئاتر هم بیشتر شده؟ یا اینکه تازه وقتی اسامی فیلم های اسکار را معرفی کردند به این فکر افتادید که چرا هنوز این کارها را ندیده‌اید؟

حسام محمودی: من در دو سالی که در دانشگاه کارگردانی نمایش می خواندم فقط دو تا تئاتر دیدم و یکی از علت هایش گرانی بلیت‌ها بود!

نازنین بیاتی: تازه امسال هم ۱۵ درصد گران‌تر شده!

حسام محمودی: البته فیلم‌ها را همیشه تماشا کرده‌ام. دلیل دیگر آن دور ماندن از تئاتر شاید این باشد که من توقع دارم به تماشای یک کار خوب بنشینم و دیگر حوصله هر کاری را ندارم. راستی … الان سوره سینما به ما کارت جایزه نمی دهد که بتوانیم تئاتر تماشا کنیم؟!

نازنین بیاتی: برای من تماشای فیلم بیشتر شده است و البته علت مهجور ماندن تئاتر را به ضعف تبلیغات مرتبط می دانم. من برای آگاهی از به صحنه رفتن یک نمایش حتما باید دور و بر تئاتر شهر قدم گذاشته باشم. برای مثال «شکار روباه» که دکور خوب و بازی‌های فوق العاده ای داشت آنطور که حقش بود تماشاگر نداشت و خود من به واسطه یک دوست از آن با خبر شدم و به تماشا رفتم.

بهرنگ علوی: علاقه من به کلیت هنر است و برای سینما و تئاتر دسته بندی خاصی قائل نیستم. اگر همزمان به تماشای یک فیلم و یک پرفورمنس دعوت شوم، اگر ببینم دومی چیزی برای یاد گرفتن دارد، با وجود علاقه‌ام به سینما ، آن را انتخاب می کنم. همینطور اگر یک گالری مجسمه یا نقاشی چیزی به من اضافه کند، حتما به دیدنش می روم. به طور کلی احساس می کنم همه سوار بر یک موج شده ایم به این معنی که تبلیغ برای تئاتر و فیلم هایمان شبیه بازار گرمی کردن برای یک شامپو شده است. مثلا رفیقی از فلان برند برای من تعریف می کند و من هم به واسطه همین کلام از آن استفاده می کنم. الان فضای هنر ما هم به این شکل در آمده است و خوب است که حرفه ای تر و رسمی تر برای آن کار شود. احساس می کنم همه دچار بی انگیزگی شده ایم. یادم هست زمانی حبیب رضایی به ما می گفت کسی که وارد این کار می شود باید همه زندگی اش را وقف کند. کارمان جوری است که فرصت نمی‌کنیم زندگی کنیم یا خانواده‌مان را ببینیم.

نازنین بیاتی : و این بر سر کار بودن یک امر دائمی نیست که در تمام سال پخش شود. مثلا برای یک مدت پنج ماهه سر کار هستی و بعد از آن زمان بیکاری ات به قدری زیاد می شود که مادرت می گوید تو نمی‌خوای بروی سر کار؟ این چه شغلی است که تو داری؟! پدرم به من می گوید تو یک ماه شب و روز خانه نیستی و بعد برای چندین ماه هیچ کاری نداری که انجام بدهی. این چه جور حرفه‌ای است؟!

بهرنگ علوی: و در این شرایط هم افسرده می‌شوی و می روی توی اتاق در بسته ات و باز هم خانواده را نمی بینی!

راستی چهره زیبا تا چه حد برای بازیگر شدن اهمیت دارد؟

نازنین بیاتی: در سینمای فعلی ما اهمیت زیادی دارد.

حسام محمودی: واقعا؟ خب پس با این حساب من باید بروم بیرون!

نازنین بیاتی: خارج از شوخی به نظرم اهمیتش خیلی بالا رفته و تماشاگر خیلی اوقات عکس بازیگر را روی بیلبورد می بیند و روی این حساب که چقدر خوشگل است، بلیت می‌خرد! متاسفانه الان چهره خیلی مهم‌تر از استعداد شده است. من اصلا دوست ندارم مدام بین سینمای ایران و کشورهای دیگر دست به مقایسه بزنم چون معتقدم سینمای خودمان را باید حمایت کرد، تا رشد کند، اما در یک فیلم هالیوودی گاهی می بینیم که بازیگر هیچ چهره‌ای ندارد، اما به قدری بازی قشنگی را به نمایش می گذارد که تو هم دوستش می داری. در سینما ما می بایست خنده بازیگر قند در دل تماشاگر آب کند تا او را بپذیرد!

حسام محمودی: چند سال قبل کیانیان درباره همین موضوع نکته جالبی را مطرح کرد و گفت تا زمانی که ما مدرسه‌ای مثل  actors studio نداریم، نمی توانیم توقع داشته باشیم که بازیگری با زیر پیراهنی سینمای دنیا را فتح کند. کاری که مارلون براندو کرد. الان آموزش صحیح وجود ندارد و هیچ منبعی در دست نیست که برای اطمینان از درستی آموزه هایت به آن مراجعه کنی. کتاب هایی که به دست ما می رسد ترجمه های دست چندم هستند و کسی از تحلیل های عجیب و غریب اساتید از اتفاقاتی که دارد در سینما رخ می دهد، سر در نمی آورد. اینکه چطور می شود از آموزش های صحیح بهره مند شد در سواد من نیست و تنها می توانم این مشکل را به عنوان معضل موجود، مطرح کنم.

بهرنگ علوی: قبل از اینکه به سوال شما جواب بدهیم باید ببینیم می خواهیم چه برداشتی از این سینما داشته باشیم؟ موج جدیدی از جوانان به سینما می‌آیند اما می تواند برداشت چند ساله از سینما داشته باشند؟ سوپراستارهای یک دهه اخیر ما الان کجا هستند؟ ما در دوره به دوره از این سینما پوست انداختیم و هر بار بازیگرها و کارگردانان جدید به سینما تحویل شدند و حالا حیف است اگر به اندازه ظرفیت های آنان از این افراد استفاده نکرد. به نظر من هر سینماگر باید حداقل سی سال از این سینما برداشت کند. منظور من این است که همه می توانند وارد شوند و اصلا عرصه رقابت گسترده می شود، اما اگر سیستم صحیحی حاکم باشد، این ورود کردن ها به سود سینماست.

Neshaste bazigarane Javan_011

به سوپراستار شدن فکر می کنید؟ اصلا این یک آرزوی خوب است؟

بهرنگ علوی: بستگی به این دارد که از دنیا چه می خواهی و جهان بینی تو چیست و چه هدفی را برای بودن خودت تعیین کرده‌ای. صرف آرزوی سوپراستار شدن بد نیست و برای بازیگری که به آن فکر می کند،  محترم هم هست، اما دغدغه من نیست.

پس سیمرغ و جایزه هم مهم نیست؟

بهرنگ علوی: جایزه در عین حال که یک جور دلخوشی و تشویق است، می تواند به ضرر فرد هم تمام شود. من به شما پیشنهاد می دهم یک پرونده گزارشی تنظیم کنید درباره بازیگرانی که در چند سال اخیر سیمرغ گرفته‌اند. هر کدام از آنها سال بعد از تشویق شدن کجا بوده و چه کرده‌اند؟ چرا دیگر کار نکرده اند یا اینکه نتوانسته اند موفقیت سال بعد را تکرار کنند؟ اصلا بازیگری که جایزه می گیرد، منزوی می شود. چون تهیه کننده از ترس اینکه حالا دستمزدش بالات رفته به سراغ او نمی‌رود. انگ جوزدگی پس از دریافت جایزه هم به او چسبانده می شود. به طور کلی اما جایزه در همه جای دنیا خوب است و مسوولیت می آورد و برای آدم یک برند می شود. فکر می کنم تمام ذوق جایزه بردن برای همان ۲۴ ساعت اول است.

نازنین بیاتی: وقتی نامزد دریافت سیمرغ شدم، خیلی خوشحال شدم و وقتی برنده نشدم واقعا ناراحت نبودم. اصلا می دانستم جایزه را به من نمی دهند و انتظارش را هم نداشتم که برای کار اول سیمرغ بگیرم. خانم هانیه توسلی و الهام حمیدی باتجربه‌تر از من بودند و همان کاندید شدن به اندازه سیمرغ برای من ارزش داشت. در مورد سوال دیگرتان باید بگویم این که کسی بخواهد سوپراستار باشد چیز بدی نیست، اما من معتقدم هر بازیگر در هر فیلم می تواند یک سوپراستار باشد. این شخص نیست که سوپراستار می‌شود و به نظر من موقعیت کلی موجود در یک فیلم می تواند از یک بازیگر چهره سوپراستاری را به نمایش بگذارد.

حسام محمودی: من در تکمیل حرف بچه ها می خواهم بگویم که یک تعریف داریم برای استار شدن و یک تعریف دیگر برای بازیگر خوب شدن. استارها کسانی هستند که کاراکترهای جذابی هستند و تماشاچی توقع دارد همیشه از آنها یک وجهه مشخص ببیند. مثلا هیچ وقت توقع نداری تام کروز را در نقش یک مستخدم ببینی و دوست داری همیشه سرحال و تر و تمیز باشد. من هیچ وقت دوست ندارم سوپراستار باشم، اما به بازیگر خوب بودن فکر می کنم و بر حسب تعریفی که از سوپراستار شدن دارم، این اتفاق برای من جذاب نیست. خیلی هم دوست داشتم امسال کاندید بشوم و دلم می خواهد این موضوع را اینجا مطرح کنم!

بله اتفاقا بازی خوبی داشتی و حق داری که توقع داشته باشی ! مثلا چطور توانستی به آن خوبی در نقش جوان کرمانی ظاهر شوی؟

حسام محمودی: در آوردن لهجه کرمانی کار خیلی سختی بود.

بله و به قدری خوب در آمد که کسی فکرش را نمی کرد.

حسام محمودی: الان هم که پیشنهاد ندارم با همین فکر خودم را آرام می کنم! اینکه کارگردان ها تصور می‌کنند من اصلا تهران نیستم! افشین به من گفته بود که باید لهجه یاد بگیری و من آن دوران در یک آموزشگاه بازیگری را تدریس می کردم. یک شاگرد کرمانی هم داشتم که حرف زدن با او به من خیلی کمک کرد . وارد پروسه تمرین که شدیم فرزاد باقری اضافه شده بود و مصاحبت با او هم خیلی مثبت بود. دیالوگ ها را می گفت و من هم ضبط می‌کردم و گوش می دادم. اقامت ما در شهر و صحبت کردن با کرمانی‌ها هم در جای خودش مفید بود.

یکتا ناصر هم در جشنواره سی ام به خاطر خوب در آوردن همین لهجه دیده شد.

بهرنگ علوی: و در جشنواره سی و یکم کجا بود؟

از کارگردانی شهبازی صحبت کنید. کنار آمدن با شیوه خاص کار او سخت نبود؟

نازنین بیاتی: برای من کار اولم بود، کنار آمدن با این قضیه چندان سخت نبود، به خصوص موقعی که بدانم بازیگران دیگر هم متن ندارند. الان حتی احساس می‌کنم به این قالب کاری عادت کرده‌ام و اگر در کار بعدی فیلمنامه را به من بدهند، ناموفق باشم! ضمن اینکه وقتی تو نمی دانی قرار است چه اتفاقی در روز جدید فیلمبرداری بیفتد، به خودی خود جذاب است.

بهرنگ علوی: من قبلا با پرویز شهبازی کار کرده بودم و روش کار او را می دانستم. سینمای او رئالیسم است و با این روش کارش با نوعی بکر بودن همراه می شود. باید به او اعتماد کرد و هر چه را که او می گوید، پذیرفت. خیلی سخت می شود طرح تو را برای بازی کردن پلانی بپذیرد، چون معتقد است چیزی که به آن فکر شده باشد و تمرینی هم شکل گرفته شده باشد دیگر بیات شده است. او در همه کارهایش موفق بوده است هر بار بازیگران جدیدی را معرفی کرده و به نظرم به دلیل همین جسارت‌های پسندیده است که باید به چنین کارگردان‌هایی میدان عمل بیشتری داد.

Neshaste bazigarane Javan_023

و حرف آخر؟

حسام محمودی: نمی دانم روی سخنم باید با چه کسی باشد، اما از هر شخصی که مسوولیتی در رابطه با فیلم ما دارد تقاضا دارم نام افشین هاشمی به تیتراژ برگردد، چون ما شاهد تلاش افشین هاشمی و محسن قرایی در کنار هم بودیم.

نازنین بیاتی: من از همه و به خصوص پرویز شهبازی، هومن بهمنش و شبنم عرفی‌نژاد تشکر می کنم.

بهرنگ علوی: ما تصمیم گرفته بودیم یک کار خوب تحویل بدهیم درست مثل بازیکنان تیم ملی که آن سال رویایی ، تصمیم گرفته بودند بروند جام جهانی! همه ما آمده بودیم با جان و دل تلاش کنیم و نتیجه خوبی بگیریم. آقای شهبازی تا آخر پای من ایستاد و به حرف کسانی که می‌گفتند می شود از یک چهره پولساز استفاده کرد، توجه نداشت. من هم می خواستم جواب اعتماد ایشان را بدهم و وقتی کاندید شدم چیزی که من را خیلی خوشحال کرد، این بود که دیدم زحمت این کارگردان به هدر نرفته است. در آخر تشکر می‌کنم از پدر و مادرم که همیشه در کنارم بودند.